پیام سپاهان - دنیای اقتصاد / «درآمد ناپایدار؛ هزینه پایدار» عنوان یادداشت روز در روزنامه دنیای اقتصاد به قلم جعفر خیرخواهان است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
«سالهای رونق نفتی، ولخرجی را فضیلت و عین عدالت جلوه میدهد؛ اما در روزگار رکود و افول نفتی، صورتحساب تعهدات روی میز میآید و زنگها بهصدا درمیآید.» این خلاصه درد مشترکی است که ماکس کوردن (Max Corden) اقتصاددان دانشگاه ملبورن استرالیا (درگذشته به سال 2023)، پس از دومین شوک نفتی، در مقاله سال1984 خود با عنوان «بخش پررونق و تحلیل اقتصادی بیماری هلندی» هشدارش را داد: بیماری هلندی واقعی فقط صنعتزدایی و کشاورزیزدایی بر اثر اضافهارزش یافتن پول ملی نیست، خطر آنجاست که دولتها در سالهای وفور، با درآمد بخش رونقگرفته یعنی صنعت نفت، «سطحی از خدمات و تعهدات اجتماعی ایجاد میکنند که پایدار نیست» و کاهش دادن آن در آینده نیز بهلحاظ سیاسی دشوار و پرهزینه است.
در اقتصاد منابع، فریب اصلی از همینجا شروع میشود: وفور ارزی، قیمت واقعی تصمیمهای ارزان با نفت را که «امروز دلنشین اما فردا پرهزینه هستند» میپوشاند. جهش درآمد ارزی از محل صدور نفت، مثل نورافکن بزرگ یک جشن باشکوه است؛ سالن روشن میشود، صدای موسیقی بالا میرود، همه سرخوش و دستودلباز میشوند و در پایان، قبض برق و نظافت و خسارت میرسد. اقتصاد سیاسی وفور، انضباط بودجهای را شل میکند و سیاستمدار را به سمت «هدیهدادنهای دوامناپذیر» میراند: امتیازهای دائمی به شکل بازنشستگیهای زودهنگام، فرمولهای سخاوتمندانه مستمری و معافیتهایی که صورتحسابش به صندوقها تحمیل خواهد شد.
بازار ![]()
از دهه 1370 به بعد (و بهویژه طی دهه1380 و اوایل دهه1390) منطق سیاستگذاری ما بارها به سمت «تثبیت تعهدات اجتماعی پرهزینه» رفت: امتیازهای متنوعی که «سهلالوصول» به نظر میرسیدند مانند گسترش بازنشستگیهای پیش از موعد و دامنه «مشاغل سخت و زیانآور». در روزگار وفور، چنین تصمیمهایی هم «خیرخواهانه» جلوه میکند و هم «از لحاظ سیاسی پربازده» است؛ اما در دوره تنگدستی، همینها به مینهای فعال در بودجه و صندوقها تبدیل میشوند.
صورتمساله امروز را مقامهای مسوول بهروشنی بیان کردهاند. وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، بازنشستگی زودهنگام را «معضل جدید کشور» خوانده است و میگوید اکنون «95درصد بازنشستگان کشور، کمتر از 60 سال بازنشسته میشوند»؛ حتی به کاهش معنادار سن بازنشستگی در برخی صندوقها اشاره کرد و توضیح داد فشارهای گروهی و امتیازدهیهای سالهای گذشته، نظام را به این نقطه رسانده است.
در طرف صندوقها هم تصویر روشن است: مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی، ریشه چالش مالی امروز را صریحا در «تصمیمهای شتابزده»، بازنشستگیهای زودهنگام و محاسبات غیرواقعی حقوق در سالهای پایانی خدمت دانسته و از کسریهای ماهانه و تعهدات نقدی بسیار بالا سخن گفته است. همین مقام، از تعهد ماهانه سنگین و فاصله معنادار منابع تا مصارف و نیز اثر «حقوقهای جهشی دو سال آخر» بر بار صندوق گفت مواردی که از جنس همان «تعهدات ناپایدار» هستند که کوردن هشدار میداد.
چرا این مسیر، «بیماری هلندی واقعی» است؟ در منطق کوردن، رونق بخش منابع با دو اثر، اقتصاد را تغییر میدهد: اثر خرجکردن و جابهجایی منابع. اما او پا را از حسابهای بخشی فراتر میگذارد و بر «قفل سیاسی تعهدات» دست میگذارد: وقتی سطح خدمات و مزایا در سالهای وفور بالا رفت، پایین آوردنش سخت میشود، حتی اگر درآمد فروکش کند. این همان «چسبندگی سیاسی گشادهدستی» است: تعهد، به حق مکتسبه تبدیل میشود، هر عقبنشینی، اعتراض میآورد و هر اصلاحی، قربانی هزینه سیاسی میشود.
در ایران، زنجیره تصمیمهای پرهزینه اجتماعی، از دامنه بسیار گسترده بازنشستگیهای پیش از موعد تا تعاریف موسع سخت و زیانآور و فرمولهای پاداشدهنده به جهش دستمزدهای انتهای خدمت، دقیقا روی همان ریل حرکت کرد. تا وقتی ورودی منابع بالا بود، کسریها پنهان میماند؛ اما با «خالیشدن خزانه و افت ورودی صندوقها»، همانچیزی رخ میدهد که کوردن گفت: تعهدات ناپایدار، پایدار هم اگر بماند، بهایش را کاهش خدمات، بدهیزایی یا فشار مالیاتی و تورمی میپردازد و بستر نارضایتی اجتماعی فراهم میشود.
سیاستمداران در دهههای گذشته «جشن رفاه» برپا کردند: سن بازنشستگی پایین آمد، مسیرهای خروج از کار گشوده شد و فرمولهای محاسبه مستمری، بهویژه با میانگینگیری کوتاهمدت، به مسیرهای مشروع، اما پرهزینهبرای «جهش حقوقی» تبدیل شد. امروز اما سردرد رسیده است: صندوقها ماهبهماه برای تامین تعهدات میجنگند و دولت برای نگهداشت همین سطح تعهدات یا باید منابع غیرپایدار جدیدی پیدا کند یا به استقراض و خلق نقدینگی متوسل شود؛ هر دو راه، رفاه آینده را میخورد. وقتی وزیر کار میگوید بازنشستگی زودهنگام «معضل» است و آمار بالای بازنشستگی در سنین زیر 60 سال را گزارش میکند، یعنی کف تعهدات بسیار بالاتر از کف منابع پایدار ایستاده است.
چهار درس سیاستی برای «گذار از بار سنگین تعهدات انباشته»
کوردن فقط هشدار نداد؛ در تجربه استرالیا، نسخههای سیاستی هم پیشنهاد کرد، از قاعده مالی محتاطانه و پسانداز بیننسلی تا خودداری از حمایتهای بخشی پراکنده و نپاشیدن پول رونق روی هزینههای جاری؛ توصیههایی که با مقداری بومیسازی برای ما هم قابلاستفاده هستند.
1. قاعده «تعهدات معوقه ممنوع» در دوران وفور
هر افزایشی در تعهدات اجتماعی دائمی (حقوق بازنشستگی، امتیازات دائمی) فقط از محل منابع پایدار بیمهای ممکن باشد، نه از وفور ناپایدار. به زبان ساده: پول بادآورده برای پسانداز و سرمایهگذاری مولد است، نه بزرگکردن دائمی اندازه دولت رفاه. این امر معنای مالی همان هشداری است که کوردن درباره «سطوح خدمات ناپایدار» داد.
2. اصلاحات پارامتریک کمهزینه اما پراثر
افزایش تدریجی سن بازنشستگی متناسب با امید به زندگی و وضعیت بازار کار.
میانگینگیری بلندمدتتر برای محاسبه مستمری تا جهشهای حقوقی آخر خدمت، بار غیرمنصفانهای بر صندوقها نگذارد.
اصلاح دامنه «سخت و زیانآور» با استانداردهای دقیق زیستی و پزشکی و الزام به حقبیمه اضافه متناظر برای هر امتیاز.
یکپارچهسازی پایگاه دادهای بیمه و مالیات برای بستن راه دستکاریهای محاسباتی و دوپارگیهای پوشش.
اینها ابزارهای کلاسیک «پایدارسازی تعهدات» هستند؛ بهجای قربانیکردن حقوقبگیران امروز، فرمول بازی را اصلاح میکنند.
3. صندوق بیننسلی و «اجازه ورود ندادن» به درآمدهای نوسانی
فرمول درست نفتی این است: درآمد نوسانی را آرام و از کانال بودجههای سرمایهای وارد اقتصاد کنید و بخشی را در صندوق ثروت ملی شفاف انباشته کنید تا هم جلوی بیماری هلندی کلاسیک (قدرتگرفتن نرخ ارز واقعی) گرفته شود، هم انگیزه سیاستمدار برای خلق تعهدات دائمی از پولهای موقتی کم شود. این همان روح توصیههای کوردن در مواجهه با رونق معدنی/منابعی است.
4. قرارداد اجتماعی جدید برای رفاه: «هدفگیری فقر، نه هدفگیری رای»
حمایتها باید مشروط، زماندار و قابلخروج باشند. اگر حمایت به حق دائمی تبدیل شود، «قفل سیاسی» میسازد؛ اگر مشروط و زماندار باشد، هم عدالت افقی رعایت میشود، هم انعطاف بودجهای باقی میماند.
گاهی گفته میشود: «بازنشستگی زودهنگام به عدالت نسلی یا بهبود بازار کار کمک میکند.» مشکل این است که عدالت بدون حسابوکتاب، بیعدالتی به تعویقانداختهشده است. وقتی وزیر کار میگوید اکثریت بازنشستگان زیر 60سال هستند یا رئیس صندوق تامین اجتماعی از کسری ماهانه و فرمولهای مخدوششده سخن میگوید، یعنی «عدالت بیپشتوانه» در حال خوردن «ظرفیت حمایت از ضعیفترها» در آینده است. قاب درست این است: عدالت پایدار؛ یعنی هر امتیاز امروز، پشتوانه بیمهای و مالی متناظر خودش را داشته باشد وگرنه نتیجه، همانی میشود که کوردن گفت: تعهدات ناپایدار کاهشناپذیر از لحاظ سیاسی.
ایران امروز دقیقا در جایی ایستاده است که کوردن چهار دهه پیش هشدار میداد: صورت واقعی بیماری هلندی، نه کارخانه تعطیلشده یا مزرعه کوچکشده، بلکه تعهدات اجتماعیای است که در روزگار وفور بنا نهاده شد و حالا پایدار نیست. راه برونرفت، جسارت و استقامت سیاسی، درایت و دوراندیشی سیاستی و صحتسنجی و استانداردسازی فنی میخواهد: قواعد بودجهای ضدچرخهای، صندوق بیننسلی شفاف، اصلاحات پارامتریک صندوقها و مهمتر از همه، قرارداد اجتماعیای که رای را با رفاه بیننسلی تاخت نمیزند.