پنجشنبه ۲۷ شهريور ۱۴۰۴

مقالات

روایت‌های پنهان مردان از آزار جنسی

روایت‌های پنهان مردان از آزار جنسی
پیام سپاهان - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست نسترن فرخه| بیشتر آنها تمایل چندانی به حرف‌زدن ندارند. مردان جوانی که در سنین ...
  بزرگنمايي:

پیام سپاهان - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
نسترن فرخه| بیشتر آنها تمایل چندانی به حرف‌زدن ندارند. مردان جوانی که در سنین نوجوانی و جوانی تجربه آزار و تجاوز را از سر گذرانده‌اند، ولی به دلیل حس شرمی که داشته‌اند، در تمام این مدت سکوت کرده‌اند و کمتر کسی از تجربه آنها با‌خبر است. طبق آنچه قربانی‌ها بعد از ماه‌ها پیگیری خبرنگار «شرق» برای گفت‌وگو مطرح کردند، بسیاری حتی این موضوع را با روان‌درمانگرهای خود نیز مطرح نکرده‌اند، چون از هر قضاوت اجتماعی ترس دارند. کارشناسان حقوقی و روان‌شناس‌ها می‌گویند با اینکه آزار جنسی در میان مردان کمتر از زنان است اما پنهان‌کاری در قربانیان مرد بیشتر به چشم می‌خورد که نگاه‌های جنسیتی و تابوهای فرهنگی از دلایل اصلی آن است. حتی در نسل جوان‌ تحصیل‌کرده هم کمتر در‌این‌باره صحبت می‌شود؛ مانند جوانانی که در این گزارش با نام مستعار از تجربه‌های خود گفتند و عموما تمایلی ندارند درباره تجربه خود در جمع‌های دوستانه و نزدیک حرفی بزنند. به گفته «پریسا پویان»، روان‌شناس، مردان در این شرایط احساس می‌کنند مردانگی و هویت جنسی‌شان زیر سؤال می‌رود. تجاوز برای‌شان تحقیر بزرگی است و همین باعث می‌شود بیشتر سکوت کنند. با اینکه آمار دقیقی از آزارهای جنسی مردان در دست نیست، اما وکلای این حوزه، مانند مونیکا نادی به این موضوع اشاره دارد که مردان قربانی، عموما کمتر از زنان برای پیگیری قضائی اقدام می‌کنند.
حس شرم، خجالت و عصبانیت
از روزی می‌گوید که تجربه آزار در فضای شهری را تجربه کرده و بعد از دو سال، حالا اولین بار است که درباره آن حرف می‌زند. «امیر‌علی»، جوان 32‌ساله‌ای است که اتفاق آن روز هنوز هم برایش باورپذیر نیست: «در مسیر محل کارم سوار تاکسی بودم. کمی جلوتر دو مسافر مرد سوار شدند و شخصی که بین من و مسافر دیگر نشسته بود، بیش از اندازه بدنش را به من می‌چسباند. اما چون فضا کم بود، به نظرم این مسئله کاملا طبیعی بود تا اینکه مسافر کنار او بعد از چند دقیقه پیاده شد و فضا در صندلی عقب تاکسی به اندازه کافی باز شده بود. با این حال مرد کنارم، از من فاصله نگرفت و از او خواستم تا کمی جابه‌جا شود و من راحت‌تر بنشینم. بعد از درخواستم فاصله کمی گرفت و من به قدر کافی از این حرکتش عصبانی بودم که یک‌دفعه دستش را روی پایم گذاشت و... . واقعا در آن لحظه نمی‌دانستم باید چه کاری انجام دهم. در همان چند ثانیه حس شرم و خجالت و عصبانیت تمام وجودم را گرفته بود. اصلا باورم نمی‌شد در حال تجربه چنین وضعی هستم. تنها کاری که توانستم انجام دهم، این بود که دستش را بگیرم و محکم به سمت خودش پرت کنم. بعد یک‌دفعه حس کردم تمام بدنم منقبض شده و گفتم آقا چه کار می‌کنی؟ جالب است که با پررویی کامل به من گفت مگر چه کار کردم. کمی جلوتر از تاکسی پیاده شدم و بقیه مسیر را پیاده رفتم، ولی هنوز عصبی بودم. آزار به دخترها را شنیده بودم ولی فکر نمی‌کردم برای مردی به سن من هم پیش بیاید». با این حال حتی دوستان نزدیک «امیرعلی» هم از این ماجرا خبر ندارند و توضیح می‌دهد: «تا الان برای کسی این ماجرا را تعریف نکرده‌ام، یعنی تمایلی به این کار نداشتم، برای همین در جمع دوستانم هیچ‌‌وقت درباره این موضوع حرف نزدم. نمی‌دانم شاید فکر کردم مورد تمسخر قرار می‌گیرم یا دوستانم شروع به شوخی می‌کنند که اصلا حوصله قرار‌گرفتن در چنین موقعیتی را نداشتم. حتی زمانی که مشاوره می‌رفتم هم تمایلی نداشتم درباره این موضوع با روان‌شناس حرف بزنم».
کاش از من دزدی می‌کرد
در شلوغی واگن مترو کسی به او دست می‌زند و حالا پس از چند ماه هنوز آن لحظه را با جزئیات کامل به یاد دارد. مجید پسر جوانی است که مانند بسیاری دیگر از مردان تجربه آزار جنسی دارد ولی با این حال تمایل چندانی برای گفت‌وگو نشان نمی‌دهد: «فکر می‌کنم آن روز از محل کارم به سمت خانه می‌رفتم و باید سوار مترو می‌شدم. طبق معمول همیشه مترو شلوغ بود و با خستگی سوار قطار شدم. از شلوغی زیاد، به در واگن تکیه داده بودم و همه مسافرها به هم چسبیده بودند. مردی کنار من ایستاده بود که احساس می‌کردم دستش را به بدن من می‌زند، اما تصور می‌کردم این موضوع به دلیل شلوغی است اما لمس او بیشتر شده بود. آن‌قدر این موضوع برایم عجیب بود که اصلا به ذهنم نمی‌رسید، آن مرد میان‌سال هدف خاصی از این کار داشته باشد، برای همین واکنشی نشان ندادم. اما به این کارش ادامه داد و دستش را جایی گذاشت که به یقین رسیدم با نیت خاصی به بدن من دست می‌زند. راستش یک لحظه به این فکر کردم که کاش هدفش دزدی از من بود تا لمس جنسی. همه این چیزها در کمتر از یک دقیقه اتفاق افتاد و در آن شلوغی من چیزی نگفتم. فقط از بین مسافرها حرکت کردم تا از این آدم دور شوم. حتی چیزی نگفتم، شاید به این علت که در آن شرایط خجالت می‌کشیدم اعتراضی کنم. نمی‌دانم ذهنم کار نمی‌کرد، ولی فکر کردم بهتر است اصلا واکنش نشان ندهم و فقط جایم را در قطار تغییر دهم ولی آن مرد دوباره از بین مردم خودش را به من نزدیک کرد که ایستگاه بعد من پیاده شدم. واقعا ترسیده بودم و اتفاق عجیبی بود».
سکوتم را دیر شکستم
دوران دبیرستان وارد رابطه‌ای ناخواسته می‌شود که حالا با جلسات متعدد مشاوره در تلاش برای کاهش آسیب آن است. «جاوید» از 17 سال قبل می‌گوید که در شش ماه از نوجوانی پر‌انرژی به پسری افسرده و گوشه‌گیر تبدیل ‌شد. خودش باور دارد که سکوت آن روزهایش را دیر شکسته و شاید پسرهای بسیاری شبیه خودش قربانی شده‌اند: «با چند نفر از دوستانم در کلاس فوتبال ثبت‌نام کردیم. کمک‌مربی که آنجا کار می‌کرد، جوان 25‌ساله‌ای بود که ما را آزار جنسی می‌داد. حتی گاهی به ما فیلم‌های جنسی نشان می‌داد و به اجبار می‌خواست به گوشی‌های همراه‌مان بلوتوث کنیم. راستش ما هم در سن بلوغ بودیم و در این شرایط کنترل بر روی خودمان کار سختی بود. بعد از چند ماه به خودم آمدم و دیدم در رابطه جنسی با فردی هستم که کمک‌مربی مجموعه بود. خیلی از بچه‌های هم‌دوره ما این تجربه را داشتند که الان خودشان دکتر، مهندس و معلم‌اند. ما بچه‌های بدی نبودیم ولی آن روزها واقعا از خودم بدم می‌آمد و برای همین خیلی گوشه‌گیر شده بودم. خلاصه یک روز برای دوستم توضیح دادم که مربی از من رابطه جنسی می‌خواهد و متوجه شدم او هم دقیقا همین تجربه را دارد. همه ما پسر‌بچه‌ها تحت آزار بودیم و این مسیر می‌توانست تمام آینده ما را خراب کند. با این حال من و دو نفر دیگر به خواست خودمان مدتی بعد، بدون آنکه خانواده‌ها در جریان باشند، دیگر برای کلاس‌ها ثبت‌نام نکردیم. هنوز هم خانواده‌های‌مان از آنچه تجربه کرده‌ایم، خبر ندارند. خانواده‌ام مذهبی و سنتی‌اند و می‌دانم هیچ‌‌وقت پذیرای شنیدن چنین چیزی نخواهند بود».
می‌ترسیدم چیزی بگویم
نوجوانی او با آزارهای جنسی یکی از اقوامش گره خورده که هنوز هم کسی از اطرافیانش از این ماجرا خبر ندارد. حتی در طول گفت‌وگو هم جزئیات زیادی نمی‌گوید و جواب بیشتر سؤالات را بی‌پاسخ می‌گذارد. «سپهر»، جوانی که در آستانه مهاجرت تحصیلی به کشوری دیگر است، از 10‌سالگی خود می‌گوید که به‌ اجبار یکی از مردان فامیل باید لباس‌هایش را درمی‌آورده. می‌گوید هنوز اثرش در رابطه او و شریک عاطفی‌اش نمایان است: «این ماجرا کامل از ذهنم پاک شده بود، تا اینکه در جلسه روان‌کاوی یادم آمد». این جوان 28‌ساله توضیح می‌دهد که تا به حال این موضوع را تنها در جلسه روان‌کاوی مطرح کرده است و کسی از ماجرا خبر ندارد: «یکی از اقوام خیلی نزدیکم اذیتم می‌کرد. بارها به اجبار من را به داخل اتاق می‌برد و از من رفتارهای جنسی می‌خواست. در آن سن ترس زیادی داشتم و نمی‌توانستم به کسی بگویم. بزرگ‌تر که شدم، دیگر به کسی چیزی نگفتم. از حاشیه‌های بعدی که امکان داشت در فامیل پیش بیاید، می‌ترسیدم». سپهر چند جمله دیگر به حرف‌هایش اضافه می‌کند و مکالمه را تمام می‌کند: «در فامیل چند پسر هم‌سن خودم هستند که از کودکی با هم بزرگ شدیم، یکی از ترس‌هایم این بود که آنها بفهمند من مورد آزار قرار می‌گیرم. مثلا با آن سن‌و‌سال فکرهای کودکانه می‌کردم و نمی‌خواستم تحت هیچ شرایطی متوجه شوند. البته الان که فکر می‌کنم، می‌بینیم شاید آنها هم شرایط مشابه من را داشتند و چیزی نمی‌گفتند. می‌دانم سکوتم کار اشتباهی بود، اما در جلسات روان‌کاوی فهمیدم در تمام این سال‌ها خودم را مقصر می‌دانستم، در‌صورتی‌که من در آن سن اصلا توان مقاومت نداشتم و آن مرد هم من را می‌ترساند که به خانواده‌ام چیزی نگویم».
معلم می‌خواست لباسم را دربیاورم
جوان خندانی است و به شوخ‌طبعی بین دوستانش شهرت دارد. با این حال تجربه سختی را از دوران دبیرستان خود حمل می‌کند. «فرید» حالا با 33 سال سن، از روزهایی می‌گوید که به دست معلمش آزار می‌دیده و به‌تازگی شروع به تعریف آن روزها در جمع دوستانش کرده است: «معلمی داشتیم که بعضی وقت‌ها از من می‌خواست به نمازخانه بروم. آنجا شلوارم را درمی‌آورد، خودش هم همین کار را می‌کرد و از من می‌خواست کارهایی که می‌گوید انجام دهم. سن‌و‌سالم به‌ اندازه‌ای بود که می‌دانستم کار درستی نیست و نباید به حرف‌هایش گوش کنم، اما چاره‌ای نداشتم، می‌دانستم اگر چیزی بگویم آبروی خودم در مدرسه می‌رود و شاید اصلا کسی باور نکند. همیشه سعی می‌کردم در دیدش قرار نگیرم تا از من بخواهد در یک زمان مشخص به نمازخانه بروم. هرچند‌ آخرهای همان سال متوجه شدم خیلی از بچه‌های دیگر هم تجربه من را دارند. وقتی وارد دانشگاه شدیم، از هم‌کلاسی‌های سابقم شنیدم این معلم به دلیل مسائل اخلاقی اخراج شده است. احتمالا کادر مدرسه متوجه این کارهای او شده بودند».
شیوع آزار در مکان‌های مختلف
قربانیان آزار جنسی در هر سنی که باشند، بحران‌های متفاوتی را تجربه می‌کنند. با وجود فضای جنسیتی که همچنان در بین عموم مردم رواج دارد، صحبت درباره این موضوعات برای آزاردیده‌ها بسیار سخت است. این موضوع تا حدودی برای مردانی که قربانی آزار جنسی‌اند، ‌دشوارتر به نظر می‌رسد؛ به شکلی که حتی در جلسات مشاوره و روان‌کاوی نیز مردان کمتر از زنان درباره این موضوع صحبت می‌کنند. ‌پریسا پویان، روان‌شناسی که سال‌ها در حوزه آسیب اجتماعی فعال بوده، در گفت‌وگو با «شرق» به سکوت بیشتر مردان آزار‌دیده اشاره می‌کند: «چیزی که در صحبت‌های این افراد بیشتر دیده می‌شود، احساس شرم و خجالت است. آنها حتی پیش روان‌درمانگر هم درباره این موضوعات عموما حرفی نمی‌زنند و متأسفانه آمار دقیقی در این موارد وجود ندارد که بتوان تحلیل جدی کرد. این در حالی است که درباره آزار جنسی زنان بسیار صحبت می‌شود، اما درباره آزار جنسی مردان کمتر حرف زده می‌شود. می‌دانیم که اساسا از نظر جامعه ما چنین مسائلی تابو محسوب می‌شوند، ولی گزارش‌هایی که داشته‌ام نشان می‌دهد در فضاهای کاملا مردانه مثل پادگان‌ها، زندان‌ها، دبیرستان‌های پسرانه یا حتی استخرها چنین اتفاقاتی بین مردان بیشتر رخ می‌دهد. برای نمونه، موردی داشتم که پسربچه کوچکی در استخر توسط مردی مسن مورد تجاوز قرار گرفته بود. اساسا خردسالان به دلیل ترس از افراد بزرگ‌تر معمولا سکوت می‌کنند، صدایی درنمی‌آورند و مرعوب قدرت فرد آزارگر می‌شوند».
جامعه آزار مردان را نمی‌پذیرد
او ادامه می‌دهد: «در کودکی، سکوت بیشتر ناشی از ترس است و این موضوع درباره دختران و پسران یکسان است، اما در بزرگسالی مسئله متفاوت می‌شود. مردان در این شرایط احساس می‌کنند مردانگی و هویت جنسی‌شان زیر سؤال می‌رود. تجاوز برایشان تحقیر بزرگی است و همین باعث می‌شود بیشتر سکوت کنند. در‌‌واقع، خشونتی که به آنها تحمیل می‌شود، موجب سرخوردگی و آسیب جدی به تصویر ذهنی‌شان از خودشان می‌شود. ‌وقتی درباره آزار جنسی زنان صحبت می‌شود، جامعه تا حدی پذیرش نشان می‌دهد، اما درباره مردان، این موضوع معمولا پذیرفته نمی‌شود. همین مسئله باعث می‌شود آزار برای آنها آسیب‌زاتر باشد؛ چون غیرقابل پیش‌بینی‌تر است و حمایت اجتماعی هم ندارند. در جلسات مشاوره هم همین تفاوت دیده می‌شود؛ زنان با وجود سختی‌ها، راحت‌تر از مردان درباره تجربه‌هایشان صحبت می‌کنند. دلیل اصلی همان احساس شرم و زیر سؤال رفتن مردانگی است. وقتی مردان کمتر درباره تجربه‌هایشان صحبت می‌کنند، کمتر هم درخواست کمک و درمان دارند. پنهان نگه‌داشتن این دردها، فشار روانی بیشتری بر آنها وارد می‌کند». پویان تأکید می‌کند که پرداختن به این موضوعات کمک می‌کند تا تابوها شکسته شود و قربانی‌ها در مورد آزار خود حرف بزنند.
پیگیری مردان آزار‌دیده جنسی کمتر از زنان
پرونده‌های مربوط به مردان قربانی آزار جنسی در دستگاه قضا کمتر از پرونده‌های مربوط به زنان است. در عین حال، طبق گفته متخصصان حوزه آسیب، مراکز حمایتی از قربانیان مرد هم در کشور نسبت به زنان کمتر است ‌یا اصلا وجود ندارد و همین بر کاهش پیگیری‌های قضائی اثر خواهد گذاشت. ‌مونیکا نادی، وکیل پایه‌یک دادگستری که سال‌ها روی پرونده‌های حوزه آسیب‌های اجتماعی کار کرده است، در گفت‌وگو با «شرق» توضیح می‌دهد: «به‌طورکلی در قوانین ایران تفاوتی بین پرونده‌های آزار جنسی علیه زنان و مردان وجود ندارد؛ یعنی زن‌بودن یا مرد‌بودن در تعریف جرم و تعیین مجازات تأثیر چشمگیر و درخور توجهی ندارد. اما در عمل، مراجعه به مراجع قضائی، شکایت و پیگیری در پرونده‌های زنان و مردان تفاوت آماری و عملی زیادی دارد. بیشترین دلیل این تفاوت به مسائل اجتماعی و فرهنگی بر‌می‌گردد. در فرهنگ عمومی ما، صحبت از آزار جنسی برای زنان با انگ‌های اجتماعی همراه است. برای مردان نیز این موضوع با تابو و شرم بسیار بیشتری مواجه است. ما پیش‌فرض‌هایی داریم از این جنس که «مردها توانمندند و درگیر این مسائل نمی‌شوند» و اگر چنین اتفاقی برای یک مرد بیفتد، شخصیت و قدرت اجتماعی او خدشه‌دار خواهد شد. علاوه بر آن، ترس از باور‌نشدن در میان مردان بیشتر است. به نظرم، آزار جنسی زنان و کودکان (به‌ویژه دختران) در طول زمان در کشور ما بیشتر بوده، ولی متأسفانه آزارهای جنسی علیه مردان هم افزایش یافته است. مراکز مشاوره و حمایت اجتماعی بیشتر برای زنان و کودکان طراحی شده‌اند و برای مردان کمتر چنین امکاناتی وجود دارد. همین امر باعث شده پیگیری‌های مردان کمتر باشد. از سوی دیگر، نابسامانی در آموزش‌های جنسی، کاهش سن بلوغ، افزایش بلوغ زودرس و نبود امکان تأمین نیازهای جنسی افراد به روش‌های درست، منطقی، شرعی و قانونی موجب شده آزارهای جنسی و جسمی در میان مردان نیز بیشتر شود». او ادامه می‌دهد: «ما خبرهایی می‌شنویم که دانش‌آموزان در مدارس و محیط‌های آموزشی مورد آزار جنسی قرار می‌گیرند؛ چه از سوی معلمان و چه سایر افراد حاضر در محیط آموزشی. یا در برخی بافت‌های شهری و حاشیه‌ای، پسر‌بچه‌های کوچک‌تر توسط پسران بزرگ‌تر مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند. در بسیاری از پرونده‌هایی که ما دیده‌ایم، چند پسر بزرگ‌تر یک پسر کوچک‌تر را در موقعیتی تنها گیر انداخته و او را مورد آزار قرار داده‌اند. شدت و نوع این آزارها متفاوت است. از منظر جرم‌شناسی هم باید توجه داشت که چرخه‌های معیوب وجود دارد؛ یعنی کسانی که در کودکی قربانی آزار بوده‌اند، ممکن است در بزرگسالی خودشان مرتکب آزار شوند. در بررسی بسیاری از پرونده‌ها می‌بینیم کسانی که مرتکب آزار جنسی شده‌اند، سابقه آزار در کودکی داشته‌اند. متأسفانه چون این افراد حمایت روانی و مشاوره‌ای دریافت نمی‌کنند، پس از بازگشت به جامعه می‌توانند مشکل‌آفرین شوند. حتی گاهی مثلا معلمی که در مدرسه مرتکب آزار شده، به‌جای حذف از سیستم آموزشی، تنها جابه‌جا می‌شود و در محیطی دیگر دوباره همان رفتار تکرار می‌شود. این موضوع نه‌تنها قربانیان جدید ایجاد می‌کند، بلکه می‌تواند چرخه خشونت را ادامه دهد. البته این یک نظریه مطلق نیست، اما رد‌پای آن در بسیاری از پرونده‌ها دیده می‌شود». معمولا اثبات تجاوز و آزار جنسی برای پیگیری حقوقی کار دشواری است. نادی درمورد این موضوع اشاره می‌کند که «به‌طور کلی اثبات جرائم جنسی، چه قربانی زن باشد، چه مرد و چه کودک، بسیار پیچیده است. برای اثبات نیاز به اقرار، شهادت شهود یا امارات و قرائنی است که برای قاضی علم ایجاد کند. از سوی دیگر، ما در موضوع مجازات هم چالش داریم. در جرائم جنسی مردان، موضوع یا لواط است یا تجاوز‌ که مجازات آن اعدام است. در مقابل، در برخی موارد مجازات‌های حداقلی مانند شلاق اعمال می‌شود. این فاصله زیاد میان مجازات‌ها و خلأ موجود، همواره محل انتقاد بوده است. در عمل، آزارهای جنسی اغلب بدون شاهد اتفاق می‌افتد و متهم هم اقرار نمی‌کند. از آنجا که گزارش‌دهی بلافاصله صورت نمی‌گیرد و آموزش برای مستندسازی و گزارش‌دهی وجود ندارد، آثار فیزیکی از بین می‌رود و اثبات جرم پیچیده‌تر می‌شود. البته این سختی‌ها برای زنان هم وجود دارد؛ هرچند «قانون حمایت از کودکان و نوجوانان» که در سال 1399 تصویب شد، تا حدی این فاصله صفر و صدی میان اعدام و شلاق را پر کرده و توجه بیشتری به قرائن و دلایل غیرمستقیم دارد. این قانون اثبات جرم در مورد کودکان و افراد زیر 18 سال را تا حدودی تسهیل کرده است، اما واقعیت این است که همچنان مشکلات اثبات و اجرای عدالت در این حوزه جدی باقی مانده است».
بازار


نظرات شما