دوشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۴

سیاسی

سرمقاله کیهان/ به غارتگر لبخند نزنید!

سرمقاله کیهان/ به غارتگر لبخند نزنید!
پیام سپاهان - کیهان / «به غارتگر لبخند نزنید!» عنوان یادداشت روز در روزنامه کیهان به قلم مسعود اکبری است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: ۱- «کامالا هریس» سیاستمدار ...
  بزرگنمايي:

پیام سپاهان - کیهان / «به غارتگر لبخند نزنید!» عنوان یادداشت روز در روزنامه کیهان به قلم مسعود اکبری است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
1- «کامالا هریس» سیاستمدار آمریکایی- 13 تیر 1398- در یک کمپین انتخاباتی در ایالت آیووای آمریکا گفت:« من یغماگران را می‌شناسم و ما یک غارتگر داریم که در کاخ سفید زندگی می‌کند. ترامپ خلق و خوی یغماگرایانه و دارای غریزه غارتگری است. افراد غارتگر آنهائی را که آسیب‌پذیر هستند، شکار می‌کنند. آنهائی را شکار می‌کنند که باوری به قدرت و زور خود ندارند.»
هرچند این سیاستمدار دموکرات آمریکایی به دلیل رقابت‌های انتخاباتی، صرفا ترامپ را غارتگر می‌نامد، اما حقیقت این است که غارتگری و چپاول منابع و سرمایه‌های دیگر کشورها در DNA سیاستمداران آمریکایی است. چه آنکه در مقطعی که «کامالا هریس» در دولت بایدن، معاون رئیس‌جمهور بود نیز، غارتگری و چپاول دیگر کشورها از سوی کاخ سفید کما فی السابق انجام می‌شد. 
همین روحیه غارتگرانه است که از آمریکای قرن نوزدهم تا قرن بیست ‌و یکم، یک مسیر پیوسته را نشان می‌دهد: کنترل منابع، سلطه اقتصادی، تحمیل قراردادهای نابرابر و تبدیل کشورها به بازار مصرفی و مزرعه سرمایه برای واشنگتن. در حقیقت «غارتگری»، نه ویژگی شخصی یک رئیس‌جمهور، بلکه جوهره سیاست خارجی آمریکاست. 
2- اما آنچه خطرناک‌تر از ذات غارتگرانه آمریکا است، شیفتگی جریان غربگرای داخلی به این غارتگر است. به این اظهارنظرها توجه کنید:
بازار
- «فیاض زاهد» (عضو شورای اطلاع‌رسانی دولت- فروردین 1404):‌ آنچه باعث تقویت دیپلماسی سیاسی شد تاکید بر راهبرد ‌دیپلماسی اقتصادی بود. پیشنهاد جامعی بالغ بر هزار میلیارد دلار به آمریکا ارائه و توپ به چرخش درآمد. در آینده جزئیات بیشتری ارائه می‌شود. ایران بهشت سرمایه‌گذاری است.»
- «الیاس حضرتی» (رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت- فروردین 1404): ‌«ما 2 هزار میلیارد دلار پروژه در کشور تعریف کردیم و می‌خواهیم مذاکره کنیم تا امکان ورود سرمایه‌گذاران به داخل کشور را تسهیل کنیم.»
- «حسین مرعشی» (دبیرکل حزب کارگزاران- فروردین 1404):«ایران 2500 میلیارد دلار پروژه برای مذاکره با آمریکا دارد؛ این را به عراقچی هم گفتم که برود درباره این عدد بزرگ با آمریکایی‌ها مذاکره کند.»
این قبیل اظهارات تأمل برانگیز و البته تأسف‌برانگیز، در حالی است که عبرت‌های مهمی در این خصوص در مقابل چشمان ماست.
3- «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا در روزهای گذشته گفت:«کره جنوبی موافقت کرده است که در ازای کاهش تعرفه‌های اعمال شده بر آن، 350 میلیارد دلار به ایالات متحده بپردازد.» ترامپ افزود:«سئول همچنین موافقت کرده است که مقادیر زیادی نفت و گاز آمریکایی خریداری کند و سرمایه‌گذاری شرکت‌های کره‌ای در ایالات متحده نیز از 600 میلیارد دلار فراتر خواهد رفت.»
4- ترامپ در ماه‌های گذشته خواهان 50 درصد از درآمد منابع معدنی اوکراین و حق وتو در صدور مجوزهای استخراج شده بود. رئیس‌جمهور آمریکا قبلاً گفته بود که اوکراین باید هزینه حمایت مالی و نظامی واشنگتن را با اعطای دسترسی به معادن و منابع عظیم اما استفاده ‌نشده و عناصر کمیاب خود جبران کند. در نهایت زلنسکی قرارداد مواد معدنی [واگذاری اجباری نیمی از معادن اوکراین] را امضا کرد.
5- «ادوارد مارکی» نماینده دموکرات و عضو ارشد کمیته منابع طبیعی مجلس آمریکا در سال2011 میلادی در مصاحبه با شبکه تلویزیونی ام‌اس‌ان‌بی‌سی، علت اصلی حمله به لیبی را مسئله نفت خواند و گفت که ما به خاطر نفت در لیبی هستیم و دلیل دخالت ما تضمین 5 میلیون بشکه نفت روزانه‌ای است که از اوپک وارد می‌کنیم. 
6- نشریه «لا وانگواردیا» اسپانیا در شهریور 1400 و به دنبال خروج نیروهای آمریکا و ناتو از افغانستان پس از 20 سال حضور بی‌ثمر در گزارشی با عنوان «منابع طبیعی؛ گنج پنهان افغانستان» نوشت: افغان‌ها روی منابع معدنی نشسته‌اند که به گفته منابع دولتی افغانستان، سه تریلیون دلار ارزش دارد. هنگامی که آمریکا در سال 2001 به افغانستان حمله کرد، در ماه اکتبر و به فاصله چند روز از حضور نظامیان، زمین شناسان آمریکایی به افغانستان وارد شدند و چنان که در دوران اکتشافات استعماری قرن 19 اتفاق افتاد، دانشمندان تقریبا همیشه جا پای ارتش گذاشته‌اند. به این ترتیب، پس از 11 سپتامبر، آمریکایی‌ها بلافاصله با حضور در افغانستان، به جست‌وجوی فلزات پرداختند.
به نوشته «لا وانگواردیا» آمریکا که پیش از افغانستان برای کنترل و تضمین دسترسی به نفت جنگ‌هایی به راه انداخت، افغانستان را با محروم کردن مردم این کشور از بخش قابل توجهی از «نفتِ قرن بیست‌ویکم» یعنی «مواد معدنی» ترک کرد. 
7- براساس مستندات منتشر شده و شواهد متقن، یکی از اهداف اصلی آمریکا در حمله به عراق، دستیابی به منابع غنی نفت این کشور بود. 
«پااُل ولفوویتز» سیاستمدار آمریکایی و رئیس سابق بانک جهانی که از او با عنوان معمار جنگ آمریکا علیه عراق نام می‌برند، در می‌2003 میلادی در کنفرانس خبری در حاشیه اجلاس دفاع آسیا در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه چرا آمریکا کشوری مثل عراق را اشغال کرد نه کره شمالی را، گفت:«تفاوت اصلی میان 
کره شمالی و عراق این است که عراق روی دریایی از نفت، شناور است.»
عراق 15.9 تریلیون دلار منابع طبیعی دارد. زمین بیابانی این کشور سرشار از ذخایر نفت، گاز طبیعی، فسفات و گوگرد است. عراق دومین تولید‌کننده بزرگ نفت در اوپک است. این کشور به عنوان پنجمین ذخایر قطعی نفت در جهان شناخته می‌شود.
«دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا در هفته‌های گذشته در جریان نشست شرم‌الشیخ که در مصر برگزار شد در اظهارنظری تأمل برانگیز گفت:«عراق آن قدر نفت دارد که نمی‌داند با آن چه کار کند.»!
«محمد الضاری» تحلیلگر سیاسی عراقی اخیرا در اظهارنظری گفته است:«شرکت‌های آمریکایی که قراردادهای نفتی با اقلیم کردستان عراق بسته‌اند چیزی جز باندهای قاچاق فرآورده‌های نفتی نیستند. این به اصطلاح شرکت‌ها به صورت غیرقانونی در حال قاچاق نفت اقلیم کردستان عراق و فروش آن در بازارهای جهانی هستند.»
8- شبکه «سی‌ان‌بی‌سی» آمریکا- 6 خرداد 1404- در گزارشی پرده از جزئیات طرحی راهبردی تحت‌عنوان «احیا و توسعه بخش نفت‌وگاز سوریه» برداشت. به‌گفته سی‌ان‌بی‌سی طرح آمریکا شامل 5 مرحله است که از بازیابی و احیای چاه‌ها و میدان‌های نفتی و گازی سوریه آغاز و به صادرات نفت و گاز این کشور منتهی می‌شود.
نکته قابل توجه اینجاست که مسئول اجرای این طرح کسی نیست جز «جاناتان باس»؛ شخصی که از وی به‌عنوان بسترساز دیدار «الجولانی» سرکرده گروه تروریستی «هیئت‌تحریرالشام» و رئیس خودخوانده حکومت انتقالی در سوریه با ترامپ یاد می‌شود.
فعالین رسانه‌ای سوری تاکنون بارها نسبت به تداوم غارت نفت و غلات سوریه توسط نظامیان آمریکایی و انتقال آن‌ به پایگاه‌های واشنگتن در خاک عراق اعتراض کرده‌اند. 
از زمان آغاز بحران سوریه در سال 2011 تاکنون بسیاری از منابع نفتی و گازی این کشور دست‌نخورده و استخراج نشده باقی مانده، بخشی از این منابع در زمان تسلط «داعش» بر آنها به صورت ابتدائی استخراج و پس‌از قاچاق به ترکیه به قیمتی بسیار پایین که به سه دلار در هر بشکه می‌رسید، به دولت ترکیه فروخته می‌شد. میدان‌هایی هم که در دست قسد و دیگر نیروهای کُرد بود، توسط آمریکایی‌ها غارت و به خارج سوریه انتقال داده می‌شد. حالا آمریکا درصدد سر و سامان داد به غارت و چپاول نفت و گاز سوریه است.
9- نگاهی به موارد مذکور و موارد متعدد دیگر که از حوصله این وجیزه خارج است، نشان می‌دهد که الگوی غارتگری آمریکا کاملاً نظام‌مند است. به عبارت دیگر، فرمول ثابت است: بی‌ثبات‌سازی، تحریم، پیشنهاد بازسازی، امضای قراردادهای طولانی‌مدت، و سپس غارت منابع.
با این همه، جریان غربگرا در داخل هنوز گمان می‌کند که می‌توان با آمریکا بر اساس «اعتماد متقابل» وارد تعامل اقتصادی شد. این طیف اصلا متوجه نیست که آمریکا هیچ کشوری را شریک خود نمی‌بیند، بلکه تنها «منبع» و «بازار» می‌بیند. در ذهن بیمار سیاستمدار آمریکایی، کشورها دو دسته‌اند: یا «مطیع و سودآور» یا «مستقل و مزاحم»
مستندات حکایت از آن دارد که سیاست اقتصادی آمریکا بر پایه سه اصل استوار است:«کنترل منابع انرژی و مواد معدنی»،« تسلط بر مسیرهای تجاری» و «وابسته‌سازی اقتصادها از طریق سرمایه‌گذاری و بدهی». 
از یک زاویه دیگر اگر بخواهیم «سیاست خارجی» دولت تروریست آمریکا را به صورت خلاصه تعریف کنیم، باید بگوییم: جنگ، مذاکره و تحریم، سه ابزار اصلی آمریکا در پیشبرد سیاست خارجی‌اند که در ظاهر متفاوت، اما در ماهیت یکسان‌اند؛ هر سه برای تحمیل اراده و تأمین منافع غارتگرانه واشنگتن به کار می‌روند. جنگ، ابزار مستقیم غارت منابع؛ مذاکره، پوششی دیپلماتیک برای همان هدف؛ و تحریم، تداوم تجاوز با چاشنی اقتصادی است. 
در چنین الگویی، مذاکره با آمریکا، در واقع ورود داوطلبانه به چرخه «غارت سازمان یافته» است. و این تنها یکی از مضرات مذاکره با آمریکاست. زیرا آمریکا در هیچ کشوری، شریک اقتصادی نمی‌سازد؛ بلکه شبکه‌ای از وابستگی مالی، فناورانه و سیاسی ایجاد می‌کند تا آن کشور در تصمیم‌گیری‌های راهبردی خود، تابع منافع واشنگتن شود و منافع آمریکا هیچ‌گاه با منافع ملت‌ها سازگار و همسو نیست. 
10- غربگرایان داخلی اما، این واقعیت را نمی‌بینند و وانمود می‌کنند که پیشرفت با «جذب غارتگر» ممکن است؛ در حالی که پیشرفت واقعی در دنیای امروز، نه با «بستن با دولت سلطه‌گر و غارتگر آمریکا» بلکه با تولید قدرت درونی و تعامل سازنده با کشورهای جهان از موضع برابر و به‌کارگیری دیپلماسی مقتدرانه شکل می‌گیرد. 
قدرت درونی یعنی اتکا به ظرفیت‌های ملی در حوزه انرژی، علم، فناوری، کشاورزی و زیرساخت‌های صنعتی. کشوری که توان تولید دانش و فناوری بومی دارد، می‌تواند در تعاملات بین‌المللی از موضع اقتدار وارد شده و منافع کشور و مردم را تأمین کند. پیشرفت، با «قوی شدن» میسر می‌شود. 


نظرات شما