دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴

مقالات

سرمقاله همشهری/ نقد بیانیه جبهه اصلاحات به سبک علامه مصباح

سرمقاله همشهری/ نقد بیانیه جبهه اصلاحات به سبک علامه مصباح
پیام سپاهان - همشهری / «نقد بیانیه جبهه اصلاحات به سبک علامه مصباح» عنوان یادداشت روز در روزنامه همشهری به قلم محسن مهدیان است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: بیانیه ...
  بزرگنمايي:

پیام سپاهان - همشهری / «نقد بیانیه جبهه اصلاحات به سبک علامه مصباح» عنوان یادداشت روز در روزنامه همشهری به قلم محسن مهدیان است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
بیانیه جبهه اصلاحات را اگر نخوانده‌اید، خلاصه اش چنین است: غنی‌سازی را کنار بگذارید، با آمریکا مستقیم و جامع مذاکره کنید و به بازرسان آژانس هسته‌ای اجازه نظارت گسترده دهید.
این بیانیه از زوایای مختلف قابل نقد است، اما ترجیح می‌دهم روش انتقادی علامه مصباح یزدی در ماجرای فتنه 88 را یادآوری کنم؛ روشی که بسیار آموزنده بود.
در آن سال‌ها تحلیل‌های گوناگونی درباره فتنه ارائه می‌شد: امنیتی، اعتقادی و .... اما نگاه آیت‌الله مصباح بیش از همه بر پایه روان‌شناسی و شخصیت‌شناسی افراد استوار بود و صرفا به دنبال ضوابط منطقی و برهان‌های پیچیده نمی‌رفتند. اینکه دقیقا چه گفتند بماند؛ رجوع کنید که شیرین است.
این روش تحلیلی قابل تأمل است، چراکه بسیاری از مباحث امروز فضای رسانه‌ای بیش از آنکه تحلیل باشند، روایت‌اند. تفاوت روشن است: روایت، بازتاب احساس و تلقی افراد است نه حقیقت میدان. این احساس‌ نیز ریشه در شاکله و خصلت انسان دارد؛ همان‌طور که برداشت آدم ترسو با آدم شجاع از یک واقعه یکسان نیست.
بازار
خدا رحمت کند شهید مطهری را، می‌گفت گاهی انسان آن‌قدر می‌ترسد که به بیماری «استسباع» دچار می‌شود و مثال حیوانی را در جنگل می‌زد که از ترس شیر، به سمت شیر فرار می‌کند. بسیاری از تحلیل‌های سیاسی امروز هم چنین‌اند؛ آن‌قدر رنگ اضطراب و انفعال دارند که آدم نگران می‌شود مبادا زندگی شخصی گویندگان هم آسیب ببیند. 
مرحوم مصباح یادآور می‌شد که فتنه را باید بیش از هر چیز با تحلیل شخصیتی فهمید، نه صرفا با ضوابط فکری. البته نقد استدلال‌ها نیز لازم است، به‌ویژه برای کسانی که ممکن است این سخنان را باور کنند. اما پرسش اینجاست: به کسانی که پس از حمله نظامی آمریکا ـ آن‌هم در بحبوحه مذاکره، آن‌هم با هدف قرار دادن تأسیسات هسته‌ای و ترور مردم، دانشمندان و نظامیان ما ـ باز هم از مذاکره مستقیم و جامع با آمریکا سخن می‌گویند، چه باید گفت که حق مطلب ادا شود؟
مرحوم مصباح یزدی در ادامه همین مباحث، تمثیلی شنیدنی از مرحوم شیخ غلامرضا یزدی نقل می‌کرد. او می‌گفت: «شبی بارانی در یزد، به مهمانی دعوت داشتم. بر الاغی سوار شدم و در کوچه‌ای به جوی آبی رسیدم. پوشش روی آن سست بود، پای الاغ فرو رفت و من هم به زمین افتادم. همه لباس‌هایم گل‌آلود شد. همسایه‌ها مرا به خانه بردند، لباسم را عوض کردند و سر و صورتم را شستند. منصرف شدم و به خانه بازگشتم. یک سال بعد، دوباره به همان خانه دعوت شدم. باز هم با همان الاغ رفتم. وقتی به همان کوچه رسیدیم، الاغ ایستاد. هرچه کوشیدم حرکت نکرد. پیاده شدم تا علت را بفهمم. ناگهان یادم آمد سال گذشته در همین نقطه پای الاغ در گل فرو رفته بود و ما هر دو زمین خورده بودیم. به همین دلیل دیگر حاضر نبود از آن مسیر عبور کند.» شیخ غلامرضا یزدی این ماجرا را بر منبر نقل می‌کرد و در پایان می‌گفت: «عزیزان من، سعی کنید از این الاغ کمتر نباشید.»


نظرات شما