جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴

سیاسی

ایران در سند امنیت ملی آمریکا: دور از مرکز توجه، نه از دستورکار

ایران در سند امنیت ملی آمریکا: دور از مرکز توجه، نه از دستورکار
پیام سپاهان - ایران /متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست آریابرزن محمدی| با آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ در ژانویه ۲۰۲۵، سیاست ...
  بزرگنمايي:

پیام سپاهان - ایران /متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
آریابرزن محمدی| با آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ در ژانویه ۲۰۲۵، سیاست خارجی ایالات متحده دستخوش یکی از بنیادی‌ترین تحولات خود از زمان جنگ جهانی دوم شده است. انتشار «سند استراتژی امنیت ملی ۲۰۲۵ (NSS 2025)، نه‌تنها مسیر راهبردی چهار سال آینده را ترسیم می‌کند، بلکه نشانه‌ای از چرخش گفتمانی عمیق در نظم بین‌المللی مورد نظر آمریکا به‌شمار می‌رود. در این سند، مفاهیمی چون بازگشت به دکترین مونرو، انتقاد صریح از وابستگی امنیتی اروپا به آمریکا، تمرکز بر فناوری‌های نوظهور از جمله هوش مصنوعی و انرژی پیشرفته و کنار گذاشتن سیاست‌های پرهزینه ملت‌سازی، به‌عنوان خطوط اصلی سیاست خارجی ایالات متحده مطرح شده‌اند. در کنار این مؤلفه‌ها، تأکید ویژه‌ای بر بازطراحی زنجیره‌های تأمین جهانی به‌نفع صنایع داخلی آمریکا، کاهش وابستگی به رقبای راهبردی مانند چین و ایجاد شراکت‌های اقتصادی با کشورهای به‌اصطلاح «دوست‌-تأمین‌کننده» دیده می‌شود؛ روندی که نشان از اولویت‌یافتن سیاست‌های اقتصادی-امنیتی به‌عنوان بستر جدید قدرت ژئوپلیتیکی دارد.
بازار
این سیاست‌گذاری جدید آمریکا، بیش از هر زمان دیگری بازتابی از نگرش چهره‌هایی چون جی‌دی ونس است؛ کسی که اکنون در مقام معاون رئیس‌جمهور در کنار ترامپ قرار دارد و از چهره‌های اصلی در طراحی این چهارچوب راهبردی به شمار می‌رود. ونس با دیدگاه‌هایی نئوناسیونالیستی، ضد نهادگرایی و تمرکز بر فناوری‌های نوین شناخته می‌شود و بسیاری او را گزینه‌ای جدی برای جانشینی ترامپ در آینده می‌دانند. نقش فکری برجسته‌ او در شکل‌گیری این تحول، باعث شده تا از ونس به‌عنوان یکی از معماران اصلی بازتعریف سیاست خارجی آمریکا در این دوره یاد شود.
در سند امنیت ملی ۲۰۲۵، برخلاف رویه معمول در دوره‌های پیشین، ایران دیگر در جایگاه تهدید فوری یا اولویت‌دار قرار ندارد. تنها در یک ارجاع مختصر، به سیاست پیشین آمریکا درباره عدم پذیرش دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای تأکید شده است:
«ایالات متحده اجازه نخواهد داد ایران به سلاح هسته‌ای دست یابد.» (ص 18)
همین اختصار و فقدان مواضع تند گذشته، نظیر تهدید به براندازی، تحریم‌های حداکثری یا حتی برنامه‌های مهار نظامی مستقیم، نشان‌دهنده نوعی چرخش محافظه‌کارانه در سیاست ایالات متحده در برابر ایران است. در حالی که سند، تهدیدات ناشی از قدرت‌های رقیب مانند چین، یا چالش‌های منطقه‌ای نظیر مهاجرت در نیمکره غربی را به ‌تفصیل تحلیل می‌کند، فاصله‌گیری آگاهانه از تمرکز بر ایران، بویژه در مقایسه با اسناد پیشین، چشمگیر و معنادار است.
این سکوت نسبی را می‌توان در پرتو نگاه راهبردی دولت دوم ترامپ و معماران فکری آن، بویژه جی‌دی ونس، تحلیل کرد. از منظر ونس، که بارها بر ضرورت پایان‌دادن به مداخلات پرهزینه نظامی در غرب آسیا تأکید کرده، تمرکز اصلی سیاست خارجی باید بر بازسازی داخلی، تمرکز بر نیمکره غربی، و حفظ منابع استراتژیک برای رقابت فناورانه جهانی باشد. به همین دلیل، در سند ۲۰۲۵ نشانه‌ای از جاه‌طلبی‌های لیبرال‌ مبتنی بر «ملت‌سازی»، «دموکراسی‌سازی» یا حتی پروژه‌های تغییر سیستم سیاسی دیده نمی‌شود.
در عوض، سند به شکلی ضمنی استراتژی «تفویض مسئولیت» را پیش می‌کشد. به ‌عبارت دیگر، آمریکا ترجیح می‌دهد مهار تهران را به ‌طور غیرمستقیم، از طریق قدرت‌های منطقه‌ای همسو، همچون اسرائیل، عربستان سعودی و ترکیه، پیگیری کند؛ سیاستی که هم هزینه را کاهش می‌دهد، هم خطر درگیری مستقیم را به حداقل می‌رساند. از این منظر، غیبت ایران در این سند را نه نشانه بی‌توجهی، بلکه نشانه «مدیریت اولویت» در سیاست خارجی آمریکا باید تلقی کرد، نوعی نگاه حسابگرانه که در آن، منابع استراتژیک و توان آمریکا صرف رقابت‌های سطح بالاتری مانند مهار چین، تثبیت فناوری‌های برتر و بازتعریف نظم در نیمکره غربی می‌شود. در نتیجه، اگرچه در نگاه اول کم‌توجهی سند به ایران می‌تواند نشانه‌ای از فقدان اولویت تلقی شود، اما در واقعیت سیاسی منطقه، این عقب‌نشینی گفتمانی می‌تواند فرصتی برای کاهش تنش، بازآرایی روابط و مدیریت تعارض از کانال‌های غیرمستقیم میانجی باشد، بویژه با توجه به اینکه سیاست خارجی دولت ترامپ، برخلاف دوره اول، اکنون کمتر در پی مواجهه آشکار نظامی است و بیشتر بر بازدارندگی فناورانه، امنیت منطقه‌ای تفویض‌شده و موازنه غیرمستقیم تکیه دارد.


نظرات شما