پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۴

اقتصادی

راست و دروغ افشاگران سفارشی

راست و دروغ افشاگران سفارشی
پیام سپاهان - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست زهرا طیبی| در هنگامه بروز نوسانات ارزی، اوج گرفتن انتقاد به قصور‌ها و ...
  بزرگنمايي:

پیام سپاهان - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
زهرا طیبی| در هنگامه بروز نوسانات ارزی، اوج گرفتن انتقاد به قصور‌ها و سوءمدیریت‌‌ها در مدیریت بازار ارز، طبیعی است و طبیعی‌تر اینکه نوک پیکان این انتقادات، متوجه بانک مرکزی باشد. در روز‌های گذشته ارز دوباره روند صعودی پیدا کرد تا انتقادات متوجه عملکرد دولت و بانک مرکزی به دلیل برخورد منفعلانه با این التهابات ارزی شود. در گزارش روز سه‌شنبه «فرهیختگان» با عنوان«برسر بازار ارز چه آمده است؟» مفصلاً به این موضوع پرداخته شد که علل بروز نوسانات ارزی چیست و چه راه‌‌هایی برای کنترل التهابات وجود دارد. در کنار همه این مسائل، افکار عمومی نباید احساس کند دولت نسبت به التهابات ارزی
بی‌توجه است. شاید در مواردی انتقاداتی به عملکرد دولت وارد باشد اما خطای راهبردی که عموماً برخی از شبه‌منتقدان برای نقد دولت‌‌ها و یا عملکرد‌های دستگاه‌‌ها مرتکب می‌شوند، ایستادن روی حواشی و زدن پرچسب‌‌های نامتعارف و غیرمنطقی است. در مواردی، ادعا‌های شاذ و عجیب در مورد بروز برخی تخلفات کلان دستگاه‌‌ها از جانب این افراد مطرح می‌شود که سندی دال بر صحت‌وسقم آن وجود ندارد. سوال آن است که این ادعا‌ها با چه انگیزه و اهدافی از جانب این اشخاص مطرح می‌شود؟ آیا انگیزه‌‌هایی فراتر از نقد به عملکرد یک شخص مطرح است و پای یک «پروژه» در میان است؟ یا آنچه مطرح می‌شود پایی در واقعیت دارد و انگیزه هم افشای تخلفاتی است که در این دستگاه‌‌ها صورت می‌گیرد؟ اگر چنین چیزی صحت دارد، چرا دستگاه قضایی تاکنون در مورد آن سکوت کرده است؟ 
بازار
انتقاد یا اتهام؟
در یک سال گذشته، انتقادات متعددی به عملکرد بانک مرکزی در مدیریت بازار ارز، وارد ‌شده است. برخی معتقد بودند، «سیاست‌‌های بانک مرکزی نه تنها نتوانسته بازار ارز را کنترل کند بلکه در حوزه‌‌هایی بخش خصوصی را هم تحت فشار گذاشته است.» برخی عملکرد بانک مرکزی را در حوزه‌‌های دیگر مثل پیش‌فروش سکه مورد انتقاد قرار داده و معتقد بودند این تصمیم موجب می‌شود که «سرمایه به جای حرکت به سمت تولید به سمت بازار طلا و ارز برود» برخی دیگر هم معتقد بودند شخص رئیس بانک مرکزی در اجرای دو کلان وظیفه بانک مرکزی یعنی «حفظ ارزش پول ملی و مهار تورم» چندان موفق نبوده است. این انتقادات در جای خود و مفصلاً نیاز به بررسی و تشریح دارد اما در کنار انتقادات به اصل عملکرد، ادعا‌هایی بعضا عجیب نیز مطرح می‌شد. یاشار سلطانی یکی از این افراد است. او مدعی گم شده بود که در 10 ماه ابتدایی سال 1403 بیش از 81 تن طلا به ارزش 6.3 میلیارد دلار وارد شده و عملاً گم شده است. این ادعا فوراً تکذیب و سلطانی نیز تحت پیگرد قضایی قرار گرفت. با این حال همین شخص پس از افزایش انتقادات به عملکرد رئیس کل بانک مرکزی، ادعای دیگری را علیه فرزین مطرح کرد. او با این ادعا که یکی از برادران رئیس فعلی بانک مرکزی از اعضای گروهگ منافقین بوده، صلاحیت فرزین را زیر سؤال برده و مدعی شد که او صلاحیت حضور در این جایگاه را ندارد. 
راست و دروغ یک ادعا
صحت‌وسقم آنچه فرد مورد اشاره مطرح کرده، روشن نیست و سندی هم در خصوص ادعایش ارائه نداده اما از آنجا که این موضوع در مورد شخص رئیس بانک مرکزی مطرح می‌شود، نمی‌توان به سادگی از کنار آن عبور کرد. از آن مهم‌تر آنکه این ادعا درست در میان جنگ تمام‌عیار اقتصادی و ارزی مطرح می‌شود و سؤال آن است که طرح آن در این موقعیت حساس چرا و به چه منظور طرح شده است؟ 
در این خصوص چند فرض قابل طرح است: یا آنچه از جانب یاشار سلطانی مطرح می‌شود به‌خاطر حساسیت و نگرانی از عملکرد افراد حاضر مدیریت‌‌های کلان اقتصادی مطرح شده است، یا این ادعا و ارتباط دادنش به مدیریت بانک مرکزی‌، پایی در واقعیت دارد که انتظار می‌رود با سند و مدرک، صحت ادعا ثابت شود. در صورت اثبات صحت ادعا دستگاه قضایی نباید نسبت به این موضوع سکوت کند و می‌بایست ورودی مؤثر داشته باشد. فرض دیگر آن است که این ادعا صرفاً حاشیه‌سازی برای تخریب رئیس بانک مرکزی باشد که در این فقره نیز انتظار است دستگاه قضا ورودی جدی داشته باشد و با برخود مناسب، مانع از طرح دوباره چنین ادعا‌هایی شود. 
با توجه به آنکه فرد مذکور پیش از این نیز ادعا‌هایی غیردقیق و بدون سند در مورد برخی اشخاص داشته طرح این موضوع در کنار آنکه سند و مدرکی ارائه‌ نشده، این گمانه را تقویت می‌کند که این شبه‌افشاگری همانند ادعا‌های دیگر او خالی از واقعیت باشد و پروژه‌بگیران توییتری برای تخریب، پروژه تازه‌ای گرفته باشند. 
حاشیه‌سازی مشکلی حل می‌کند؟
طرح کردن چنین اتهاماتی آن‌هم در شرایطی که به عملکرد بانک مرکزی انتقاد وارد است، اصل انتقاد را به حاشیه می‌برد. انتقاد اصلی که در حوزه عملکردی به بانک مرکزی وارد است به مدیریت بازار ملتهب ارز برمی‌گردد که همه عوامل آن نیز صرفاً داخلی نیستند و طبعا در میانه جنگ اقتصادی همه‌جانبه، مدیریت آن نیز چندان سهل نخواهد بود. در این میان اینکه اقوام شخص رئیس بانک مرکزی چه عقبه‌ای داشتند و چه کرده‌اند، بلاموضوع است و چه بسا اصل مسئله را به فراموشی بسپارد و توجیه‌تراشان نیز با القای آنکه انتقادات انگیزه‌ای سیاسی دارند، از کنار اصل انتقاد عبور کنند. با فرض صحت چنین ادعایی هم نقد به عملکرد رئیس یک نهاد و سازمان تنها با استناد به آنکه یکی از اقوام او عضو جداشده سازمان منافقین بوده است، وجهی ندارد و دلیل متقنی برای زیرسؤال بردن تصمیمات و خطا‌های اجرایی نیست. 
زدن برچسب‌‌های غیرواقعی در میانه یک بحران اقتصادی جز ایجاد شائبه‌‌ها و ابهام‌‌ها و مغشوش کردن روان افکار عمومی آورده دیگری ندارد. چه بسا پاس گلی هم به حمایت‌کنندگان این جنگ اقتصادی بدهد که هم‌زمان با اعمال فشار، نوعی بی‌اعتمادی نیز ایجاد کنند. 
با اتهامات غیرواقعی برخورد کنید
التهابات و بحران‌‌های ارزی نیازمند پاسخگویی و مدیریت درست دولت و بانک مرکزی است. قابل انکار نیست که نقد‌های جدی هم به نهاد‌های مسئول وارد است اما پرداختن به حواشی و مسائل غیرضروری نه تنها مسئله‌ای را حل نمی‌کند، بلکه مشکلاتی جدید ایجاد می‌کند؛ اگر آنچه در فضای رسانه‌ای از جانب یاشار سلطانی مطرح می‌شود، واقعیت دارد باید برخوردی خلق‌الساعه صورت گیرد و اگر همانند دیگر ادعا‌ها خالی از واقعیت و صرفاً فضاسازی است، چرا با وجود تعدد ادعا‌های خطا از جانب این فرد خاص، با این اظهارات برخورد جدی نمی‌شود و کمافی‌السابق فضا برای طرح این ادعا‌ها از جانب او و امثال او فراهم است و در کمال تعجب نیز در فضای رسانه‌ای چنین اظهاراتی بازتاب گسترده دارد؟ نباید این گزاره را کم‌اهمیت دانست که آنچه بیش از بحران‌‌ها و نابسامانی‌‌های ارزی نگران‌کننده است، ملتهب کردن افکار عمومی مردم و حاشیه‌سازی‌‌های بی‌مورد در دل این بحران‌هاست که برخورد قضایی یک وجه مؤثر برای جلوگیری از بیان دوباره چنین ادعا‌هایی است. 


نظرات شما