پیام سپاهان - صبح نو / «فرامتن مناقشه اخیر در شورای امنیت» عنوان یادداشت روز در روزنامه صبح نو به قلم حنیف غفاری است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
مناقشات اخیر در شورای امنیت سازمان ملل متحد پیرامون برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران، بیش از آنکه تلاشی برای حل دیپلماتیک یک پرونده پیچیده باشد، به صحنهای برای تجلی مواضع حداکثری و فقدان دوراندیشی در سیاست خارجی دولت ایالات متحده تبدیل شده است. این جلسه نه تنها بر سر مسئله هستهای ایران بود، بلکه پرده از تضادهای عمیق در ائتلافهای بینالمللی و همچنین ثباتقدم ایران در دفاع از حقوق اساسی خود برداشت.
نخستین و شاید مهمترین نکتهای که از این جلسه قابل استنتاج است، اصرار غیرمنطقی نماینده آمریکا بر تحقق «غنیسازی صفر درصدی» در ایران است. این موضعگیری نه تنها با واقعیات موجود در مسیر توسعه علمی و فناوری یک کشور مستقل منطبق نیست، بلکه نشاندهنده تصاعد بحران و فقدان عقلانیت در رویکرد واشنگتن است. در عصری که دانش هستهای در جهان گسترش یافته و مفاهیم جدیدی مانند غنیسازیهای سطوح پایینتر (LEU) به عنوان امر پذیرفتهشده در عرصه بینالمللی مطرح است، بازگشت به مواضع صفر یا صد، به معنای نادیده گرفتن پیشرفتهای فنی ایران و در نتیجه، بستن مسیر دیپلماسی سازنده است. این اصرار، این پیام را به جامعه جهانی مخابره میکند که هدف نهایی غرب، نه صرفاً شفافیت و جلوگیری از انحراف برنامه، بلکه محدودسازی کامل ظرفیتهای ملی ایران است که این خود، به جای کاهش تنش، محرک اصلی تشدید بحران خواهد بود. در مقابل این رویکرد یکجانبهگرایانه، واکنش قاطع و متحد روسیه و چین بار دیگر اهمیت همافزایی راهبردی با پکن و مسکو را برجسته ساخت.
مناقشات اخیر در شورای امنیت سازمان ملل متحد پیرامون برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران، بیش از آنکه تلاشی برای حل دیپلماتیک یک پرونده پیچیده باشد، به صحنهای برای تجلی مواضع حداکثری و فقدان دوراندیشی در سیاست خارجی دولت ایالات متحده تبدیل شده است. این جلسه نه تنها بر سر مسئله هستهای ایران بود، بلکه پرده از تضادهای عمیق در ائتلافهای بینالمللی و همچنین ثباتقدم ایران در دفاع از حقوق اساسی خود برداشت.
نخستین و شاید مهمترین نکتهای که از این جلسه قابل استنتاج است، اصرار غیرمنطقی نماینده آمریکا بر تحقق «غنیسازی صفر درصدی» در ایران است. این موضعگیری نه تنها با واقعیات موجود در مسیر توسعه علمی و فناوری یک کشور مستقل منطبق نیست، بلکه نشاندهنده تصاعد بحران و فقدان عقلانیت در رویکرد واشنگتن است. در عصری که دانش هستهای در جهان گسترش یافته و مفاهیم جدیدی مانند غنیسازیهای سطوح پایینتر (LEU) به عنوان امر پذیرفتهشده در عرصه بینالمللی مطرح است، بازگشت به مواضع صفر یا صد، به معنای نادیده گرفتن پیشرفتهای فنی ایران و در نتیجه، بستن مسیر دیپلماسی سازنده است. این اصرار، این پیام را به جامعه جهانی مخابره میکند که هدف نهایی غرب، نه صرفاً شفافیت و جلوگیری از انحراف برنامه، بلکه محدودسازی کامل ظرفیتهای ملی ایران است که این خود، به جای کاهش تنش، محرک اصلی تشدید بحران خواهد بود.
بازار ![]()
در مقابل این رویکرد یکجانبهگرایانه، واکنش قاطع و متحد روسیه و چین بار دیگر اهمیت همافزایی راهبردی با پکن و مسکو را برجسته ساخت. ایستادگی محکم این دو قدرت جهانی در برابر فشارهای غرب، منجر به شکست تلاشهای شتابزده غرب برای فعالسازی مکانیسم ماشه (Snapback) شد. این همسویی نه یک ائتلاف تصادفی، بلکه نتیجه یک درک مشترک از ماهیت رویکرد غرب در تلاش برای تحمیل اراده خود بر نظم بینالمللی است. موفقیت این دو کشور در ممانعت از صدور قطعنامههای غیرسازنده، نشان داد که دوران یکهسالاری غرب در شورای امنیت به پایان رسیده است. این بلوک در برابر زیادهخواهیها، به عنوان یک عامل ثباتبخش عمل میکند.تأکید روسیه و چین بر لزوم احترام به حاکمیت ملی و پایبندی به توافقات گذشته (مانند برجام)، توازن قوا را در نهاد اصلی حل و فصل اختلافات جهانی به سمت یک سیستم چندقطبی سوق میدهد.
نکته نهایی و اساسی، موضعگیری قاطع جمهوری اسلامی ایران در دفاع از خطوط قرمز هستهای و موشکی خود است. این پافشاری، نه یک لجاجت محض، بلکه تجلی منطق قدرتمند و واقعبینانه حاکم بر سیاست خارجی کشور است. ایران به درستی دریافته است که عقبنشینی از این دستاوردها و توانمندیها، به مثابه اعطای مجوز به طرف مقابل برای اعمال فشارهای بیشتر و طرح خواستههای نامعقولتر در آینده است. سابقه نشان داده است که هر بار امتیازی داده شده، طرف مقابل آن را به عنوان نقطه شروعی برای مطالبه بیشتر در نظر گرفته است (پدیده «وقاحت افزاینده»). بنابراین، مقاومت ایران در برابر تلاشها برای محدودسازی غیرمنطقی برنامه موشکی و سطح معینی از فعالیتهای هستهای، اقدامی پیشگیرانه برای حفظ کرامت ملی، اقتدار و امنیت راهبردی در محیطی خصمانه است. این ایستادگی، عملاً به غرب این پیام را میدهد که ابزارهای فشار، سقف مشخصی دارند و ایران در حوزههای امنیتی بنیادین، بر اساس منافع ملی خود عمل خواهد کرد.