پیام سپاهان

آخرين مطالب

هیتلر و گاگارین در جبهه شمال‌غرب فرهنگی

هیتلر و گاگارین در جبهه شمال‌غرب
  بزرگنمايي:

پیام سپاهان - خبرگزاری کتاب ایران / «بر بلندای تنگه»، کتابی در قالب تاریخ شفاهی و در حوزه ادبیات پایداری است که با زبان اول‌شخص، به روایت خاطرات ناب سردارِ پاسدار، سرتیپ حسن کرمی از جبهه شمال‌غرب و نبرد با گروهک‌های تجزیه‌طلب کومله و دموکرات در سال‌های نخستینِ پس از پیروزی انقلاب اسلامی می‌پردازد.
 حسین زحمتکش زنجانی در معرفی کتاب خود نوشت: هیتلر و گاگارین، هر دو مال یک طایفه بودند؛ طایفه عبدویی. گاگارین، فرمانده هیز، حاتم بود و کم‌کم زمزمه‌هایش می‌آمد که می‌خواهد بیاید تسلیم شود. با هیتلر مدام ارتباط داشت و زمینه‌سازی می‌کرد. می‌خواست مطمئن شود بعد از تسلیم شدن، بلایی سرش نمی‌آید. آن موقع، سپاه را نمی‌شناخت، والا هیچ‌وقت فکرش به این‌جاها نمی‌رسید. بعد که مطمئن شد، سعی کرد قدم به قدم به ما نزدیک شود.
یک روز قرار شد برویم مقر حزب دموکرات در روستای کاولان را بزنیم، در نزدیکی مرز ایران و ترکیه. حاج مصطفی هم همراهی‌مان می‌کرد. بنا بود به آن‌جا که رسیدیم، گاگارین هم با چهل‌پنجاه نفر بیاید تسلیم شود. فتح‌الفتوحی بود برای خودش. با یک تیر، دو نشان می‌زدیم. هم کاولان را از دموکرات‌ها تخلیه می‌کردیم و هم گاگارین و نفراتش را برمی‌داشتیم و با خودمان می‌آوردیم.
بازار

پیام سپاهان


در مجموع، بیست‌وپنج‌شش نفری می‌شدیم. اطلاع داشتیم آن‌ها هم نزدیک به صد نفر هستند و هیز نهو هم آن‌جا مستقر شده. عملیات زمینی نمی‌خواستیم بکنیم. این شد که به همین تعداد بسنده کردیم. قرار بود نفرات بیایند مسیر را تأمین کنند و خمپاره‌زن‌ها هم از نزدیک‌ترین نقطه، مقر حزب را با خمپاره 120بزنند؛ از تپه‌ای که نزدیک پاسگاه ژاندارمری منطقه بود و کاملاً اشراف داشت به مقر حزب. عملیات، ایذایی بود. فقط هم برای این‌که گاگارین بتواند بیاید به ما ملحق شود.
نرسیده به روستای آووک، باید از دره‌ای می‌رفتیم پایین و دوباره می‌آمدیم بالا. من سوار ماشین جلویی بودم و دو ماشین هم از پشت‌سر می‌آمد. پایین دره، چشمم افتاد به یک تانکر ژاندارمری که توی گل‌ولایی که از سمت چشمه سرریز می‌شد، گیر کرده بود. یک لندکروز هم جلویش ایستاده بود. بهشان که رسیدیم، به راننده گفتم توقف کند. پیاده شدم و بعد از چاق‌سلامتی، اشاره کردم چند نفر پیاده شوند و کمک کنند ماشین را دربیاورند.
کشیدیمش بیرون و آن‌ها راه افتادند رفتند. من هم سوار شدم و ماشین حرکت کرد و دو ماشین عقبی هم که هر دو پر از نفرات بودند، به دنبالمان. هنوز توی دره بودیم و چند متری بیشتر نرفته بودیم که صدای انفجار مهیبی، گوش زمین و زمان را کر کرد. برگشتم دیدم اثری از ماشین آخری نیست. فقط گردوخاک به چشم می‌آمد و هوایی غبارآلود.
ماشین، سرعتش را کم کرد و هنوز کامل نایستاده بود که به‌سرعت پریدم پایین و رفتم به طرف محل صدا. جز کاپوت و یکی‌دو تا لاستیک و چند خرت و پرت دیگر، چیزی از ماشین نمانده بود و همه‌اش پخش شده بود این‌ور و آن‌ور. باز هم چیزی شبیه معجزه بود که از یازده نفری که سوار ماشین بودند، فقط چهار نفرشان شهید شدند. بقیه هم مجروحیت داشتند و تقریباً همه‌شان عضوی از بدن‌شان را از دست دادند. تازه فهمیدیم رفته‌اند روی مین. خواست خدا بود از این همه خودرویی که از آن‌جا عبور کرد، این یکی چنین بلایی سرش بیاید. بدون معطلی، تماس گرفتیم آمبولانس آمد و پیکر شهدا و مجروحین را فرستادیم عقب.
عملیات لغو شد و برگشتیم پاسگاه. به گارگارین هم پیغام دادیم امروز نمی‌شود، باشد برای یک روز دیگر. دو هفته گذشت و خبری از عملیات مجدد نشد. گاگارین هم که دید خبری نیست و به این زودی‌ها هم ممکن است خبری نشود، نفراتش را جمع کرد و خودش آمد پیش ما. با کل تجهیزات هم آمد؛ اسلحه، مهمات، همه‌چی، هم خودش هم بقیه. وقتی شمردم‌شان، سی و هشت نفر می‌شدند. گاگارین می‌گفت: در این فاصله، چند نفرشان منصرف شدند و ترجیح دادند با حزب باشند تا سپاه. آن‌هایی که آمدند، همه‌شان شدند پیشمرگه مسلمان و فرمانده‌شان شد حاج مصطفی. یکی از پایگاه‌های منطقه در روستای خود گاگارین را هم دادیم دست‌شان و از فردای همان روز، کار را شروع کردند.
این‌طور نبود به همین راحتی به امثال آن‌ها اعتماد کنیم. اول اینکه خانواده و ایل و تبارشان را می‌شناختیم. در جاهای مختلف هم امتحان‌شان می‌کردیم. تا مدتی، پست کلیدی هم بهشان نمی‌دادیم، که مبادا خیانت کنند و بروند. امکان داشت بین‌شان چند نفر نفوذی باشد، اما باز هم می‌ارزید.
حاضر بودیم آسیب کوچکی از نفوذی‌ها ببینیم، اما سیل جمعیتی را که از ضدانقلاب‌ها می‌بُرند و به ما ملحق می‌شوند، از دست ندهیم. این بیشتر به خاطر جنبه تبلیغی‌اش برایمان خوب بود.
وقتی چند نفر می‌آمدند و به ما می‌پیوستند، دهان به دهان می‌چرخید عده‌ای برگشتند و حکومت هم کاری با آن‌ها نداشت. همین یک مسئله، بقیه را ترغیب می‌کرد بیایند و تسلیم شوند.
خود گاگارین وقتی آمد، با آن‌که همه کس‌وکارش را می‌شناختم، برای آن‌ که ببینم چند مرده حلاج است، امتحانش کردم. او را بیشتر به خاطر پدرش می‌شناختم؛ اسماعیل سیمیتکو یا همان سردار نصرت سمکو، شورشی و یاغی سال‌های گذشته، چسبیده به عصر پهلوی اول، قبل از به دنیا آمدنم. سرانجام وقتی توبه کرد و به جمع ما پیوست، با روی گشاده به استقبالش رفتیم؛ نه من، که همه. حتی بعضی‌ها بهش پیشنهاد دادند اسمش را عوض کند.
تولدش مصادف شده بود با سفر یوری گاگارینِ روس به فضا. به خاطر همین، اسم گاگارین را برایش انتخاب کرده بودند. آخر یک بار از کوره دررفتم و بهش گفتم: رفیق شفیقت، هیتلر، اسمش را گذاشته مصطفی. مکه هم رفته و شده حاج مصطفی. حالا که با سپاه همکاری می‌کنی، گاگارین به هیچ‌کجایت نمی‌آید. گفت: پیشنهادت چیست؟ گفتم: محمد. خندید و گفت: محمد هم اسم خوبی است.
دفعه اول برای مأموریت فرستادمش روستای حسنلو، مرز ایران و ترکیه. دموکرات‌ها آرام و قرار نداشتند آن‌جا. گاهی می‌آمدند پاسگاه‌های ژاندارمری را می‌زدند و متواری می‌شدند. فقط حسنلو نبود. سلطانی هم بود. روزگارشان سیاه بود این دو روستا از دست دموکرات‌ها. باید فکری می‌کردم به حال‌شان. بهترین فرد برای انجام مأموریت، کسی نبود جز گاگارین.
آخر یک‌بار صدایش کردم و گفتم: برو حساب‌شان را برس! کاری کن دیگر جرأت این خراب‌کاری‌ها را پیدا نکنند. چند روز بعد، ده دوازده نفری با اسب، راه افتادند رفتند لب مرز و چند نفرشان را کشتند و سلاح‌هایشان را غنیمت گرفتند و برگشتند. از آن به بعد، هیچ پاسگاهی در حسنلو و سلطانی، درگیر نشد. دموکرات‌ها که در خواب هم نمی‌دیدند این‌طور غافلگیر شوند، دیگر فکر حمله به پاسگاه‌های مرزی را از سرشان ریختند بیرون. گاگارین، خوب وفاداری و جربزه‌اش را در این عملیات ثابت کرد.
***
«بر بلندای تنگه»، کتابی در قالب تاریخ شفاهی و در حوزه ادبیات پایداری است که با زبان اول‌شخص، به روایت خاطرات ناب سردارِ پاسدار، سرتیپ حسن کرمی از جبهه شمال‌غرب و نبرد با گروهک‌های تجزیه‌طلب کومله و دموکرات در سال‌های نخستینِ پس از پیروزی انقلاب اسلامی می‌پردازد. سردار کرمی، فرمانده فعلی یگان‌های ویژه فراجا، اصالتاً اهل ارومیه است و آن سال‌ها در سنین بیست تا سی و چند سالگی، به‌عنوان فرمانده بخش‌های مختلف سپاه و بسیج، وظیفه پاسداری از مرزهای خطه شمال‌غربی کشور را که معمولاً از آن با عنوان تنگه احد ایران یاد می‌کنند، عهده‌دار بود.

لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/535276/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

شهدا سرمایه اصلی نظام هستند

پیگیری حل مشکلات جامعه ایثارگران استان ایلام در سطح ملی

آغاز رقابت داوطلبان نوبت اول کنکور 1403 در رشته علوم تجربی

کیفیت هوای کلانشهر اصفهان ناسالم برای گروههای حساس

لغو پی در پی کنسرت‌ها در ایران/ وقتی وزارت ارشاد نمی‌تواند پای مجوز خودش بایستد (فیلم)

3200مترمربع از معابر روستای ابیانه سنگ‌فرش شد

خورو بیابانک بارانی‌ترین منطقه اصفهان

عشق زندگی می بخشد

منتظر پیکسل تبلت 2 گوگل نباشید!

ایمیل اشتباه اپل به مشتریان آیفون، خبرساز شد

به‌روزرسانی نسل بعدی Fallout 4 منتشر شد

آیا دکترین هسته‌ای ایران تغییر کرده است؟

دوربین مخفی از پشت پرده کمبود شیرخشک/ ویدئو

380 نفر در کمیسیون‌ پزشکی و تعیین درصد جانبازی شرکت کردند

راه‌اندازی مجدد دبیرخانه «شهر اسلامی» در شهرداری اصفهان

مشارکت 256 نیروی راهداری استان اصفهان در عملیات راهداری بارش های اخیر

گام بلند شهرداری اصفهان در بودجه‌ریزی حوزه فناوری اطلاعات

حیدرآباد؛ اصفهانی نو در قلب هندوستان

نیاز به 6 هزار میلیارد ریال اعتبار برای طرح‌های پیشگیری از سیل در اصفهان

میراث‌فرهنگی اصفهان باید دوباره زنده شود

بررسی ابعاد سیاسی علامه سیدمحمد باقر درچه‌ای/ یک کنش‌گری سیاسی با شاگردپروری

تصویب بیش از 50 مصوبه برای توسعه شرق شهرستان اصفهان

برنامه سینماهای اصفهان امروز جمعه 7 اردیبهشت + ساعت اکران «مست عشق» و قیمت بلیت

آغاز بازی های انتقامی پرسپولیس و اوسمار ویرا

برنامه پرواز‌های فرودگاه اصفهان در روز جمعه هفتم اردیبهشت 1403

موفقیت وشوکاران سپاهان در چین

دعوت هندبالیست های سپاهان به اردوهای تیم ملی

وضعیت قرمز هوا در دو ایستگاه اصفهان

چادگان؛ نگین گردشگری اصفهان

هوای روز جمعه اصفهان و کاشان آلوده است

اجرای 29 ویژه برنامه در منطقه 8 ویژه هفته فرهنگی اصفهان

بعضی از رنج ها‌‌‌‌‌‌‌ را نمیشه حل کرد!

داستانک/ انسان های بازنده

موجودات فضایی‌ بازی Exodus نژادهای متنوعی خواهند داشت

تلگرام با 15 قابلیت جدید نفس را در سینه واتساپ حبس کرد

اپل واچ سری X احتمالا از مادربرد با طراحی باریک‌تر استفاده خواهد کرد

فرمانده‌ای که روح نبرد را در کرانه‌ باختری دمید

مناسبت روز/ جمعه، 7 اردیبهشت‌ماه

اینفوگرافی/ 6 نشانه پنهان ابتلا به فرسودگی شغلی

ماجرای خاوری که در سیل اردستان زیر آب ماند

ضرورت توجه به سرمایه اجتماعی در تعامل مجلس و دولت/ وفاق و همدلی در اصفهان رو به ارتقا است

رفع نواقص پروژه بیمارستان بهارستان به خوبی پیش رفته است

اتخاذ بیش از 50 مصوبه برای حل مسائل و مشکلات شرق شهرستان اصفهان

نمایشگاهی از نیم قرن تلاش برای احیای جلفا

جریمه راننده پراید به سبک جرثقیل‌داران! + فیلم

50 مصوبه برای حل مشکلات شرق شهرستان اصفهان

بخشی از کتاب/ چون که او گل من است

ارتباط مغز و کامپیوتر؛ رقیب چینی تراشه نورالینک ایلان ماسک معرفی شد

گلکسی رینگ سامسونگ به هوش مصنوعی مجهز خواهد بود

سناتو آمریکایی خواستار جلوگیری از فروش تمام کالاها به هواوی شد