سرمقاله فرهیختگان/ سوریه و بیداری دوباره
مقالات
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - فرهیختگان / «سوریه و بیداری دوباره» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم سیدجواد نقوی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
فیلسوفان هر دورهای وقتی با رخدادی روبهرو میشدند، پرسشی را مطرح میکردند که آیا این رخداد در فهم آنها قرار دارد یا نه؟ در بسیاری از موارد مثل رخدادهایی همچون بیماریهای فراگیر یا جنگ به علت آنکه رخدادهای عجیبی بودند، فلاسفه را بهطور کلی از یک شرایط جدید آگاه میکردند که حالا باید در باب آن اندیشید و ظاهراً دیگر امتداد مسیر گذشته کافی نیست. این بدان معنا نبود که اعتبار حرفها یا بیانات دقیق، نقض شده بلکه به معنای شرایطی است که حالا آن بیانات بهطور کلی دگرگون شده و قابل توضیح نیست یا اعتبار محتوایی آن دیگر اولویت ندارد.
در چنین شرایطی فکر کردن مجدد نسبت به درک جدید شروع میشد و این لحظه بود که پرسش از لحظه حال و آینده شکل میگرفت. بهطور مثال ادوارد سعید وقتی بیتفاوتی غربیها نسبت به رخدادهایی را که در شرق صورت میگیرد، مشاهده کرد؛ متوجه شد دیگر نمیشود با آن لنز و نظریهها امروز را توضیح داد بلکه باید از این رخداد بیتوجهی، مبنایی دقیقتر استخراج کرد. به همین دلیل کتاب «شرقشناسی» را نوشت. اینکه شرقشناسی پاسخی به همه رخدادهای جدید باشد، درست نیست؛ بلکه صرفاً ایجاد فهمی نو و جدید به صحنهای است که توضیح آن با افکار گذشته امکانپذیر نیست. در نتیجه فهمی نو باعث میشود رخداد را بهتر و جدیتر متوجه شویم.
و اینک سوریه!
حمله اسرائیل به سوریه مثل شوک وسیع بود. سوریه با فردی در دستان طرف غربی (جولانی) و بدون هیچ خطری برای اسرائیلیها چرا باید مورد حمله قرار گیرد؟ آن هم در مقطعی که عادیسازی از طرف او مطرح شده بود؟ در واقع این همان صحنه واقعی و شرّ مطلق بودن اسرائیلیها بود که بسیاری متوجه این رخداد نشده بودند.
بازار ![]()
با اولین انفجار در دمشق بسیاری وارد شوک عجیبی شدند؛ اما در واقع منطق واقعی اسرائیل از روز اول در منطقه همین بوده است؛ هرکجا ضعیف است را برای دکترین امنیت ملی خود تسخیر میکند؛ در مقطعی شهرکهای اطراف و حالا سوریه و لبنان و شاید در آینده ترکیه و کشورهای دیگر؛ این همان دکترین امنیت ملی است که اسرائیلیها نیمقرن اخیر با آن کار کردهاند.
اما آیا این رخداد، بیداری را شکل میدهد یا امتداد همان توهم متورم را دنبال میکند؟ آیا رخداد تازه باعث بازاندیشی میشود؟ در واقع در این رخداد جدید دو هدف را باید دنبال کرد.
یک: بیداری چیست؟
دو: توهم متورم چگونه است؟
بیداری چیست؟ در واقع درست است که امروز رخداد سوریه شوکی را به برخیها وارد کرده است؛ اما مگر در نیمقرن اخیر و حتی در صدسال گذشته منطقه خاورمیانه وضع طبیعی داشته است؟ مگر حمله به عراق و افغانستان؛ ظهور داعش و ایضاً نابودی کشورها در بهار عربی رخدادهای کمی بود؟ چرا در هیچکدام از این رخدادهای بزرگ و دهشتناک بیداری حاصل نشد؟ در واقع به نظر میرسد مسئله در بخش غربگرای خاورمیانه عادیسازی رخدادها با همان احوالات نظری قبل بوده است؛ مثلاً بعد از حمله به عراق سعی کردند دوگانه استبداد و آزادی را درست کنند! که البته پاسخی به صدها هزار کشته در عراق و ایضاً بیش از دو دهه ویرانی نیست؟ یا مثلاً در باب افغانستان شاید ابتدا دوگانه شرارت و دموکراسی پاسخی فریبنده بوده است؛ اما آوارهشدن و کشتهشدن مردم و ایضاً ظهور مجدد گروههای مختلف که از سیطره دولت وقت هم خارج بود چه معنی داشته است؟ به نظر میرسد بخش غربگرای خاورمیانه در سالهای اخیر تا حدودی قصد داشتند صحنه را به دوگانههایی که خود غربیها میگویند تفسیر کنند؛ اما هر چه زمان گذشت بیشتر متوجه آن شدهاند که با دوگانههای فرضی کار جلو نخواهد رفت؛ اما آیا بیدار شدهاند؟ آیا متوجه شدهاند که دوگانهسازی و باجدهی بهطرف روبهرو پایان رخداد نیست؛ بلکه زمینهسازی برای رخدادهای وسیع دیگر است. مثلاً بازگشت طالبان به افغانستان؛ یا حمله اسرائیل به سوریه؛ دخالت ترکیه در کشورهای مثل سوریه و حتی ظهور داعش در سالهای گذشته هیچ ارتباطی به جریانهای مخالف غرب در خاورمیانه ندارد؛ و این موارد و موارد وسیع دیگر نشان میدهد تفسیر غربگرایانه و دوگانهسازیهای کلیشهای دیگر امکان زیستن در خاورمیانه را از یک ملت خواهد گرفت.
فهم اینکه دیگر دوگانهای شکل ندهیم و دیگر میدان در مقابل دیپلماسی نیست و دیگر هرگونه دفاع بیرون از مرزها، ماجراجویی نیست؛ بلکه عقلانیت و امنیت ملی است و دفاع از وطن است، اهمیت دارد.
توهم متورم چگونه است؟ دقیقاً در چنین روزهایی که بسیاری متوجه ذات واقعی جهان و شرارت اسرائیلیها شدهاند؛ نامهای با امضای چندی نوشته میشود که ماجراجویی ایران کار را به اینجا رساند و رفراندوم بهترین گزینه است. این درک، خود توهم متورم است که حاصل انباشت و ندیدن و نفهمیدن میدان و پناهبردن به توهمات است. برای متوجهشدن اینکه این توهم چه میزان خطرناک است؛ شاید بهجای واکاوی بهتر باشد یک واقعه تاریخی را بیان کنیم. در 25 بهمن سال 89 همین افرادی که بیانیه را صادر کردند آن روز هم بیانیهای در اوج بهارهای عربی صادر کردند که ایران هم مشابه تونس، لیبی، سودان و... باید دست به انقلاب بزند. حالآنکه اصلاً شرایط ایران مثل لیبی، تونس، سودان و... نبود اما آن مقطع توهمی وجود داشت که باعث میشد آن بیانیه صادر شود؛ حال اگر واقعاً ایرانیان هم مثل آن ملتها رفتار کرده بودند امروز وضع ما چگونه بود؟ لیبی که در دست تروریستها و ناتوی غربیهاست و کشوری برای قاچاق اسلحه و گروهکهای تروریستی است. تونس هم بعد از سالها درگیری و سرکوب وسیع امروز در شرایط بسیار بدی است که در جهان اسلام شرایطش با گذشته قابل مقایسه نیست. سودان هم که بهتازگی از درگیریهای وسیع و گسترده به یک وضعیت نامعلوم رسیده است. حال تصور کنید ایرانیان آن روز به توهم آن بیانیه عمل میکردند، چه شرایطی برای ما حاکم بود؟ در واقع همانطور که آن روز آن افراد توهم داشتند امروز هم بعد از گذشت 15 سال مجدداً در امتداد همان مسیر خطرناک هستند که در اوج جنگ و در وضعیت بسیار مهم خاورمیانه قصد دارند به توهمات خودشان بپردازند! و هیچ اسمی جز توهم متورم را نمیشود برای آنها به کار برد که از جنگ و ترور هم خطرناکتر است؛ چرا که بهنوعی عادیسازی یک موقعیت خطرناک است و هیچ عقلی چنین رفتاری نمیکند مگر آنکه یا وطنفروش باشد یا از توهم انباشتهشدهای رنج ببرد و به نظر میرسد این انباشت و تورم توهم است که مانع از فکر میشود و از همه مهمتر مانع از دیدن و فهمیدن میشود.
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/974635/