پیام سپاهان - ایران /متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
محمود شوری-معاون پژوهشی اندیشکده ایراس| معاهده راهبردی ایران و روسیه که پس از طی فرآیندهای حقوقی و تصویب در مجالس دو کشور اکنون لازمالاجرا شده است، در شرایطی اجرایی میشود که مکانیسم ماشه فعال شده و عملاً تحریمهای سازمان ملل علیه ایران بازگشته است. طبیعی است که این همزمانی پرسشهای مهمی را درباره چشمانداز روابط تهران و مسکو و ظرفیتهای این توافق ایجاد میکند. نخست باید توجه داشت که این معاهده، بهرغم عنوان راهبردی، بیش از آنکه یک نقشه عملیاتی دقیق برای همکاریهای دوجانبه باشد، چهارچوبی کلان برای تعیین مسیر روابط در سالهای آینده است. هرگونه همکاری مشخص در حوزههای اقتصادی، نظامی، فناورانه یا فرهنگی نیازمند توافقهای تکمیلی و اجرایی جداگانه خواهد بود. بنابراین، وزن اصلی این سند در سطح راهبردی و نمادین آن است، نه در تعهدات الزامآور روزمره؛ به عبارت دیگر این معاهده یک چهارچوب کلان برای سالهای پیش رو است.
بازار ![]()
در همین حال درخصوص نسبت این توافق با بازگشت تحریمها باید گفت که تعیینکننده اصلی شرایط بین دوکشور نه صرفاً متن حقوقی قطعنامههای شورای امنیت یا حتی متن معاهده است، بلکه نحوه مواجهه کشورها با این قطعنامههاست. روسیه بارها تأکید کرده که بازگشت تحریمها را فاقد وجاهت قانونی میداند و در مقام ریاست شورای امنیت نیز این موضع را تکرار کرده است. از این رو بعید است که معاهده مذکور و روابط تهران و مسکو به شکل معناداری تحت تأثیر تحولات مرتبط با قطعنامههای سازمان ملل قرار گیرد. ضمن اینکه روسیه خود درگیر تحریمهای گسترده غرب است و از این منظر، همدلی و همگرایی ساختاری میان دو کشور تقویت میشود.
علاوه بر این نباید از این نکته غفلت کرد که بخش قابل توجهی از تحریمهای بازگشته، بهویژه آنچه در قطعنامه 1929 مطرح بود، به حوزههای نظامی و امنیتی مربوط میشود؛ حوزهای که تعامل ایران با روسیه و چین در آن وزن بیشتری دارد. به عبارت دیگر ایران پیش از مکانیسم ماشه یا در زمان تعلیق تحریمها نیز در موضوعات مرتبط با قطعنامه 1929 و سایر قطعنامهها همکاری قابل توجهی با کشورهای اروپایی یا آمریکا نداشته است و عمده روابط با روسیه و چین رقم خورده است. بنابراین، آنچه برای ایران مهم است چگونگی تفسیر و رفتار این دو قدرت نسبت به مشروعیت یا عدم مشروعیت تحریمهاست.
در این بین باید نسبت به این سوء برداشت از معاهده هشیار بود که در متن معاهده الزامی برای اینکه دو کشور در صورت بروز جنگ با طرف سوم ملزم به حمایت نظامی از یکدیگر باشند وجود ندارد. آنچه در متن آمده، ناظر بر عدم حمایت از طرف ثالث در صورت تجاوز به یکی از دو کشور است. چنانچه در جریان جنگ 12 روزه و پیش از لازمالاجرا شدن معاهده نیز شاهد عملکرد روسیه بر مبنای مفاد همین معاهده بودیم. به نحوی که علیرغم فشارهای تلآویو، مسکو به هیچوجه حمایتی از اسرائیل نیز نشان نداد و تجاوز اسرائیل را محکوم کرد.
عملکرد کرملین در دوره جنگ 12 روزه نشان داد که روسها اعتقاد داشتند ایران ظرفیت عبور از بحرانها را دارد. اگرچه برخی محافل اندیشکدهای با دیده بیم و امید به آن نگاه میکنند اما دیدگاه کلان و ارجح در روسیه این است که موفقیت تهران در عرصه تحولات جهانی همسو با تقویت موقعیت مسکو در نظم جهانی است. از این منظر سوء برداشت برخی افراد و رسانهها در مورد معاهده، که به اشتباه تأکید داشتند روسیه از ایران حمایت نکرده یا از طرف مقابل حمایت کرده، منطبق بر واقعیت نیست.
در مجموع، میتوان گفت معاهده راهبردی ایران و روسیه در شرایطی اجرایی شده که فرصتهای مهمی را در خود جای داده است و تهران باید در بهرهبرداری از ظرفیتهای آن صرفنظر از اینکه چه شرایطی بر روابط دو کشور مترتب است دقت نظر و تلاش داشته باشد. در حال حاضر هم تحریمهای غرب علیه ایران و روسیه و فشارهای ناشی از مکانیسم ماشه، تهران و مسکو را بیش از پیش به سمت یکدیگر سوق میدهد. آینده این معاهده، بیش از هر چیز، به میزان اراده دو کشور برای تبدیل چهارچوب کلان به پروژههای عینی و ملموس بستگی دارد.