شنبه ۶ دي ۱۴۰۴

اقتصادی

آقای ناظری! نفی حکمت مکُن از بهرِ دلِ عامی چند..

آقای ناظری! نفی حکمت مکُن از بهرِ دلِ عامی چند..
پیام سپاهان - خبرآنلاین /متن پیش رو در خبرآنلاین منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست میلاد عظیمی ایرانشناس، در کانال خود این سوال را مطرح کرد که اگر مولانا ...
  بزرگنمايي:

پیام سپاهان - خبرآنلاین /متن پیش رو در خبرآنلاین منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
میلاد عظیمی ایرانشناس، در کانال خود این سوال را مطرح کرد که اگر مولانا در ایران مکتبش از بین رفته بود؟ البته این سوال در برابر این سخن شهرام ناظری هنرمند ایرانی مطرح شده که گفت اگر مولانا در ایران بود از بین رفته بود. این یادداشت در زیر از نظرتان می گذرد: 
 آقای شهرام ناظری، هنرمند نامور کشورمان که در آثارشان توجه ویژه‌ای به اشعار مولانا جلال‌الدین دارند، سخنی گفته‌اند که عجیب و درخور تأمل است:
«خوشبختانه به نظر من ما باید از ترک‌ها و دولت ترکیه و مردم ترکیه تشکر کنیم که واقعا مولانا را در دل خودشون پرورش دادند و مکتب مولانا رو حداقل نگه داشتند. اگر مولانا ایران بود اینم از بین رفته بود. مطمئن باشید!»در نگاه نخست با خود گفتم شاید این سخن چون در یکی از دانشگاه‌های ترکیه گفته شده، از باب تعارف و مراعات میزبان بوده باشد. سپس به ذهنم رسید که شاید حاصل خشم و سرخوردگی ایشان از وضعیت امروز ایران باشد. اما وقتی پای ترکیه در میان است ــ کشوری که در این حوزه بی‌تردید رقیب فرهنگی ایران است و فرهنگ را آگاهانه ابزار سیاست می‌داندــ دیگر نمی‌توان به‌سادگی از کنار چنین داوری‌ای گذشت.
نمی‌دانم مراد آقای ناظری از «نگه‌داشتن مکتب مولانا» دقیقاً چیست و چه باید کرد تا این مکتب زنده بماند؛ اما می‌دانم با وجود خدمات ارزشمند و شایستهٔ احترام پژوهشگران ترکیه ای به مولاناپژوهی، اگر از استاد نیکلسون بگذریم، درخشان‌ترین و بنیادین‌ترین تحقیقات در این حوزه، به قلم پژوهشگران معاصر ایرانی رقم خورده است. آیا آقای ناظری با آثار بدیع‌الزمان فروزانفر، جلال همایی، عبدالحسین زرین‌کوب، محمدعلی موحد و محمدرضا شفیعی‌کدکنی آشنا هستند؟ افزون بر این‌، در سال‌های اخیر نیز پژوهش‌های عمیق، دقیق و به‌روز در ایران انجام شده که از نظر روش و محتوا، تکامل‌یافته و معتبر است.
از سوی دیگر، مولانا در ایران، تنها در کتابخانه‌ها زنده نیست؛ او در میان مردم زنده است. موسیقی سنتی و مدرن ایرانی پر است از تأثیرات مولانا؛ نمایش‌های تئاتر و اجراهای صحنه‌ای با الهام از میراث او برگزار می‌شوند؛ کلاس‌های مثنوی‌خوانی در سراسر ایران برقرار است و مردم مثنوی می‌خوانند و می‌آموزند. صفحات اجتماعی نیز پر است از بیت‌های مولانا که زبان دل مردم است؛ گزیده‌هایی از آثار مولانا و شمس و شرح‌های مثنوی و برگردان مثنوی به نثر ساده در دسترس همگان قرار دارد؛ حتی برای کودکان و نوجوانان نیز کتابهایی سودمند و بدیع تهیه شده که مدخلی برای آشنایی آنان با جهان مولاناست. 
اگر این‌ها نشانهٔ زنده بودن «مکتب مولانا» نیست، پس چه نشانه‌ای می‌تواند باشد؟ تبدیل آرامگاه مولانا به یک جاذبهٔ گردشگری تنها نشانهٔ زنده بودن مکتب مولانا نیست؛ نشانهٔ واقعی، فهم، پژوهش، آموختن و آموزاندن و حضور ذهن و زبان او در زندگی فرهنگی مردم است. مولانا به بشریت تعلق دارد اما هم‌زبانان او نیز دست طلب از دامن آن زمزمه نگسلانیده‌اند. آقای ناظری عزیز! نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند... 
بازار


نظرات شما