دوشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۴

اقتصادی

روایت سه فلسطینی ساکن ایران از «قصه غزه»

روایت سه فلسطینی ساکن ایران از «قصه غزه»
پیام سپاهان - همشهری /متن پیش رو در همشهری منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست در یک نشست رسانه‌ای در تلویزیون اینترنتی همشهری که با حضور ۳دانشجوی فلسطینی ...
  بزرگنمايي:

پیام سپاهان - همشهری /متن پیش رو در همشهری منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در یک نشست رسانه‌ای در تلویزیون اینترنتی همشهری که با حضور 3دانشجوی فلسطینی مقیم ایران برگزار شد، روایت‌های مستقیمی از بحران انسانی غزه و پیامدهای جنگ اخیر مطرح شد. رهف ابوطاها ، دانشجوی پزشکی و متولد اردوگاه‌های سوریه، با اشاره به سابقه چندنسل آوارگی خانواده‌اش تأکید کرد: وضعیت امروز فلسطینی‌ها ادامه همان چرخه بی‌پایان بی‌وطنی است. احمد الحدیدی، دانشجوی پزشکی، گفت: از پنجم اکتبر 2023 هیچ ارتباط پایداری با خانواده‌اش نداشته و تنها پیام‌های کوتاهی دریافت می‌کند که در آنها خانواده‌اش صرفا اعلام می‌کنند «زنده‌اند». محمد ستیتان دانشجوی مهندسی نیز توضیح داد از زمان کودکی تا امروز 4جنگ را تجربه کرده و در نبرد اخیر خانه‌شان کاملا تخریب شده است. 
این 3 دانشجو با شرح تجربه‌های شخصی، تصویری روشن از ابعاد واقعی جنگ و شرایط دشوار مردم غزه ارائه و تأکید کردند که با وجود حضورشان در ایران، نگرانی آنان نسبت به وضعیت خانواده‌ها و مردم سرزمین‌شان لحظه‌ای متوقف نمی‌شود. مشروح این گفت‌وگو در ادامه تقدیم می‌شود.
لطفا خودتان را معرفی بفرمایید.
رهف ابوطاها: متولد سوریه هستم. من اصالتا فلسطینی هستم ولی در سوریه به دنیا آمدم و در سوریه بزرگ شدم. برای خیلی‌ها عجیب است که چطور یک نفر فلسطینی است ولی فلسطین را ندیده و آنجا زندگی نکرده است. ولی از نخستین روز که به دنیا آمدم، فلسطین در وجود من زنده بود. ما با شیر مادر عشق وطن دریافت می‌کنیم. من اینجا پزشکی می‌خوانم و برای همین ایران هستم.
احمد الحدیدی: من فلسطینی و اهل غزه هستم. من به ایران آمدم تا درسم را ادامه دهم. من در مقطع لیسانس پزشکی عمومی دانشگاه علوم پزشکی تهران تحصیل می‌کنم.
محمد ستیتان: من فلسطینی هستم و در شهر غزه متولد شده‌ام. من 3سال پیش برای درس خواندن به ایران آمدم و الآن در دانشگاه امیرکبیر مهندسی برق می‌خوانم.
وضعیت غزه در این سال‌ها به چه صورتی بوده است؟
ستیتان: شهر غزه وسط غرب فلسطین قرار دارد. مساحت غزه خیلی کوچک و حدود 365کیلومترمربع است، ولی جمعیت آن نسبت به مساحتش خیلی زیاد است. ما نزدیک به 2و نیم میلیون نفر جمعیت داریم. برخی مردم فکر می‌کنند دردسر ما از 7اکتبر شروع شده است ولی ما قبل از جنگ هم در یکی از بزرگ‌ترین زندان‌های جهان زندگی می‌کردیم. این نکته بسیار مهمی است که باید توضیحش دهم. برخی مردم فکر می‌کنند ما قبل از 7اکتبر زندگی خوبی داشتیم، ولی اینطور نبود. ما بیشتر از 18سال در محاصره بودیم. دور کل غزه دیواری است که ارتفاعش از سطح زمین 8متر است و از زیر زمین بیش از 20متر است. غرب غزه هم دریاست که ما فقط می‌توانیم یک و نیم کیلومتر در آن جلو برویم، اگر جلوتر برویم آنها ما را می‌زنند. ما در محاصره بودیم.
از طرف مصر چطور؟
ستیتان: دیوار بود. آب، برق، اینترنت و همه‌‌چیز دست اسرائیل بود.
خانم رهف شما کجای سوریه متولد شدید؟
رهف: من در اردوگاه متولد شدم. البته پشت اینکه من در اردوگاه متولد شدم یک داستان خیلی طولانی است. این داستان پر از رنج، خون، تبعیض، ایستادگی و مقاومت است. پدربزرگ من یک اسیر بود. او آدم غیرتی و شجاعی بود و در بیت‌لحم نزدیک قدس زندگی می‌کرد. اسرائیلی‌ها آنجا خیلی به مردم ظلم کردند. پدربزرگ من راه مقاومت را انتخاب کرد و درباره این ظلم سکوت نکرد. پدربزرگ من یک بمب کنار جاده گذاشت و وقتی منفجر شد چندین سرباز اسرائیلی کشته شدند. او آن زمان 19ساله بود. اسرائیلی‌ها دنبالش رفتند و دستگیر شد و 4بار حکم ابد گرفت. پدربزرگم در زندان شکنجه شد. پدربزرگ من نه ناخن داشت و نه دندان. اسرائیلی‌ها خیلی بی‌رحمانه با او برخورد کردند. او بعد از 13سال با اجرای تبادل اسرا آزاد شد. او بعدا حکم تبعید گرفت و اجازه پیدا نکرد به فلسطین برگردد. او به سوریه رفت ولی راه مقاومت را ترک نکرد. او در سوریه و جنوب لبنان هم مقاومت کرد.
آقای احمد شما درباره جنگ‌های اخیر غزه چه تجربه‌ای دارید؟
الحدیدی: من در جنگ اخیر آنجا نبودم. خانواده من آنجا هستند، بخشی زنده هستند و بخشی احتمالا مجروح شده‌اند.
از قبل جنگ خاطره‌ای دارید؟
الحدیدی: ما قبل از 7اکتبر چند جنگ ازجمله در سال‌های 2008، 2014و2022 داشتیم. توصیف من از 7اکتبر یک بمب است. این داستان 80سال است که ادامه داشته است و حداقل یک میلیون نفر شهید شده‌اند.
شما روز 7اکتبر کجا بودید؟
الحدیدی: من مصر بودم.
چرا مصر بودید؟
الحدیدی: من به مصر رفتم و خواستم درسم را ادامه دهم. من در مصر پزشکی می‌خواندم. از همان 7اکتبر راهی نبوده است که بروم و بیایم. از 5اکتبر 2023خانواده‌ام را ندیده‌ام.
آقای محمد شما چه تجربه‌ای از این جنگ دارید؟
ستیتان: من 2001 به دنیا آمدم و در جنگ متولد شدم و بزرگ شدم. من چند جنگ دیدم. جنگ اول در سال 2008 در غزه بود. در 2012و 2014هم جنگ‌های دیگری داشتیم. 2014 برای من سخت‌ترین جنگ بود.
این همان جنگی است که 51روز طول کشید؟
ستیتان: بله. نزدیک به 2‌ماه طول کشید. در عید فطر آن سال دایی من به خانه ما آمد ولی در شب شرایط سخت شد و دایی‌ام نتوانست به خانه‌اش برگردد. او در خانه ما ماند و قبل از نماز صبح بمبی کنار خانه ما زدند که سقف ایرانیتی خانه روی ما افتاد. ما نزدیک به 6نفر در یک اتاق بودیم ولی خدا را شکر کسی به شهادت نرسید. 2روز بعد دوباره بمبی کنار خانه ما زدند. من به محل حادثه رفتم که ببینم چه شده است. ساعت 6صبح بود. برای نخستین‌بار از نزدیک دیدم که کسی دستش قطع شده است و برایم خیلی سخت بود. حمله دیگری کردند و دوستم شهید شد. من نتوانستم به خانه برگردم و به خانه دوست پدرم رفتم. تا ساعت 9صبح آنجا ماندم و وقتی می‌خواستم به خانه برگردم، یک نفر من را در خیابان دید و گفت کجا بودید؛ خانواده نگران هستند. من گفتم الآن سریع به خانه برمی‌گردم. گفتند نه، الآن آنجا کسی نیست. گفتم چرا؟ گفتند بمبی به خانه کنار شما زدند و خانواده شما هم از خانه رفتند بیرون؛ گفتند پیش عمه‌ات رفته‌اند. ما مردم عادی بودیم، سرباز نبودیم. من 13ساله بودم و خیلی سخت بود.
الان وضعیت چطور است و مردم کجا زندگی می‌کنند؟
ستیتان: در این جنگ خانه ما را به‌طور مستقیم زدند. الآن خانواده من در یک مدرسه زندگی می‌کنند. در این جنگ بیشتر از 80درصد غزه نابود شد. بیشتر مردم در چادر زندگی می‌کنند. الان باران می‌بارد و وارد چادر می‌شود.
آب خوردن وجود دارد؟
الحدیدی: از طرف خانواده‌ام تماسی داشتم و با آنها صحبت کردم. به آنها گفتم آنجا چکار می‌کنید؟ آنها گفتند هیچ راهی برای بیرون رفتن نداریم. هدف آنها جای درس و پیشرفت الان این است که چطور غذایشان را تهیه کنند. غذا را تنها اشغالگران می‌توانند بدهند. ما 20سال است که تحت محاصره هستیم. راه دیگری برای تهیه غذا وجود ندارد. مردم زیر چادر زندگی می‌کنند و باران به آنها آسیب می‌زند.
آقای محمد آخرین تماس شما با مادرتان چه زمانی بوده است؟ خیلی‌ها می‌گویند با وجود اینترنت دور از هم نیستیم. اینطور نیست؟
ستیتان: من در این دو سال جنگ 4بار توانستم با پدرم ارتباط بگیرم. اینترنت ضعیف است و برخی وقت‌ها قطع است. بیمارستان اینترنت دارد ولی ضعیف است. در خانه اینترنت نیست. به همین‌خاطر نتوانستم بیشتر ارتباط بگیرم. با مادرم هم 6بار توانستم ارتباط بگیرم. آخرین بار 2هفته پیش بود. اینترنت خیلی ضعیف بود و نمی‌توانیم حرف بزنیم.
الحدیدی: در این حد می‌توانند صحبت کنند که بگویند زنده هستند. از آنها درباره چادر محل اسکان‌شان می‌پرسیم. آنها از حملات سنگین می‌گویند.
ستیتان: برخی مردم فکر می‌کنند جنگ تمام‌شده است؛ نه، آتش‌بس هست ولی هر وقت که بخواهند ما را می‌زنند. من می‌گویم جنگ الان شروع شده است. مردم الان در چادر زندگی می‌کنند و چادرها غرق در آب شده است. مردم غزه در خیابان‌ها زندگی می‌کنند. زمستان است و بچه‌ها نمی‌توانند تحمل کنند. الآن غزه خیلی سرد است، چون نزدیک دریاست. غذا خیلی کم است.
شما دانشجوهای دانشگاه تهران و شهیدبهشتی هستید. از موقعی که آمدید رفتار همکلاسی‌ها با شما چطور بوده است؟ نمی‌گویند چطور شد که به ایران آمدید؟ خیلی‌ از ایرانی‌ها برای تحصیل به خارج می‌روند، شما اینجا چکار می‌کنید؟
رهف: البته خیلی از دوستان همکلاسم درباره فلسطین اطلاع ندارند. همکلاسی‌هایم می‌پرسند اوضاع فلسطین چطور است. برخی فکر می‌کنند داستان ما از 7اکتبر شروع شده است. برخی هم می‌پرسند زمین‌تان را فروختید؟ من خیلی تعجب می‌کنم که چنین سؤالی می‌پرسند.
الحدیدی: بله از من هم می‌پرسند. یکی از دوستان پروژه‌ای درست کرد و ما جواب دادیم که داستان از 80سال قبل است و چطور حق دارید که چنین سؤالی بپرسید؟
ستیتان: من برای این سؤال یک بروشور نوشتم و در دانشگاه پخش کردم.
تأثیری هم داشت؟ چه کمکی به تو کرد؟ برخورد همکلاسی‌ها با شما چطور بود؟
ستیتان: بله. برخی متوجه شدند که اینطور نبوده است که ما زمین خودمان را فروخته باشیم. برخی قبول کردند.
علت این تصور چیست؟
رهف: من برایشان توضیح می‌دهم که چطور از وطن‌مان خارج شده‌ایم و برخی نشان می‌دهند که ما درک می‌کنیم و کنار هم هستیم. برخی نیز قبلا متنفر بودند و بعدا متوجه مسئله شدند.
شاید ما با رسانه‌هایی مواجه هستیم که هر جور که دوست دارند اطلاعات را به‌دست مردم می‌رسانند. ما به مهمان‌نوازی معروف بوده‌ایم. هستیم یا نیستیم؟
الحدیدی: بچه‌های ایران در داخل کلاس مهربان هستند. این واقعیت است. ولی همه انگشتان دست یکی نیستند. برخی ممکن است اطلاعات نادرست داشته باشند.
توانسته‌اید در ایران دوستان خوبی پیدا کنید؟
رهف: برای من چند اتفاق خوب در ارتباط با دوستان ایرانی افتاده است. برای برخی که توضیح دادیم چطور هستیم، گفتند ما در کنار تو هستیم و اصلا حس تنهایی نداشته باش. اهل غزه مثل خانواده من هستند. من وقتی می‌خواهم درس بخوانم فکرم درگیر می‌شود. به این فکر می‌کنم که خیلی از بچه‌ها حق درس خواندن ندارند. وقتی می‌خواهم غذا بخورم به این فکر می‌کنم که خیلی‌ها غذا ندارند. حین خواب هم چنین است. فکر من درگیر غزه است. خیلی از بچه‌های ایران همدلی نشان دادند. به برخی که می‌گویم فلسطینی هستم از فلسطین حمایت می‌کنند.
ستیتان: ارتباط من با بچه‌های ایران خیلی عالی است. من چندین دوست در ایران دارم که با آنها بازی می‌کنیم و بیرون می‌رویم. بعضی وقت‌ها خانه آنها می‌روم و صحبت می‌کنیم، جاهای تفریحی هم می‌رویم. اما برخی مردم اینطور نیستند و سؤال‌هایی می‌پرسند که نشان می‌دهد از داستان فلسطین بی‌اطلاع هستند ولی اذیت نمی‌کنند؛ یا قبول می‌کنند یا قبول نمی‌کنند، اگر قبول نکردند اذیتت نمی‌کنند.
تصاویری که از غزه منتشر می‌شود همه واقعیت است؟
رهف: البته همه‌‌چیز در رسانه نشان داده نمی‌شود. خیلی جاهای غزه، کرانه باختری و اردوگاه‌های فلسطینی خارج از فلسطین بازتاب داده نمی‌شود. جمعیت اردوگاه‌های فلسطینی خارج از فلسطین خیلی بیشتر است. این اردوگاه‌ها در لبنان، سوریه و اردن هستند. اما همه این رنج مردم در رسانه دیده نمی‌شود. اسرائیلی‌ها تلاش می‌کنند تا ما را خفه کنند. البته جنگ 7اکتبر خیلی چیزها را مشخص کرد. خبرنگاران زیادی شهید شدند. نقش خبرنگاران مهم‌تر از پزشک، مهندس و کارهای دیگر است، چون دارند حقیقت را نشان می‌دهند، اما الآن اسرائیلی‌ها نمی‌خواهند کسی به حقیقت برسد. ما چیزی درباره کرانه باختری نمی‌دانیم. اسرائیلی‌ها هر روز آن را تکه تکه می‌کنند و اشغالش می‌کنند. ما نمی‌دانیم مردم در قدس چقدر اذیت می‌شوند.
تجربه‌ای از دوستان خودتان در کرانه باختری دارید؟
رهف: من دوستان زیادی در آنجا دارم. من دوستانی در قدس و بیت‌لحم دارم. ما یک جاده داریم و آنهایی که سر جاده زندگی می‌کنند نمی‌توانند همسایه‌شان را در کرانه باختری ببینند، حتی نمی‌توانند از خانه‌شان بیرون بروند و غذا بیاورند، چون نزدیک شهرک‌نشینان هستند. شهرک‌نشینان خیلی اذیت می‌کنند. فلسطینی‌ها اگر حرکتی کنند خیلی زود بازداشت می‌شوند.
آیا می‌توانستید برای نماز به مسجد الاقصی بروید؟
ستیتان: اصلا نمی‌توانستیم. ما هیچ‌کدام تجربه رفتن به آنجا را نداریم. من نتوانستم هیچ جای دیگر فلسطین را ببینم. من علاقه داشتم که به آنجا بروم ولی نمی‌توانیم. خانواده مادری من در کرانه باختری زندگی می‌کنند ولی تا حالا نتوانسته‌ام آنجا بروم و آنها را ببینم.
یعنی شاید مادربزرگ‌تان را نشناسید؟
ستیتان: بله. او را نمی‌شناسم چون آنجا نرفته‌ام.
رهف: ما دسترسی به خیلی از جاهای غزه نداریم.
وقتی جایی بمباران می‌شود، اسرائیل اجازه می‌دهد آنجا حاضر شوید و فیلم بگیرید؟
الحدیدی: اگر اجازه می‌دهند پس چطور تا الآن نزدیک به 300خبرنگار شهید شده‌اند.
رهف: همه مردم اینترنت ندارند تا فیلم پخش کنند. وقتی مردم جایی می‌روند تهدید می‌شوند. ما نمی‌توانیم همه‌‌چیز را نشان دهیم.
ستیتان: آنچه در رسانه‌ها می‌بینیم تنها یک بخش از حقیقت است.
مسئولیت شما چیست؟
الحدیدی: درس‌مان را تمام کنیم و خوب درس بخوانیم با درجه خوب تا غزه راه بیفتد و به آنجا برگردیم و کشورمان را بسازیم.
رهف: ما بار سنگینی بر دوش داریم. ما باید این حقیقت را نشان دهیم که مردم ما با چه چالش‌هایی مواجه هستند. من به‌عنوان کسی که پزشکی می‌خوانم باید موفق باشم تا بتوانم به مردم مجروح وطنم کمک کنم.
هرکدام برنامه و رویایتان برای فلسطین چیست؟
ستیتان: من سعی می‌کنم ولی آنجا خیلی سخت است که چیزی را بسازیم. من مهندسی برق می‌خوانم چون کشورم به من نیاز دارد. من می‌خواهم حتی اگر شده کمی کمک کنم و چیزی بسازم که به کشورم کمک کنم.
الحدیدی: من درسم را می‌خواهم خوب بخوانم و حق شما را به جای بیاوریم که به ما اجازه دادید اینجا بیاییم. من می‌خواهم کشورم را تعمیر کنم و هیچ راه دیگری نداریم. ما 80سال است که مقاومت می‌کنیم. امیدوارم بهتر از قبل آنجا را بسازیم.
تفاوت بین زنان فلسطینی با سرزمین‌های دیگر چیست؟ به‌نظر می‌آید اتفاقات غزه از طرف مادرها خیلی خوب ادامه پیدا می‌کند.
رهف: البته زن فلسطینی از قوی‌ترین زنان دنیاست. زن فلسطینی باید دختر، مادر و همسر باشد. البته نقش او در ساختن این نسل مقاومت برای آزادی فلسطین مهم است. زن فلسطینی که شاید در هر لحظه بچه‌هایش را از دست می‌دهد و شوهرش را از دست می‌دهد باید مثل 10مرد باشد تا مسئولیت بچه‌هایش را بپذیرد. زن فلسطینی واقعا بار یک کشور را بر دوش دارد. او چطور باید به بچه‌هایش آموزش دهد؟ مادرم عشق فلسطین را با شیر به ما داده است. مادرم همیشه می‌گفت ما اینجا می‌خواهیم به مردم فلسطین خارج از اینجا این پیام را برسانیم که باید فعال باشند. ما همیشه می‌گوییم ما باید نسل آزاد فلسطین را بسازیم؛ نسلی که آنچنان قوی باشد که جلوی اشغالگر مقاومت کند. زن فلسطینی باید از عزت، دین، خانواده و کشور دفاع کند.
بازار


نظرات شما