سرمقاله فرهیختگان/ کدام خلع سلاح؟
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - فرهیختگان / «کدام خلع سلاح؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم سیدمهدی طالبی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
آمریکا و رژیم صهیون دولت لبنان و طبقه سیاسی این کشور را تحت فشار قرار دادهاند تا مقاومت لبنان خلع سلاح را بپذیرد و در غیر این صورت، حملات صهیونیستها ادامه یافته و تشدید خواهند شد. این درخواست درحالی مطرح میشود که واشنگتن و تلآویو تاکنون به تعهدات خود در قالب آتشبس جنگ سال 2024 عمل نکردهاند. صهیونیستها همچنان لبنان را بمباران کرده و علاوه بر ترور اعضای مقاومت لبنان، پنج نقطه را در جنوب در اشغال نگاه داشتهاند.
«تام باراک» سفیر آمریکا در ترکیه که به عنوان نماینده ویژه در امور سوریه نیز فعالیت میکند، با سفرهای متعدد به کشورهای منطقه و لبنان درصدد تغییر وضعیت در این کشور است. او که پیش از این ادعا کرده بود آمریکا باید به فکر حفاظت از جان «ابومحمد الجولانی» حاکم جدید سوریه باشد تا این عضو سابق القاعده و رئیس یکی از خطرناکترین جریانات تکفیری منطقه را تقویت کند، حالا در بیروت حضور دارد تا برای تضعیف مقاومت فشارها را افزایش دهد اما به نظر میرسد برخلاف اظهارات خوشبینانه او، منطقه چندان با این برداشتهای ساده و زودهنگام سازگار نیست.
بررسی وضعیت مقاومت لبنان
بازار ![]()
خلع سلاح و تضعیف مقاومت لبنان موضوعی پیچیده است، درحالیکه آمریکا و رژیم صهیونی قصد دارند با نادیده گرفتن این پیچیدگیها، ادعای پیروزی در نبردهای منطقه را به طرفهای مقابل خود القا کنند. علیرغم تمام مسائل، اما تحولات کنونی منطقه با تحولات پیشین شباهتهایی دارد و تفاوتها بیشتر در بخش گستردهتر شدن نبرد و نه روند آن، مشاهده میشود. در ادامه به بررسی مواردی در این خصوص پرداخته شده است.
1- روند مشابه جنگهای 2006 و 2024
پس از پایان جنگ 33 روزه سال 2006 که امروز از آن به عنوان «پیروزی مقاومت لبنان» یاد میشود، فشارها به شدت بر مقاومت برای خلع سلاح و دور شدن بیشتر از سیاست افزایش یافت. تلاش برای کنترل سیستم ارتباطی مقاومت و خلع سلاح تا سالها پیگیری شد و پس از سالهای 2006 ،2007 و 2008، بالاخره در سال 2009 با شکست مواجه شد. در حال حاضر هنوز یکسال از پایان جنگ میان لبنان و رژیم صهیونی نگذشته است. وقایع سال 2006 در حال تکرار است و از نظر راهبردی، این دو جنگ مشابهتهایی دارند. در هردو جنگ، هدف اصلی نابودی مقاومت لبنان و اشغال جنوب بود که این امر در سال 2006 و 2024 شکست خورد.
پس از پایان فاز نظامی و ناکامی در تحقق هدف اصلی، هدف دوم یا هدف فرعی بر خلع سلاح مقاومت و کاهش اثرات سیاسی آن تمرکز دارد. پس از پایان جنگ سال 2006، فشارهای سنگینی از سوی «فوأد سنیوره» نخستوزیر وقت و دولتش برای خلع سلاح مقاومت و کنترل بر خط مخابراتی آن صورت گرفت که با شدت و ضعف تا سالهای 2008، 2009 که کار به برخورد جدی میان طرفین کشید، ادامه داشت. حالا همان روند پس از جنگ 2024 آغاز شده و صرف شروعش نشانه پیروزی رژیم صهیونی نیست.
2- ضایعۀ سقوط سوریه بر مقاومت لبنان سنگین است اما بیسابقه نیست
سقوط سوریه از چند جنبه باعث ایجاد تغییراتی در لبنان شد. نخستین اثر مسدود شدن مسیر تدارکاترسانی به مقاومت لبنان بود. معنای این تدارکاترسانی وسیع است. ارسال سلاح، تزریق نیرو به شکل اضطراری همانند اتفاقی که پس از واقعه پیجری رخ داد، میزبانی از آوارگان که در طول جنگ دوماهه اتفاق افتاد، نقل و انتقال فرماندهان مقاومت از منطقه به سوریه و سپس حضور در لبنان بخشی از امکانات ارتباطی و تدارکاترسانی به لبنان بودند. سقوط سوریه، مسیر تدارکاترسانی مقاومت به لبنان را در جغرافیایی وسیعتر تضیعف کرد. احتمال شورش تکفیریها در عراق که بخشی از جبهه انتقال تدارکات و حمایتها به لبنان بوده است، این مسئله را نشان میدهد. همچنین سقوط سوریه نقشی مهم در حمله رژیم صهیونی به ایران ایفا کرد. صهیونیستها تا پیش از این میدانستند حمله هوایی به ایران با واکنش گروههای محور مقاومت که در سوریه مستقرند، روبهرو خواهد شد. از سوی دیگر سامانههای پدافندی سوریه، چه برای هشدار زودهنگام به سیستم دفاعی ایران و چه از نظر درگیری، به ایران کمک میکردند. سقوط سوریه با کشیدن تهدید و آتش به عراق و ایران، ضربهای شدید به لبنان وارد آورد.
دومین جنبه به ایفای نقش جولانی بر ضد لبنان مرتبط است. با تغییر حکومت در سوریه علاوه بر تضعیف خط تدارکاترسانی، گروه حاکم شده با تجمع دهها هزار نیرو در مرز با لبنان، تهدیدی نظامی علیه این کشور ایجاد کرده است. مهم آنکه این تهدید صرفاً به روابط دوجانبه سوریه و لبنان مرتبط نیست، بلکه جولانی این اقدام را در هماهنگی با آمریکا و رژیم صهیونی انجام میدهد.
سومین مسئله به اثرگذاری در محیط داخلی لبنان بازمیگردد. قبضه حکومت سوریه توسط جولانی، باعث انگیزه گرفتن افراد و گروههای تکفیری شده تا آنها نیز به قبضه حکومت در کشورهایشان امیدوار شوند. مسئله سوریه فشار زیادی را به مقاومت لبنان وارد میکند، اما این به معنای پایان کار نیست. مقاومت لبنان در اولین سالهای تأسیس خود، همانگونه که شاهد شهادت نیروهایش توسط رژیم صهیونی بود، حمله ارتش سوریه به مقرهای خود و شهادت اعضایش را تجربه کرد. همچنین در جریان بحران سوریه، این مقاومت لبنان بود که به عنوان اولین گروه مقاومت، به فریاد این کشور رسید و مانع از سقوط فوری آن به دست تکفیریها شد درحالیکه پیش از این سوریه وظیفه حمایت حیاتی از لبنان را برعهده داشت. در آن دورهها نیز فشارها بسیار گسترده بود و همزمان با تهدید از سمت رژیم صهیونی، تکفیریها در سوریه و تکفیریها در محیط داخلی لبنان هم بر ضد مقاومت فعالیت داشتند. از این نظر وضعیتی بیسابقه رخ نداده تا مقاومت لبنان انسجام فکری خود را از دست بدهد.
3- مقاومت لبنان با اختلال در فرماندهی خود ناآشنا نیست
اولین دبیرکل مقاومت لبنان «صُبحی طُفَیلی» به دلیل اختلافات برکنار شد و بعدها در مقابل مقاومت قرار گرفت. دومین دبیرکل «سیدعباس موسوی» به شهادت رسید. این مسئله نشان میدهد مقاومت لبنان با شهادت دبیرکل خود و بدتر از آن انحرافش، بیگانه نبوده است. در خصوص شهادت روسای ستاد نظامی، «عماد مغنیه» در سال 2008، دو سال پس از جنگ 33 روزه در دمشق به شهادت رسید. 8 سال بعد مصطفی بدرالدین جانشین او در همان دمشق ترور شد. در جنگ جاری نیز بسیاری از رهبران عالی و نظامی ترور شده و به شهادت رسیدند اما وجه تمایز آن با گذشته، تراکم ترورها در مدتی کوتاه بود.
با این وجود، مقاومت لبنان به دلیل محیط پیچیده فعالیت خود، همواره آماده وارد آمدن آسیبهای جدی به اعضا و امکانات خود بوده است. از این رو مشکل کنونی بیشتر از آنکه به شهادت فرماندهان مربوط باشد، به تراکم و فاصله زمانی کم میان ترورها مرتبط میشد. این معضل نیز پس از مدتی با تغییر رویهها و جایگزینی فرماندهان رو به کاهش رفت. صهیونیستها هرچند دو دبیرکل مقاومت لبنان، «سیدحسن نصرالله» و جانشینش «سیدهاشم صفیالدین» را به فاصله 6 روز ترور کردند، اما چه در بخش اعظم جنگ و چه از زمان آتشبس تاکنون از ضربه به شبکه جایگزینشده ناتوان بودهاند.
4- زمینۀ خلع سلاح وجود ندارد
آیا تنها شیعیان در لبنان مسلحاند؟ آیا تمام این تسلیح، پیشرانی سازمانیافته در قالب گروههای مقاومت دارد یا بخشی از آن امری شخصی است؟ آیا تنها در لبنان سلاح بهوفور در دستان مردم یافت میشود یا در دیگر مناطق شام و مجاور آن نیز اوضاع بر همین منوال است؟
وجود دولتهای ضعیف، دست به دست شدن حکومتها، تفرقه شدید داخلی و شکل نگرفتن جامعه ملی، وجود اقوام و مذاهب مختلف، نفوذ شدید بازیگران خارجی که تسلیح وفاداران به خود را هدف میدانند و فروپاشی تدریجی دو حکومت به شدت مسلح یعنی حکومت احزاب بعث در عراق و سوریه، حجم انبوهی از سلاح را وارد منطقه شام کرده است. این سلاحها و تجهیزات شامل جلیقهها و خودروهای ضدگلوله، انواع تفنگهای انفرادی و مسلسلهای سنگین، توپهای ضدهوایی، وانتهای تاکتیکال، خمپاره، راکتهای گراد، راکتها و موشکهای ضدتانک میشوند. مردم به طور گستردهای به این سلاحها دسترسی داشته و اصولاً، انبار ذخیره اصلی گروههای سیاسی نیز همان سلاحها و مهماتی است که اعضایشان در منازل در اختیار دارند. با این حال در اینجا تفاوتی میان گروههای مسلح موجود در لبنان با گروه مقاومت این کشور وجود دارد. تمام گروههای مسلح موجود، سلاح را تنها برای رقابتهای داخلی نیاز دارند و از این رو سلاحهای دوربرد به کارشان نمیآید. برای گروه مقاومت لبنان که برای دفاع از کشور فعالیت میکند، اما سلاحهای سبک و انفرادی برای مقاومت شهری و خانه به خانه در برابر نیروی زمینی ارتش صهیونیستها و سلاحهای سنگین مانند راکتهای دوربرد، برای هدفگیری عمق رژیم صهیونی مورد نیاز است. آنچه مقاومت اضافه بر دیگر گروههای مسلح لبنان دارد، سلاحهای دوربرد است. این سلاحی است که مقاومت لبنان دارد و دیگران ندارند. در حوزه سلاحهای سبک و انفرادی نیز مقاومت به دلیل تجهیز نیروی زمینی رژیم به تانک و نفربر در تعداد بالا، به میزان زیادی به موشکهای ضدزره هدایتشونده نیاز دارد.
در یک جمعبندی، انواع موشکهای ضدزره هدایتشونده و سلاحهای دوربرد، وجه تمایز مقاومت لبنان با دیگران است. آیا بدون این سلاحها نبرد با رژیم صهیونی امکانپذیر است؟ آیا مقاومت لبنان این سلاحها را از دست داده است؟ از سال 1982 تا 2000، مقاومت بدون سلاحی قابل توجه با رژیم صهیونی جنگید و آن را شکست داد. در آن دوره نیز موشکهای ضدزره و راکت در ارتشها بهوفور وجود داشت، اما مقاومت لبنان چنین سلاحهایی در اختیار نداشت. در فقدان سلاحهای مناسب، تنها زمان جنگ طولانیتر شد بدون آنکه محدودیتها باعث دست کشیدن از مبارزه شود. با این حال مقاومت لبنان همچنان به میزان زیادی موشک ضدزره دسترسی داشته و میتواند آن را از بازارها نیز تأمین کند.
موضوع دیگر سلاحهای دوربرد مانند راکت، موشک و پهپاد است. راکتهایی با برد بالا حتی به غزه به شدت محاصرهشده منتقل شده و یا در آنجا تولید شدهاند. پهپادها نیز وضعیتی مشابه داشتهاند. از این رو، دسترسی مقاومت لبنان به این نوع از سلاحها را نمیتوان محدود کرد. از بین بردن و شناسایی این موشکها امکانپذیر نیست. میتوان این سلاحهای کوچک را پنهان کرد و یا در حین جنگ تولید را از سرگرفت. از این رو خلع سلاح بیمعنی است. اساساً برای یمن، لبنان و غزه فرصت قابل توجهی برای تجهیز به سلاح وجود نداشته بلکه همواره تلاش شده امکاناتشان نابود شود؛ پس به عبارتی دیگر، وضعیت کنونی آنها ناشی از همان فشارهای خلع سلاح است.
نکات
1. اگر رژیم صهیونی ضرباتی مؤثر به توان موشکی و انسانی مقاومت وارد کرده است، نیازی به اعمال فشار برای نابودی آنها وجود ندارد. با این حال بخشی از درخواست به موشکها مربوط است. این مسئله نشان میدهد مقاومت لبنان دارای توانمندیهای ویژهای است. از سوی دیگر صهیونیستها با جنگ قادر به نابودی این ظرفیتها نیستند. اگر این امکان وجود داشت، تلآویو بار دیگر آتش جنگی را برمیافروخت که در آن مقاومت با از دست دادن و مصرف بخش مهمی از ذخایر خود، تضعیف میشد.
2. بخش بزرگی از هیاهوها و ادعاها درباره پیروزی بر مقاومت، تبلیغات از سوی آمریکا و رژیم صهیونی برای پیشبرد امور سیاسی است. هنوز چیزی تثبیت نشده و نمیتوان از برخی موفقیتهای تاکتیکی رژیم صهیونی، خروجی نهایی را انتظار داشت. تلآویو پس از 22 ماه همچنان در غزه که ضعیفترین حلقه محور مقاومت بوده درگیر است و در سوریه نیز علیرغم سقوط اسد، به دولت جایگزین اعتمادی ندارد.
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/973218/