پیام سپاهان - خراسان / «فساد، فوتبال و فرسودگی اجتماعی» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم سید مصطفی صابری است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
این روزها بازار افشاگری درباره اشتباهات مدیریتی و خسارتهای سنگین مادی و معنوی این اشتباهات، پشت پرده تلخ قراردادها، فسادها و فسخهای دو تیم پرسپولیس و استقلال در برنامههای تلویزیونی و اینترنتی حسابی داغ است؛ در آخرین مورد اعدادی بابت جذب جنپو وینگر استقلال عنوان شد که باورنکردنی بود؛ آنهم برای بازیکنی که تا اینجا درحد یک بازیکن ارزان قیمت و جوان داخلی هم در تیمش کارایی نداشته. پرسپولیس هم وضع چندان بهتری ندارد. هر دو تیم پرطرفدار، منابع هر دو تیم هم به نوعی از جیب همه مردم تامین میشود؛ اما نتیجه هزاران میلیاردی که فقط در همین فصل در این دو باشگاه هزینه شده تا بهحال چه بوده؟
چرا فوتبال مهم است؟
ما در ورزشهای دیگر با هزینه کمتر به مراتب نتایج بهتری میگیریم، اما محبوبیت و فراگیری فوتبال بهخاطر دستاوردهایش نیست؛ و ای کاش دستاوردی در رده باشگاهی و ملی داشت تا فراتر از حواشی و اخبار تلخ، هوادارش نشاطی را هم تجربه میکرد. اما با اینحال فوتبال مهم است چون بهخاطر فراگیری مخاطبش، فراتر از یک بازی، بخشی از فرهنگ جمعی و سبک زندگی ماست؛ آیینهای که هم شور و شوق ما را نشان میدهد و هم گاهی تاحدی کاستیها را. اما وقتی در روزهای اخیر تیتر یک رسانهها نه گلهای تماشایی، بلکه فسخهای میلیاردی و قراردادهای مشکوک است، پرسش جدی پیش میآید: «آیا این دلخوشی محبوب بهجای نشاط در مسیر ایجاد ناراحتی در جامعه است»؟
فسخهایی که میلیونها دلار را بلعیدند
بازار ![]()
پیامدهای پروندههای عجیب، یکی پس از دیگری رو میشوند. در آخرین مورد فسخ یکطرفه قرارداد «منتظر محمد» در استقلال، جرایمی چند ده میلیاردی و محرومیت دو پنجره از نقلوانتقالات بهدنبال داشت. پرسپولیس و استقلال در فسخهای توافقی هم سخاوتمندند؛ 400 هزار دلار به سردار دورسون، خسارت به آلکثیر و... از طرفی گزارشها از پرداخت ارقام دلاری بالا برای رضایتنامه بازیکنانی حکایت دارد که اصولاً آزاد بودهاند. در ماجرای چتهای افشاشده یک ایجنت خارجی، ایجنتهای داخلی بدون پردهپوشی گفتهاند پول باید بین «افراد زیادی» تقسیم شود. این موضوع نشانۀ نفوذ دلالان در کادر فنی و مدیریتی یک تیم است. ضمن اینکه برای جذب بازیکنی که بتواند جیبها را پر پول کند حتماً نیاز به فسخ با بازیکنی است که آن کاربرد را ندارد و اینجاست که رفت و آمدها فنی نیستند.
پولهای نفتی و بانکی
هلدینگ خلیج فارس به عنوان مالک استقلال و کنسرسیوم بانکی که مالک پرسپولیس است اعداد عجیبی به این تیمها تزریق میکنند. اعدادی که طی دو فصل اخیر خرج قهرمانی و افتخار در لیگ برتر و آسیا نشد اما میتوانست آکادمیهای بازیکنسازی، زمینهای تمرین استاندارد و سیستمهای استعدادیابی ایجاد کند. اما در عمل، خروجی چیست؟ قرارداد با خارجیهای بیانگیزه و مصدوم خارجی، پر شدن جیب دلالها و احتمالاً آدمهایی که داخل این دو مجموعه در جذبها و فسخها مشارکت داشتند.
کیفیت فوتبال قربانی ساختار بیمار
قرار بود از خود فوتبال آنچه داخل زمین اتفاق میافتد، لذت ببریم، اما وقتی ساختار فوتبال معیوب است؛ مستطیل سبز هم فستیوالی از جذابیتها نیست و تنها عنصر سرگرمکنندهاش میشود حواشی. فوتبال ما گرفتار بازیکنان بیکیفیت، تاکتیکهای منسوخ، بازی فیزیکی و کم ریسک، باند بازی، کیفیت پایین فیلم برداری و پخش، داورانی با سوتهای پرخطا و حتی گزارشگران ضعیف است. هوادار حق دارد بپرسد چرا با این همه هزینه هیچ چیز امیدوارانهای در این فوتبال نیست؟ ضعف کیفیت، آرامآرام سرمایه اجتماعی فوتبال را هم فرسوده میکند.
نگاهی تازه به فرهنگ هواداری
در این فضا، نقش ما هواداران کمرنگ نیست. درحالیکه هیچکس کارش را درست انجام نمیدهد ما هواداری که درگیر انواع مشکلات اقتصادی هستیم میخواهیم خیلی جدی از تیم خودی و حتی سوءمدیریتهایش دفاع کنیم. سالهاست کریخوانی بخشی از هویت باشگاهی ما بوده، اما حالا بهجای آنکه کری درباره عناوین و افتخارات دو تیم پرطرفدار باشد درباره تعداد کمتر باخت و گل خورده کمتر بحث شکل میگیرد. هواداران مسابقه گذاشتند بهجای کیفیت تیم خودشان، فساد و سوءمدیریت تیم مقابل را رسوا کنند و به هر قیمتی از تیم خودی دفاع داشته باشند. این تغییر نشانهای از جابهجایی کارکرد هویتبخش ورزش به کارکرد تخریبی است. پس کاش قبل از ایجاد دلخوری با همکار، همسایه و فامیل برسر فوتبال یادمان باشد که این روزها دیگران بیشتر از فوتبال هوای ما را دارند.
مسئولیت دوچندان فوتبال در این شرایط اقتصادی
اما جایگاه فوتبال در جامعهای با تورم و بحران معیشتی، حساستر هم میشود. وقتی سفره مردم کوچکتر شده، دیدن ولخرجیهای بیحاصل در ورزش نهتنها شادی نمیآورد، بلکه نمک بر زخم است. اگر این بودجهها صرف ساختن تیمهای قدرتمند آسیایی یا موفقیتهای بینالمللی میشد، پذیرش آن شاید ممکن بود. اما امروز، هوادار هم از نتیجه محروم است، هم از امید. نسل جدید فوتبالیستها برخلاف ستارههای دهههای پیش، کمتر با هویت باشگاه پیوند احساسی دارد. رنگ پیراهن برای بسیاری تنها بهاندازه صفرهای قرارداد مهم است. این واقعیت را باید پذیرفت و براساس آن رفتار کرد یعنی بهعنوان هوادار فوتبال، بهجای کری و بحث با هوادار رقیب دنبال مطالبه برای اصلاح ساختار فوتبال و باشگاهها بود. کری جای خود، اما معیارش باید بازی و گل و تاکتیک باشد؛ نه تعداد پروندههای حقوقی در فیفا.
فوتبال بهعنوان آینه جامعه
جامعهشناسی فرهنگی به ما میگوید ورزش نهفقط سرگرمی، بلکه بازتاب جامعه است. وقتی در دو باشگاه بزرگ کشور این حجم از زدوبند و بیبرنامگی جریان دارد، این تنها یک مسئله ورزشی نیست، بلکه نشانهای از الگوهای بزرگتر است. فوتبال، اگر قرار است حال ما را خوب کند، باید از زمین بازی آغاز شود؛ با کیفیت، تعهد و احترام به هوادار. مسئولان باید بفهمند این دلخوشی ساده، در شرایط فشار اقتصادی تنها پناه روانی میلیونها نفر است و نباید آن را با مدیریت در حالت خوشبینانه ضعیف و در حالت واقعبینانه فاسد نابود کرد. هواداران هم باید از جایگاه «تماشاگر منفعل» به «شهروند مطالبهگر» حرکت کنند. این تغییر، میتواند فوتبال را از حیاط خلوت دلالها به مکانی برای شادی جمعی بازگرداند.