پیام سپاهان - ایمنا / در هفتهای که نامش با هوافضا در هم تنیده است، نسیم خبری خوش وزیدن گرفته؛ روایتی از ایمان، وطندوستی و اقتدار. یک پزشک ایرانی در اقدامی کمنظیر آپارتمان 130 متری خود را به نیروی هوافضای سپاه اهدا کرده است تا برگ دیگری از همدلی مردم با پاسداران اقتدار موشکی کشور ورق بخورد.
«از دوست یک اشارت از ما به سر دویدن» برای زنان آزاده ایرانی، آنان که ایمان در کنج جانشان لاله کرده است، تنها یک زمزمه یا شعار نیست، بارها آن را در میدان عمل به اثبات رساندهاند، مثل همین سال گذشته که بعد از فرمان رهبر انقلاب نخستین و محکمترین لبیک را زنان پشتجبهههای مقاومت گفتند و در عملیات سنگین و سخت مبارزه با نفس پیروز شدهاند.
همین روزها بود که خبرهایی از بخششهایی عجیب در فضای رسانهای کشور پیچید، زنان ایرانی طلاهایشان را از دستان خود باز کردند، حلقههایی که یادگار سالهای زندگی بود، دستبندهایی که شاید هدیه نخستین سال ازدواج بودند، از دستها بیرون آمدند تا به دستهای دیگری امید بدهند، به زنان و کودکانی در غزه و لبنان، زیر سقفهایی که هر لحظه ممکن بود فرو بریزد.
آن روزها، زنان ایرانی دلشان طاقت نیاورد که تماشاچی رنج باشند، در میان اشکها و دعاها گفتند: «بگذار سهم کوچکی از مقاومت باشیم، هرچند در کیلومترها فاصله.»، در همان روزها، مردانی هم بودند که سند خانههایشان را از کشوی میز بیرون آوردند و خانههایشان را به جبهه مقاومت اهدا کردند.
خبر این بخششها مثل نسیمی از ایمان در سراسر ایران پیچید، همه جا حرف از این بخششها بود، آن روزها بخشیدن فقط یک حرکت نبود، یک بیانیه بود، بیانیهای از جنس مردم ایران که همیشه در سختترین روزها، مهربانیشان را خرج کردهاند و حالا امسال در هفتهای که نامش با هوافضا گره خورده، خبر دیگری رسیده است، خبر از همان جنس ایمان، اما از مسیری تازه.
راستش برای خواندن این ماجرا باید حواس جمع کرد و دل سپرد. باید چشم و گوشِ دل گشود و حدیثِ جهد و جهاد در راه وطن را شنید، باید دلتان در گرو ایران و ایرانی باشد و هوای بهترینها را به سر داشته باشید، قرار است این گزارش راوی یک خبر دلنشین برایتان باشد! روایتی که شیرینیاش به جانتان خواهد نشست.
امسال نیز خانهای دیگر اهدا شده، اما این بار نه به جبهه مقاومت در آن سوی مرزها، بلکه به نیرویی از دل همین خاک به همان مردانی که در آسمان ایران ریشه دارند و سایه امنیتشان بر سر همه مسلمانان گسترده است، نیرویی که در جنگ دوازدهروزه با شلیک موشکهایی دقیق، قلب تلآویو را لرزاند و روح تازهای در کالبد مقاومت دمید.
همان موشکهایی که کودکان غزه با دیدنشان آرام گرفتند و زنان عراقی برای پرتابکنندگانشان دعا کردند.
در آن روزها که رسانههای دنیا حیرتزده از «توان ایران» مینوشتند، در خانههای مردم این سرزمین اشک افتخار جاری بود و حالا یکی از همان آنها نخواست تنها تماشاگر این عزت باشد.
سوژه ما هیچ علاقهای به مصاحبه نداشت و به سختی توانستیم یک چند دقیقهای با هم حرف بزنیم! نامش هوشنگ هاشمی است، پزشک متخصص اطفال و از چهرههای شناخته شده و متقی منطقه زرینشهر.
او یک واحد آپارتمان 130 متری سهخوابه واقع در خیابان جعفری را به هوافضای سپاه پاسداران اهدا کرده است تا در هر زمینهای که صلاح بدانند، از آن بهرهبرداری شود.
به گفته نزدیکان، این نخستین اقدام نیکوکارانه دکتر هاشمی نیست؛ پیشتر نیز در حوزههای مختلف از جمله مسجدسازی و فعالیتهای عامالمنفعه مشارکت داشتهاند، هر چند همواره از رسانهای شدن کارهای خیر خود پرهیز میکند و انگیزه اصلی خود از این اقدام را شکرگزاری از امنیت کشور و فداکاری نیروهای دفاعی در جریان جنگ 12 روزه اخیر میداند.
دکتر هاشمی گریزی به روزهای جنگ تحمیلی بعثیها زد؛ آن روزهایی که شهرهای ما موشکباران میشد و حتی امکان پاسخگویی مستقل به تهدیدات را نداشتیم. او که خود رزمنده همان سالهای عشق، آتش و خون است و طعم جنگ را از نزدیک چشیده، میگوید: «امروز شرایط فرق کرده است؛ تنوع سامانهها و سلاحهای ما گسترده شده و نام موشکهای ایران، پیامی روشن برای دشمنان دارد.»
او باور دارد اگر امروز به این قدرت بازدارندگی نرسیده بودیم، ممکن بود فجایعی همانند غزه برای ما هم تکرار شود.
هدیه این پزشک زرینشهری ادامهای است بر موجی از همبستگی که از گوشه و کنار کشور بهسوی نیروی هوافضا روان شده است؛ از شمش طلا و دلار و ریال گرفته تا فرش و کمکهای مادی و معنوی دیگر. حجتالاسلام علی نادری، معاون روابط عمومی نیروی هوافضای سپاه، این همراهی مردمی را عامل تقویت روحیه رزمندگان موشکی دانسته و گفته است: «حضور مردم و کمکهایشان محاسبات دشمنان را در هم شکست و نشان داد ملت، در زمان نیاز، کنار نیروهایش ایستاده است.»
روایت این همراهی مردمی به همان اندازه که تصویری از همدلی نشان میدهد، بازتابِ اعتمادی است میان مردم و نیروهایشان، اعتمادی که از دلِ تاریخ و تجربه برآمده و اقتداری را رقم زده است که روشنی چشم ملت ایران است.
اما این اقتدار، بیهزینه به دست نیامده است. موشکهایی که پرتاب شدند، حاصلِ سالها تلاش مردانی است که بیوقفه برای امنیت خاکشان جهاد کردند. ما از پشتِ صفحهها تنها لحظه پرتاب را دیدیم و فریاد غرور سردادیم، اما کمتر کسی میداند برای شلیک هر موشک سوخت مایع، سه ساعت تلاش بیوقفه و هماهنگی سه گردان لازم است، سه ساعت، زیر آتش دشمن، در فاصله چند ثانیه تا شهادت.
بیشتر آنها که در این عملیاتها بودند، جوانانی از نسل دهههای هفتاد و هشتادند؛ همان نسلی که آنان را «نسل زد» نامیدهاند، اما در حقیقت، نسلِ «ضد»اند — ضد استکبار، ضد تحقیر، ضد فراموشی.
وقتی ما فریاد زدیم «بزنید»، آنان زیر نگاه پهپادهای صهیونیستی، سوخت تزریق میکردند، نقشه میخواندند و لبخند میزدند. بسیاری از آن موشکها در همان لحظههایی شلیک شد که چند متر آنسوتر، پیکر تازه شهیدان بر خاک افتاده بود.
راهی که شهید حسن طهرانیمقدم در بحبوحهی جنگ تحمیلی گشود، امروز با خون شاگردانش ادامه دارد.
اهدای این خانه، در ظاهر شاید بخششی ساده باشد، اما در باطن، روایتی است از پیوند میان مردم و پاسداران آسمان. نشانهای از اعتماد، قدردانی و سپاسی بیکلام از سوی پزشکی نیکنهاد به کسانی که شب و روزشان را فدای امنیت دیگران میکنند.
این خانه، حالا خانه همه ماست؛ خانهای که هر آجرش یادآور یک باور است، اینکه امنیت، محصولِ خون و ایمان است و هرکس سهمی در پاسداری از آن دارد، یکی با جان، یکی با دانش و دیگری با داراییاش.
بازار ![]()