سه شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۴

اقتصادی

سرمقاله فرهیختگان/ مرز باریک

سرمقاله فرهیختگان/ مرز باریک
پیام سپاهان - فرهیختگان / «مرز باریک» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم عاطفه جعفری است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: هنوز صدای شجاعتش در حافظه جمعی ...
  بزرگنمايي:

پیام سپاهان - فرهیختگان / «مرز باریک» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم عاطفه جعفری است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
هنوز صدای شجاعتش در حافظه جمعی ایرانیان وطن‌دوست باقی ا‌ست. بسیاری، او را یادآور 26 خرداد می‌دانند؛ زمانی که در جریان جنگ 12 روزه و حمله رژیم صهیونیستی به ساختمان شیشه‌ای صداوسیما، لحظه‌ای نمادین از ایستادگی رقم خورد.
از همان دقایق اولیه تیتر بسیاری از رسانه‌های داخلی و حتی برخی رسانه‌های خارجی به سحر امامی و واکنش او اختصاص یافت. موجی از هشتگ‌های هماهنگ، شجاعت او را در فضای رسانه‌ای برجسته کرد و فردای آن روز، تصویر سحر امامی بر بیلبورد بزرگ و تأثیرگذار میدان ولیعصر (عج) نقش بست.
پس از پایان جنگ، طبیعتاً پرداختن به جنایت‌های رژیم‌صهیونیستی، به‌ویژه حمله مستقیم به ساختمان صداوسیما، موضوعی ضروری و اجتناب‌ناپذیر بود؛ نه فقط به‌عنوان یک رخداد خبری، بلکه به‌عنوان زخمی بر حافظه جمعی ملت و نمادی از هجمه به جریان اطلاع‌رسانی و روایت مستقل. در چنین فضایی، برجسته‌شدن برخی چهره‌ها در رسانه، شاید واکنشی طبیعی به لحظه‌هایی از شجاعت یا حضور مؤثر بود؛ اما باید مراقبت کرد که در روایت ما، حقیقت، قربانی بزرگ‌نمایی یا غفلت نشود. 
سحر امامی حضورش در قاب‌های رسانه‌ای، بعد از جنگ مکرر و چشمگیر شد. این دیده‌شدن پی‌درپی، شاید از نگاه بسیاری، نشانه‌ای از تحسین به‌حق بود؛ اما در کنار آن، سؤال‌هایی هم مطرح می‌شد که آیا بهتر نیست در کنار این حضور پررنگ، فرصتی برای دیده‌شدن صدا‌ها و چهره‌های دیگر هم فراهم شود؟ 
بازار
تبدیل‌شدن به نماد در بزنگاه‌های تاریخی، اتفاقی تصادفی نیست. گاه یک واکنش طبیعی یا یک جمله ساده، قلب مخاطب را تسخیر می‌کند. اما پس از آن، این وظیفه رسانه است که میان قدردانی و بازنمایی اغراق‌شده مرزی قائل شود. 
در ادامه موج تقدیر‌ها از سحر امامی، خبر اهدای ‌دان یک تکواندو نیز یکی دیگر از آن اتفاقات سؤال‌برانگیز شد؛ اقدامی که اگرچه شاید با نیت قدردانی انجام شده، اما در نگاه جامعه، بیشتر رنگ «نمایش» به خود گرفت تا تقدیر واقعی. 
دان یک، نماد سال‌ها تمرین، تلاش، شکست و پیروزی در رینگ است؛ اما ناگهان به‌عنوان یک «هدیه نمادین» به فردی اهدا شد که نه سابقه ورزشی دارد و نه ارتباط مستقیمی با این رشته. این اقدام، هرچند احتمالاً با نیتی صادقانه و از سر قدردانی انجام شد، اما ناخواسته این نکته را پررنگ‌تر کرد که برخی نهاد‌ها در مسیر تجلیل دچار شتاب‌زدگی و اغراق شده‌اند. واقعیت این است که چنین تقدیر‌هایی اگر با دقت و تناسب کافی همراه نباشند ممکن است به‌جای پاسداشت مفاهیم اصیل به کم‌رنگ‌شدن ارزش‌های واقعی حرفه‌ای و ورزشی منجر شوند. شاید اگر فدراسیون تکواندو به‌جای این نمادسازی پرسروصدا رویکردی متعادل‌تر، تخصصی‌تر و در شأن فضای ورزشی انتخاب می‌کرد یا حتی از انجام چنین اقدامی صرف‌نظر می‌کرد. پیام قدردانی، نه‌تنها مؤثرتر، بلکه قابل‌پذیرش‌تر برای افکار عمومی بود. 
از آن طرف، ممکن است چنین تقدیر‌هایی برای یک فرد، شیرین و انگیزه‌بخش به نظر برسد. اما حقیقت این است که ادامه این مسیر، نه‌تنها به نفع رسانه نیست، بلکه برای خودِ سحر امامی نیز خطرناک است. چهره‌ای که با شجاعت و تسلط حرفه‌ای در یک لحظه خاص تحسین شد، اگر در دام تکرار و نمایش بی‌مرز گرفتار شود، به سمت ازدست‌دادن سرمایه معنوی خودش می‌رود. صیانت از اعتبار حرفه‌ای یکی از وظایف مهم برای سحر امامی و رسانه ملی است. این صیانت در حال حاضر تنها با عقب‌نشینی آگاهانه ممکن است؛ انتظار از سحر امامی، نه سکوت کامل، بلکه مدیریت مسئولانه جایگاهش است، تا مرز میان «مجری محبوب» و «چهره مصرف‌شده رسانه» شکسته نشود. 
رسانه، فقط نباید در قالب ستایش فروبرود. سحر امامی بی‌تردید در یک لحظه حساس صدایی آرام و اثرگذار بود. اما ماندگارشدن چنین لحظاتی، نیازمند رفتاری هوشمندانه از سوی رسانه است. اگر این چهره بیش از حد و بی‌وقفه در قاب‌ها ظاهر شود خطر آن وجود دارد که ارزش آن لحظه اصیل در تکرار و استفاده بی‌رویه رنگ ببازد. 
حفظ نماد، یعنی حفظ تعادل. یعنی استفاده به‌اندازه، در موقعیت‌هایی که معنا دارد. یعنی احترام به لحظه‌ای که طبیعی بود، نه تبدیل آن به الگویی کلیشه‌ای. رسانه اگر واقعاً قدردان آن لحظه خاص است باید با تدبیر و توازن از چهره‌ای که خلق شد مراقبت کند، نه آن‌قدر تکرارش کند که دیگر شنیده نشود. وقتی فردی به چهره‌ای ملی بدل می‌شود، در چنین جایگاهی درک حساسیت‌های اجتماعی و مدیریت هوشمندانه حضور رسانه‌ای بخشی از بلوغ حرفه‌ای به حساب می‌آید. طبیعتاً کم‌کردن از حضور بی‌وقفه و حتی پذیرش سکوت‌هایی آگاهانه که می‌تواند صادقانه‌تر از هزار حضور بی‌فاصله باشد در این شرایط به کمک او می‌آید. 
گاهی ایستادن به‌موقع، از ادامه‌دادن ارزشمندتر است. محبوبیت واقعی نه در تعداد دفعات دیده‌شدن، بلکه در کیفیت و زمان‌بندی درست حضور شکل می‌گیرد. اگر سحر امامی بخواهد همچنان به‌عنوان چهره‌ای مورداحترام در حافظه جمعی باقی بماند، شاید لازم باشد خودش پیش‌قدم شود در توقف این افراط رسانه‌ای؛ نه از سر قهر، بلکه از سر درک جایگاه، مسئولیت و احترام به مخاطب. 


نظرات شما