بازسازی انسجام اجتماعی و تابآوری
اقتصادی
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - دنیای اقتصاد /متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
سمیه توحیدلو-پژوهشگر اجتماعی| چند روزی است که جنگ سایهاش را بر سرمان گسترانده است. صدای انفجارها و تصاویر شهدا دیگر نه یک امکان که امری محقق شده است. اسامی فرماندهان، دانشمندان و شهروندانی که در پی حملات موشکی اسرائیل به شهادت رسیدهاند، بیش از حدی است که بتوان از آن بهسادگی گذشت. صدای ممتد پدافند هوایی و همزمان هدفهایی که هرکدام نگرانیهایی را برای شهروندان ایجاد کرده، ما را با یک جنگ آشکار روبهرو ساخته است.
آنقدر دشمن بیپروا به خاک ایران هجوم آورد که نتیجهاش مطالبه پرقدرت انتقام و پاسخ گفتن نظامی از سوی شهروندان و گروههای مختلف سیاسی بود؛ اتفاقی که در تعرض پیشین اسرائیل به خاک ایران کمتر خود را نشان داد. اگر بار قبل صدای عقلانیت و صبوری صدای غالب بود، این بار صدای انتقام و به عقب راندن متجاوز بود که شنیده میشد. اکثریت حول پرچم ایران شعار سربلندی وطن و دفع متجاوز را سر دادند.
کشوری که سالیان زیادی است درگیر تحریمهای فلجکننده شده و آثارش را در شاخصهای اقتصادی به خوبی دیده است؛ جامعهای که بخش بزرگی از آن گرفتار مشکلات اقتصادی اعم از تورم، بیکاری و فقر شده است، اینبار با هجمهای روبهرو شده که بیش از امکان تخریب دیوارهای امروز خانههایشان، آینده ایشان را هدف گرفته است. هرچند گستردگی حملهها و تعداد شهدایی که بخش بالایی از آنها حتی غیرنظامی بودند زیاد است، اما چنانچه در رفت و آمد به سطح شهر دیده میشود، نه ترس از مردن و آوار که نگرانی از آینده ایران و به دنبال آن آینده زیست و زندگیشان موضوع مورد گفتوگوی ایشان شده است.
ترس از بحرانی که ممکن است با اثر بر زیرساختها در کشور ایجاد شود، افراد را واداشته که تا حد ممکن تصمیمهایی کوتاهمدت بگیرند، در صف بنزین بایستند و حداقل یک باک بنزین داشته باشند. در صفهای نانوایی بایستند و خیالشان بابت خورد و خوراک روزهایشان جمع شود. بسته به ترس و اضطراب جمعی این رجوعها بیشتر میشود. برخی دیگر سراغ سرمایههایشان میروند. یکی سراغ پلتفرمهای طلای آبشده میرود و به تصور از دست ندادن سرمایه سعی در بیرون کشیدن پول خود در حد امکان از سرمایهگذاریها میکند. خلاصه اینکه اضطراب جمعی افراد را وامیدارد که کاری هرچند کوچک برای آینده خود و خانواده خود انجام دهند. گویا عقلانیت جنگ چنین امر میکند که باید کاری کرد!
اما آیا رفتن به این سمت و سو برای همبستگیهای لازم در این شرایط مفید است؟ چگونه باید با مردم سخن گفت و وظیفه هر قشر از حاکمیت و دولت تا اقشار مختلف در این لحظات چیست؟ هر فرد چگونه میتواند قدمی در راه انسجام بیشتر اجتماعی بردارد؟ روانشناسی اجتماعی نشان میدهد که در زمان بحرانهایی مانند جنگ، جوامع اغلب با پدیده اضطراب جمعی مواجه میشوند. این اضطراب، ناشی از عدمقطعیت ادراکی (perceived uncertainty) است که در آن افراد احساس میکنند کنترل بر آینده خود را از دست دادهاند. از همینروست که جامعه پویا و خصوصا فعال اقتصادی و اجتماعی بیش از هر زمان دیگری باید به بازاندیشی در رفتارهای جمعی و تقویت انسجام اجتماعی بپردازد.
در اولین قدم و در فراگیرترین حالت، ما نیازمند آگاهی و آموزش در بحران هستیم. داشتن سواد رسانهای برای استفاده درست و بهاندازه از رسانهها به گونهای که خود و خانواده و خصوصا فرزندان را درگیر تنشهای مختلف نکنیم بسیار مهم است. ترس، اندوه، خشم، اضطراب و نگرانی از جمله احساسات طبیعی این بحرانها هستند. هیچ نیازی به سرکوب آنها به تمامی نیست. اما نباید از نظر دور داشت که درگیر شدن بیش از اندازه به این احساسات میتواند زندگی را در ابعاد مختلف خصوصا ابعاد عاطفی مختل کند. در چنین شرایطی حمایتهای عاطفی، دید و بازدیدها، احوالپرسی و تماسهای مداوم میتواند سرمایه عاطفی خوبی برای گذر کردن از فضای بحران ایجاد کند؛ چیزی که پیش و بیش از هرچیز به آن نیازمندیم. زیستن با جمع و تقویت جماعات و جامعه گاهی بهترین روش برای عبور از بحران جنگ است.
از همینروست که بحرانها میتوانند هویتهای جمعی را تقویت کنند. زمانی که افراد خود را بخشی از یک گروه بزرگتر (مثلا «ما ایرانیان» یا «ما کارآفرینان») میبینند، تمایل بیشتری به همکاری و حمایت از یکدیگر نشان میدهند. تابآوری اقتصادی (economic resilience) تنها به منابع مالی وابسته نیست، بلکه به سرمایه اجتماعی (social capital) نیز متکی است. سرمایه اجتماعی که توسط پاتنام (2000) بهعنوان شبکههای اعتماد و همکاری تعریف شده، در زمان بحران بهعنوان یک سپر روانی و اقتصادی عمل میکند. بنابراین تقویت شبکههای اجتماعی حرفهای از طریق تشکیل گروههای محلی یا آنلاین میتوانند موثر باشند. گروههای مختلف اجتماعی اعم از اهالی کسبوکار و اصناف میتوانند اطلاعات، منابع و حمایت عاطفی را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. این شبکهها میتوانند بهعنوان یک ساختار حمایت اجتماعی (social support structure) عمل کنند که اضطراب را کاهش میدهد. گاهی چنین روابطی میتواند مقوم و پشتیبان دولتها برای پیشبرد عقلانی فضای دیپلماتیک موجود هم باشد.
چنین کارهایی که میتواند از طریق نهادهای مدنی همچون اتاقهای بازرگانی تقویت و توصیه شود باعث خودکارآمدی جمعی (collective efficacy) است؛ یعنی باور به اینکه جامعه آنها قادر به غلبه بر چالشهاست. نباید از نظر دور داشت که چنین روشی به شرط اینکه خودخواهانه نباشد و انصاف را پاس بدارد و تمامی جمعیت سرزمین را اولویت بشمارد، میتواند آثار بلندمدت و اثرگذار داشته باشد. در واقع این روزها بیش از هر زمان دیگری به ترویج فرهنگ همکاری بهجای رقابت نیازمندیم. در شرایط بحران، رقابت بیشازحد میتواند به کاهش اعتماد اجتماعی منجر شود. اهالی کسبوکار و گروههای مختلف مردم میتوانند با همکاری در پروژههای مشترک، مانند تولید محصولات موردنیاز جامعه، به تقویت انسجام اجتماعی کمک کنند.
در بحرانی مانند جنگ همانقدر که دولتها درگیر روابط دیپلماتیک و نظامی هستند، مردم و گروههای اجتماعی باید درگیر کنترلهای عاطفی و همکاریهای اجتماعی برای تقویت انسجام اجتماعی باشند. اگر سربلندی سرزمینی مدنظر باشد، با این انسجام است که میتوان از این شرایط گذر کرد. طبیعی است که چنین جامعه منسجم و همراهی میتواند صدا و خواستههای عقلانی و میهنی خود را بهتر و بیشتر به گوش دولتمردان برساند. همرسانی ایدهها و نظرها برای برونرفت از بحرانها میتواند برای دولتمردان و تصمیمگیران نیز راهگشا باشد. آنچه مهم است حفظ اولویتها و توجه به حساسیتهایی است که در زمان جنگ و بحران باید در نظر گرفت. امید که در کنار هم این روزها را از سر بگذرانیم و ایران ما قدرتمندتر و پایدارتر از پیش و مردمانش همراهتر از گذشته و امیدوارتر به آینده از آن بیرون بیایند.
بازار ![]()
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/970330/