پیام سپاهان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
جورج فریدمن- استراتژیست| در تحلیل فرآیندی که جنگ روسیه و اوکراین طی آن پایان خواهد یافت، همانطور که قبلاً استدلال کردهام، مهمترین عامل این است که روسیه با شکست ندادن اوکراین، جنگ را از قبل باخته است. علاقه اصلی ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، ایجاد و کنترل یک منطقه حائل بین روسیه و لهستان در لبه شرقی ناتو بود. فراتر از آن، او میخواست جایگاه روسیه را بهعنوان یک قدرت بزرگ که از پایان جنگ جهانی دوم تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت، بازیابی کند.
وقتی شوروی این جایگاه را از دست داد، تسلط خود بر اروپای شرقی و نیمه شرقی آلمان را از دست داد. همچنین تسلط بلامنازع بر قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی را از دست داد، دیگر از چین قدرتمندتر نبود و بخش زیادی از نفوذ خود را در خاورمیانه واگذار کرد. قدرت شوروی در جهان سوم نیز رو به زوال رفت و جایگاه خود را به چین - که اکنون تنها رقیب واقعی ایالات متحده است - واگذار کرد.
برای روسیه، از دست دادن قدرت نظامی با ناتوانی در تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی بزرگ همراه بود. روسیه در زمان تزارها و کمونیستها، همیشه از نظر اقتصادی ضعیف بود. اگرچه روسیه سرزمینهای وسیع و ارزشمندی داشت و همچنین جمعیتی نسبتاً تحصیلکرده، اما همچنان به عنوان اقتصادی ناکارآمد شناخته میشود. البته افول روسیه مدتها قبل از ریاستجمهوری پوتین آغاز شد.
به قدرت رسیدن او به بخش خصوصی بستگی داشت؛ الیگارشی که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بخش قابل توجهی از اقتصاد را تثبیت و در سیستم اقتصادی جهانی ادغام کردند. الیگارشیها نیروی مهمی بودند که پوتین را به ریاستجمهوری رساندند و اقتصاد روسیه، با توجه به نقطه شروع، تا آن زمان به خوبی توسعهیافته بود.
پوتین دیدگاه سنتی روسی را در مورد اولویت ملی داشت: ایمنسازی روسیه در برابر تهاجم و نفوذ از خارج. از دیدگاه پوتین، تنها راه برای ظهور اقتصادی روسیه، ایمن بودن در برابر حمله بود. برای پوتین، این به معنای بازیابی هرچه بیشتر منطقه حائل از خساراتی بود که روسیه در دهه 1990 متحمل شد و در نتیجه، ایمنسازی مرز غربی روسیه. در اوکراین، او آشکارا قدرت ارتش روسیه را بیش از حد تخمین زده و انعطافپذیری اوکراینیها را دستکم گرفته بود، گذشته از حمایتی که اوکراینیها از ایالات متحده و اروپا دریافت میکردند. پوتین معتقد بود که روسیه قبل از ورود ایالات متحده و اروپا به معرکه جنگ به پیروزی خواهد رسید.
ناکامی در تصرف سریع اوکراین منجر به بروز مشکل دیگری شده است و آن اقتصاد است. اقتصاد روسیه با منحرف شدن منابع به سمت ارتش و دور شدن از بخش غیرنظامی، رو به وخامت گذاشت. همین هفته گذشته، گزارشهایی منتشر شد مبنی بر اینکه سه بانک بزرگ روسی از بانک مرکزی برای نجات خود درخواست کمک کردهاند.
بازندگان اصلی این جنگ، جدا از کشتهشدگان، الیگارشها بودند که داراییهایشان توسط بانکهای خارجی مسدود شده بود و دیگر نمیتوانستند سرمایهگذاریهای مورد نیاز خود را از کشورهای دیگر جذب کنند. آنها همچنین بخش زیادی از دسترسی خود به بازارهای خارجی را از دست دادند (میزان دسترسی به بازارهای خارجی به میزان نیاز یک بازار خاص به انرژی روسیه بستگی داشت). اقتصاد هنوز واقعاً شکوفا نشده بود که روسیه به اوکراین حمله کرد، اما در مسیر درست قرار داشت. از آن زمان، جنگ پیشرفت اقتصادی را متوقف کرده است.
با توجه به شکست در اوکراین و ناتوانی در احیای قدرت روسیه، برای پوتین غیرممکن است که صلح برقرار کند. دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، احتمال ایجاد روابط حسنه با روسیه، از جمله یک رابطه اقتصادی قابل توجه و سرمایهگذاری ایالات متحده را در ازای پایان دادن به جنگ مطرح کرده است. در آن زمان، من فکر میکردم پوتین از این پیشنهاد استقبال میکند، اما اکنون مشخص است که او براساس حفظ قلمرو کوچکی که تصرف کرده است، به خصومتها پایان نخواهد داد. هزینه جانی و توسعه اقتصادی، و البته آسیب به اعتبار خودش، حداقل در حال حاضر، رسیدن به یک توافق را غیرواقعی میکند.
استراتژی او تلاشی ناامیدانه برای درهم شکستن اوکراین با حملات گسترده پهپادی است، که منحصراً به کییف، پایتخت اوکراین، صورت میگیرد. او که گزینه دیگری ندارد، راهبردی را اتخاذ کرده است که آلمانیها در طول جنگ جهانی دوم علیه بریتانیا امتحان کردند. هیتلر سعی کرد با استفاده از لوفتوافه (نیروی هوایی رایش سوم) به عنوان سلاح ترور، بریتانیا را بمباران و وادار به تسلیم کند. پوتین، به دلیل نداشتن گزینههای دیگر، حمله پهپادی به کییف را آغاز کرده است و درس مهم گذشته را نادیده گرفته است که میگوید قدرت هوایی به تنهایی به ندرت به پیروزی میرسد.
یکی از اشتباهات مهم پوتین، اشتباه محاسباتی او در مورد ترامپ است. او فوریت ترامپ برای مذاکره را دید و عمداً با او همراه شد تا او را گمراه کند. او نفهمید که اگرچه ترامپ ممکن است پوتین را علناً به خاطر تعهد ظاهریاش به صلح ستایش کند، اما این لزوماً حرف آخر او در این مورد نخواهد بود. او کاری کرد که ترامپ به خاطر این ستایش احمق به نظر برسد و هیچ رئیسجمهوری در آمریکا نمیتواند بپذیرد که احمق به نظر برسد.
پاسخ واضح این بود که ترامپ تحویل سلاح به اوکراین را از سر گرفت و بعد ترامپ به طور علنی با ناتو آشتی کرد و آلمانیها یک تیپ تانک به لیتوانی فرستادند و متعهد به نوسازی تسلیحاتشان شدند که مطمئناً خاطرات قدیمی را در روسیه زنده میکند. ترامپ گفته است که اگر جنگ در 50 روز پایان نیابد، با جریمه کردن مسکو و هر کشوری که برخی از صادرات روسیه را خریداری کند، آسیب اقتصادی عظیمی به روسیه وارد خواهد کرد.
قمار پوتین مبنی بر اینکه اوکراین در برابر حملات پهپادی به کییف تسلیم خواهد شد، شکست خورده است و تنها امید باقیمانده او این است که ترامپ بلوف زده باشد و همچنان امتناع روسیه از پایان دادن به جنگ را تحمل کند. به نظر من، پوتین در این مورد اشتباه بزرگی مرتکب میشود. اولاً، ترامپ نمیتواند تحقیر شدن را تحمل کند. ثانیاً، گذشته از اهمیت شخصیت رهبران، اگر ترامپ اجازه دهد تهدید 50 روزه به هیچ تبدیل شود، اعتبار خود را در میان ملتهای جهان و مردم آمریکا تضعیف خواهد کرد.
ترامپ با واقعیتی روبهروست که همه رؤسایجمهور آمریکا با آن روبهرو شدند و آن اینکه پس از پایان 100 روز اول، مخالفت از همه طرف شروع میشود. نتیجه نظرسنجیها در محبوبیت ترامپ ضعیف است و هواداران خودش نیز دچار اختلاف هستند. این برای ترامپ غیرطبیعی یا غیرقابل جبران نیست، اما اکنون زمان آن نیست که ضعیف و وحشتزده به نظر برسد. مطمئناً بسیاری از آمریکاییها نمیخواهند درگیر جنگ روسیه و اوکراین شوند، اما این بدان معنا نیست که ترامپ تحمل کند که بازیچه پوتین قرار بگیرد و تضعیف شود.
کلید همه اینها سیاست داخلی روسیه است. پوتین یک دیکتاتور است و شکست میتواند دیکتاتورها را به راحتی سرنگون کند و تهدیدی که ترامپ مطرح کرد - مبنی بر ضربه شدید به اقتصاد روسیه در صورت عدم دستیابی به صلح - عواقب وخیمی برای مسکو خواهد داشت. پوتین از نظر نظامی و اقتصادی شکست میخورد و بحرانی در میان افرادی ایجاد میشود که ممکن است از همه به او نزدیکتر باشند، اما نمیخواهند به همراه او به خاک سیاه بنشینند. من از تمام دسیسههای کرملین خبر ندارم، اما اگر معلوم شود که ترامپ این بار در مورد اقدامات اقتصادی گسترده علیه روسیه شوخی نمیکند، پوتین در موقعیت بسیار بدتری قرار خواهد گرفت.
در حال حاضر، من باور ندارم که ترامپ بتواند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند. پوتین روی این شانس که میتواند اوکراین را در چارچوب یک تلاش بیرحمانه و نهایی بشکند، قمار کرد. در عوض، ایالات متحده به ناتو نزدیک شده و در حال ارسال سلاح به اوکراین با هماهنگی آلمان است. آلمان هم تانکهای خود را نیز به مرز روسیه نزدیکتر کرده است. سوال مهم این است که آیا پوتین میتواند از نظر سیاسی از اشتباهات محاسباتی خود جان سالم به در ببرد؟
بازار ![]()