چهارشنبه ۱۰ دي ۱۴۰۴

اقتصادی

سرمقاله خراسان/ چرا آمارهای فرهنگی ما را فریب می‌دهند؟

سرمقاله خراسان/ چرا آمارهای فرهنگی ما را فریب می‌دهند؟
پیام سپاهان - خراسان / «چرا آمارهای فرهنگی مارافریب می‌دهند؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم سیدعباسعلی وهاب زاده موسوی، است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: ...
  بزرگنمايي:

پیام سپاهان - خراسان / «چرا آمارهای فرهنگی مارافریب می‌دهند؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم سیدعباسعلی وهاب زاده موسوی، است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
پایان هرسال مالی یا دوره مدیریتی، فصل برداشتِ «گزارش‌کار» درنهادهای فرهنگی است. زونکن‌های قطور، نمودارهای رنگارنگ وپاورپوینت‌های جذاب که همگی فریاد می‌زنند:«ما کارکرده‌ایم!».آمارهایی ازقبیل: برگزاری۱۰۰همایش، چاپ۵۰ عنوان کتاب، تولید۱۰ساعت برنامه تلویزیونی وتوزیع هزاران بسته فرهنگی. اما پرسش رنج‌آور و دقیقی که ذهن هردغدغه‌مند فرهنگی وهرسیاست‌گذارهوشمندی را می‌گزد این است: «اگر این‌همه کارانجام شده، پس چرا حالِ فرهنگ خوب نیست؟» چرا آسیب‌های اجتماعی کاهش نمی‌یابد؟ چرا ضریب نفوذ اخلاق دربازار وخانواده متناسب با این هزینه‌ها رشد نمی‌کند؟
پاسخ دریک خطای راهبردی وشناختی نهفته است: خلطِ میان«خروجی» (Output) و «پیامد» (Outcome).درنظام سنتی مدیریت فرهنگی کشور، ما سال‌هاست که خود وجامعه را با «خروجی‌ها» فریب داده‌ایم. خروجی، همان محصول فیزیکی یا خدمت مستقیمی است که تولید می‌شود. مثلاً برگزاری یک کارگاه آموزشی برای نوجوانان، یک «خروجی» است. مدیران فرهنگی ما یاد گرفته‌اند که بودجه بگیرند تا خروجی تولید کنند.ایشان کمترتوجه به پیامدکار‌های انجام شده می‌نمایند.
 اما «پیامد» چیست؟ پیامد،آن تغییری است که دردانش، نگرش یا رفتارِمخاطب آن کارگاه ایجاد می‌شود.بیایید صریح باشیم؛ چاپ یک کتاب نفیس که درانبارها خاک می‌خورد یا به عنوان هدیه مدیریتی درکمدها بایگانی می‌شود،یک «خروجی» موفق است (چون کتاب چاپ شده)، اما «پیامد»آن صفر است (چون خوانده نشده وفکری را تغییرنداده). برگزاری همایشی باشکوه با صدها مهمان، خروجیِ چشم‌گیری دارد، اما اگرفردای همایش، تغییری دررویه کاری شرکت‌کنندگان ایجاد نشود،ما پولمان را دورریخته‌ایم.
مشکل اینجاست که سنجش«خروجی»آسان است؛ کافی است بشماریم. اما سنجش «پیامد» دشواراست؛ نیاز به رصدرفتار، پیمایش‌های علمی وصبردارد. چون فرهنگ، زودبازده نیست. همین دشواری باعث شده مدیران به سمت «کارنامه‌سازی کمی» فرار کنند.
علم نوین سیاست‌گذاری وحکمرانی رفتاری (Behavioral Govenance) به ما می‌گوید که دوره «پول‌پاشی فرهنگی» و «تولید انبوه» گذشته است. درعصر اشباع اطلاعات، مخاطب امروز با بمباران محتوا روبه روست. هنرمدیریت فرهنگی دراین عصر، تولید بیشتر نیست، بلکه «اثرگذاری دقیق‌تر» است. ما نیازبه گذر ازمدیریت «تدارکات‌چی» به مدیریت «معمارانتخاب» داریم.
درگام دوم انقلاب و در نهادهای پیشروی علمی و فرهنگی، باید شجاعتِ تغییرِ ترازوها را داشته باشیم. بودجه‌ها نباید به «حجم فعالیت‌ها» تعلق بگیرد، بلکه باید به «میزان اثرگذاری» اختصاص یابد. یک سازمان یا نهاد فرهنگی نباید بگوید «چقدر بودجه می‌خواهی تا ۱۰۰ اردو برگزار کنی؟»، بلکه باید بپرسد «با چه بودجه‌ای می‌توانی اعتماد‌به‌نفس و هویت ملی را در۵۰۰ نوجوان به میزان۱۰درصد ارتقا دهی؟». این تغییرادبیات، از«انجام دادن کار» به «حل کردن مسئله»، همان جراحی بزرگی است که نظام بودجه‌ریزی و برنامه‌ریزی فرهنگی ما به آن نیاز دارد.
اگر می‌خواهیم نهادهای فرهنگی‌مان از «ماشین تولید گزارش» به «سیستم‌های درمان و رشد» تبدیل شوند، باید بپذیریم که یک کار فرهنگی کوچک که گره‌ای از ذهن مخاطب باز کند، ارزشمندتر ازهزاران بیلبورد وهمایشی است که تنها خاصیت‌شان، پرکردن ستون‌های اکسل درگزارش‌های سالانه است. وقت آن است که به جای شمردنِ دانه‌هایی که می‌کاریم، سایه‌ای را که ایجاد کرده‌ایم را بسنجیم.
بازار


نظرات شما