پیام سپاهان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
محسن صالحیخواه| گذر زمان، مرور اظهارات و تحلیل تحولات بیش از پیش به ما نشان میدهد که در حوزه کارکرد دیپلماسی و اهمیت آن، با اشخاص طرف نیستیم؛ با دو جهان کاملاً متفاوت روبهرو هستیم.
در یک جهان، برخی میخواهند ایران بازیگر مفرد عرصه بینالملل باشد و نمیخواهند تعامل و تبادل امتیاز کند، در خلأ کنشگری کند و همه باید حق او را بدهند، انزواطلباند و اعتقاد دارند باید کشور را در مسیری حرکت بدهیم که بتواند پس از فروپاشی نظم ایجادشده پس از جنگ جهانی دوم، جایگاهی رفیع داشته باشد. این جهان بر پایه احتمالات بنا شده و منتظر است روزی اتفاقهای بزرگی بیفتد تا سیاستهایش به نتیجه برسد. کجفهمی راهبردی از روابط بینالملل، دیپلماسی و مفاهیم این حوزهها در میان آنها با مرور زمان نهادینه شده است.
جهان دوم، به واقعیتهای جهان نزدیکتر است. در ایدهآلترین حالت تلاش میکند ظرفیتها و اهداف را بسنجد و بر اساس آنها کنشگری کند. ذات استعماری سازمانهای بینالمللی و ایجاد سازوکارهای پس از جنگ دوم برای حفظ قدرت متفقین پیروز را میشناسد اما در کنار آن به درستی اعتقاد دارد که در افتادن با این سازوکارها و کشورهای قدرتمند اگر در نهایت برای کشور مضر نباشد، در خوشبینانهترین حالت سودی برای آن ندارد. دوستی و دشمنی دائم در نظام بینالملل وجود ندارد و تنشها را باید مدیریت کرد. حتی اگر به صورت دائم قابل حل و فصل نباشد.
بعد از توقف جنگ اسرائیل - ایران، گروه نخست ابتدا این موج را راه انداختند که چرا آتشبس کردید. باید تا نابودی اسرائیل پیش میرفتیم. به خاطر بیاورید وقتی وزیر خارجه در گفتوگو با فاکسنیوز گفت محو اسرائیل سیاست جمهوری اسلامی نبوده و نیست – با تمام تناقضهایی که در آن صحبت وجود داشت – چه سروصدایی راه انداختند. همین سیاست ایران در قبال رژیم آپارتاید اسرائیل که عراقچی آن را تفسیر کرد باید در جایی و زمانی که امکان آن وجود داشت بررسی شود. اما این سیاست اعلامی هم نمیگوید ایران قصد محو اسرائیل را دارد.
همواره گفته میشود که اسرائیل محو خواهد شد که به نظر میرسد آن را در نتیجه یک روند میدانند. در پاسخ به موج اول باید گفت این دقیقاً همان چیزی است که از آن میترسیدیم. اینکه یک تفکر وهمآلود با آن مشخصات قدرت را به طور کامل به دست بگیرد و کشور را درگیر جنگی آرمانی و گسترده کند. چراکه آنها مسئولیتی در قبال ایران و مردم آن ندارند. در آن صورت، نمیتوان تصور کرد که بین اسرائیل و ایران آتشبسی برقرار میشد. آتشبسی که همین امروز شکننده است و ساختار تلاش میکند از فرصت آن برای حل و فصل سیاسی مسائل استفاده کند، در آن صورت اصلاً وجود نداشت. امروز وسط جنگ منطقهای و ناآرامیهای داخلی بودیم. چراکه جنگ با ایران قطعاً به منطقه گسترش پیدا میکند.
آنها سپس بر این موج سوار شدند که چرا میخواهید مذاکره کنید؟ دیگر آنها چه کار باید بکنند که بدانید نباید مذاکره و اعتماد کرد. در دومین مورد هم باید گفت که آنها صلاحیتی برای اظهارنظر ندارند هرچند حق اظهارنظر برای آنها هم محفوظ است. نتیجه مدیریت آنها در پرونده هستهای کاملاً مشخص است. نه سعید جلیلی، محمود احمدینژاد یا علی لاریجانی که او هم در مدیریت این موضوع در زمان خودش موفق نبود. آن جهان فکری که تصور میکند همه موظف هستند حق ایران را بدهند در حالی که کنشگری باید متناسب با ظرفیتها باشد.
ایران باید با عقلانیت از این شرایط عبور کند. عقلانیت همان چیزی است که تندروها از آن به عنوان سازش، وادادگی و مانند آن یاد میکنند. حل و فصل مسائل میان جمهوری اسلامی و آمریکا به صورت کامل قطعاً ممکن نیست. اما نیازی به این حد از دشمنی میان دو طرف هم نبوده است. ما به مدیریت تنش نیاز داریم. این مدیریت تنش نیز به تصمیمهای بزرگ احتیاج دارد. ابزار آن هم دیپلماسی و یکی از شاخههای آن مذاکره است. آمریکا دوست ما نیست. هرکس اینگونه فکر کند، خودش را گول میزند. اما نیاز داریم که مشکل را با این کشور حل کرد. آمریکا را نمیتوان حذف کرد. همانطور که چین قابلیت حذف ندارد.
سوال آخر این است که آیا در چنین شرایطی تضمینی وجود دارد که مسیر دیپلماسی به نتیجه برسد؟ خیر. سالها تصورات و انتظارات اشتباه و فروغلتیدن خواسته یا ناخواسته به شرایط نامناسب بینالمللی در کنار گسترش گسلهای داخلی، تضمینی به ما نمیدهد.
بازار ![]()