ایران و آمریکا؛ ترامپ نیازمند پیروزیهای مقطعی است
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
پزشکیان تلاش کرد موازنه قدرت را با حضور رهبری بپذیرد و در راستای این موازنه حرکت کند
بازار ![]()
مهدی بیک اوغلی| «اسمش را نیاورید»؛ تلاشی است که تیم مدیریتی امریکای مدل ترامپ از آن استفاده میکنند تا توافق احتمالی میان ایران و امریکا را نه توافقی مانند برجام بلکه آن را به توافقی منحصر به فرد برای ترامپ بدل سازند. برای ایران هم اهمیت ندارد که اسم این توافقنامه احتمالی برجام باشد یا هر اسم و عنوان دیگری. اما در شرایطی که تصور میشد با پایان دور چهارم مذاکرات، ایران و امریکا بر سر دوراهی جنگ یا پایان غنیسازی قرار داشته باشند، اما دور چهارم مذاکرات، آمد، برگزار شد و پایان یافت، اما نه از ممنوعیت غنیسازی خبری شد و نه از تنازع و درگیری و جنگ. عراقچی اعلام کرد مذاکرات خوبی بوده و تفاهم بر سر کلیات شکل گرفته و طرف امریکا هم این دور از مذاکرات را یک گام رو به جلو فرض کرد. ماشاالله شمسالواعظین، فعال رسانهای و تحلیلگر مسائل سیاسی در گفتوگو با «اعتماد» ضمن واکاوی لایههای درونیتر گفتوگو از متغیرهای اثرگذار در مذاکرات دوجانبه ایران و امریکا میگوید. او ضمن تاکید بر اینکه همسایگان ایران تا زمانی از توافق احتمالی حمایت میکنند که ظرفیتهای هستهای ایران را مهار کند نه اینکه منجر به قدرتمند شدن ایران شود،میگوید: «در صورتی که امریکا بخواهد در ایران سرمایهگذاریهای پایدار داشته باشد، عربستان و امارات و ترکیه و... به مهمترین مخالفان مذاکرات تبدیل میشوند.» این تحلیلگر در عین حال معتقد است که ترامپ یک فرصت ویژه برای جمهوری اسلامی است چرا که نه به حقوق بشر کار دارد و نه برای دموکراسی تره خرد میکند. او راهبرد پزشکیان در مذاکرات را هوشمندانه تفسیر کرده و میگوید، پزشکیان با ایجاد فضای کنشگری برای راس هرم قدرت در ایران، به گونهای عمل کرد که دستاوردهای دولت افزایش یابد. به اعتقاد او درک این موضوع که مرزی میان مطالبات رهبری و مطالبات مردم وجود ندارد به دولت کمک کرد که در فاصله 9ماهه، دستاوردهای قابل توجهی را شکل دهد.
دور چهارم مذاکرات ایران و امریکا در مسقط برگزار شد و دو طرف تصویر مثبتی از دورنمای مذاکرات ارایه کردند. برخی معتقدند ترامپ در تلاش است تا کانون بحران را از غرب آسیا به جنوب شرق آسیا منتقل کند. شما مبتنی بر دادههای موجود شرایط را چطور تحلیل میکنید؟
فکر نمیکنم کاخ سفید در دور دوم ریاستجمهوری ترامپ، تصمیمات قطعی و راهبردی در مسائل جهانی اتخاذ کرده باشد. اغلب تصمیمات ترامپ ناگهانی و خلقالساعه و ابنالوقتی بوده است. مثلا در ارتباط با جنگ تعرفهای با چین، ترامپ اعلام کرد از تعرفه 25درصدی کوتاه نمیآید و حتی آماده است آن را به 60درصد نیز برساند، اما پس از مذاکرات اخیر در ژنو این عدد را به کمتر از 15درصد رسانده است. در ارتباط با پرونده هستهای ایران ابتدا اعلام کرد، تنها خواسته امریکا نداشتن سلاح اتمی توسط ایران است اما در آستانه دور چهارم مذاکرات، ویتکاف اعلام کرد خط قرمز امریکا، اصل غنیسازی اورانیوم در ایران است! و باید این مکانیسم غنیسازی برچیده شود. در موضوع فلسطین و اسراییل هم مواضع متناقضتری اتخاذ شد، مجموعه این کنشها نشان میدهد ترامپ هنوز راهبردهای خود را در ارتباط با مسائل جهانی و خاورمیانه تنظیم نکرده است. ترامپ تنها به دنبال کسب درآمدهای قابل توجه برای ایالاتمتحده امریکا یا از طریق تعرفهها یا فروش تسلیحات است. به همین دلیل این روزها صحبت از فروش 600 میلیارد دلار تسلیحات به عربستانسعودی و امارات در سفر ترامپ به منطقه است.
اما به هر حال نمیتوان انکار کرد که ترامپ، فاصله معنادار خود را با نتانیاهو و اسراییل حفظ کرده و تلاش میکند دایره اثرگذاری اسراییل در سیاستگذاریهای امریکا را کاهش دهد؟
وقتی همه تصور میکردند اسراییل آقای منطقه میشود و با کمک امریکا همه معادلات و تنازعات را به صورت یکطرفه حل میکند، اوضاع تغییر کرد. ابتدا مشاور امنیت ملی ترامپ به اتهام مذاکره مخفیانه با نتانیاهو عزل شد و سپس تصمیمات یکی پس از دیگری بدون توجه به مطالبات نتانیاهو اتخاذ شدند. از این رفتار ترامپ 2 تفسیر میتوان داشت؛ نخستین اینکه تیم دیپلماسی و راهبردی ترامپ ناتوان است و بیشتر دنبال برقراری معاملات اقتصادی و افزایش درآمدهای امریکاست و توجهی به مسائل استراتژیک ندارد. تفسیر دوم که مهمتر از برداشت نخست این است که ترامپ در میان جمهوریخواهان، دنبال شخصیتهای وفادار به شخص خود میگردد. اگر خاطرتان مانده باشد در 100 روز اول ریاستجمهوری او، دولت ترامپ دستخوش تغییرات جدی در سطح وزرای خارجه شد و امروز هم در حال تکرار آن است. فکر میکنم پارهای از وزرای ترامپ هم تغییر کنند، مگر اینکه بتوانند وفاداری خود را اثبات کنند. ابراز وفاداری به رییسجمهور، بخش تازهای از وضعیت امریکا در دوران ترامپ است. در نتیجه معتقدم، تحولات اخیر در حوزه سیاست خارجی ایالاتمتحده در همه عرصهها ناشی از یک چنین تفکراتی است. ترامپ قبل از ورود به کاخ سفید اعلام کرده بود، 48 ساعته جنگ اوکراین را پایان میدهد، 3 ماه گذشته و تازه به این نتیجه رسیده که تلاش زیادی نیاز است و این اروپاست که ابتکار عمل را به دست گرفته و مساله اوکراین-روسیه را راهبری میکند. بر اثر این تحولات ناتو از ایالاتمتحده کمی فاصله پیدا کرده، ضمن اینکه روابط روسیه و امریکا هم در کوتاهمدت بهبود پیدا نمیکند.
مذاکرات ایران و امریکا در کجای این منظومه فکری ترامپ قرار میگیرد؟
ترامپ نیازمند پیروزیهای مقطعی است. مثلا در ماجرای آزادسازی ادان الکساندر شهروند امریکایی-اسراییلی که نزد حماس اسیر است، ترامپ نوعی توفیق شخصی را جستوجو میکند. یا در مساله یمن و حتی پرونده هستهای ایران، ردپای این نیاز به پیروزیهای مقطعی پیداست. برای اینکه ترامپ با ایران به راحتی میتواند توافق کند. ترامپ عدم دسترسی ایران به سلاح هستهای را طلب میکند و درصد غنیسازی اورانیوم را هم با توجه به طرح جدید ایران برای اعتمادسازی میتوان محقق کرد. این توافق کاملا در دسترس است. به نظر میرسد ترامپ در این جبهه پرونده هستهای ایران در جبهه چین با کاهش تعرفهها، پیروزیهای تاکتیکی مدنظر خود را کسب کرده و آن را به رخ رقبای داخلی خود در امریکا میکشد.
البته از قبل مشخص بود که ترامپ منافع امریکا را در دسترس قرار میدهد و مسائل اقتصادی برای او در اولویت قرار دارد. با دادههای فعلی، ترامپ را برای جمهوری اسلامی ایران یک تهدید میدانید یا فرصت؟
در روزهای نخست روی کار آمدن دونالد ترامپ فرمولی را مطرح کردم و آن اینکه، ایران نیازمند یک سرمایهگذاری وسیع برای بازسازی زیرساختهای خود ازجمله در حوزه صنعت نفت و گاز و... است. همچنین ایالاتمتحده و به طور مشخص ترامپ به دنبال کسب امتیار است. ما باید نیازمان را در مذاکرات هستهای به یک امتیاز برای شخص ترامپ بدل کنیم. یعنی هم ما نیازهایمان به سرمایهگذاری را برطرف کنیم و هم اجازه دهیم ترامپ امتیازات خود را کسب کند. امتیاز ترامپ چه میتواند باشد؟ سرمایهگذاری در زیرساختهای ایران و کسب سود برای بازتابهای رسانهای داخلی امریکا. هیچ طرفی در ایران هم مخالف ورود امریکا به سرمایهگذاری در ایران نیست. این گزاره یک راهبرد برد-برد در مذاکرات هستهای است. هیچ کس سرافکنده از مذاکرات بیرون نمیآید و مانند برجام، ایالاتمتحده احساس خسران و ضرر نمیکند. وقتی ترامپ در سال 97 از برجام خارج شد یک استدلال ساده را طرح کرد و آن اینکه برجام چه نفعی برای امریکا دارد. اگر امریکا از توافق احتمالی آینده نفع اقتصادی ببرد، توافق استحکام و ضمانت بیشتری خواهد داشت. باقی موارد جزییات ساده و قابل حل در مذاکرات است. معتقدم نهایتا در توافق نهایی بین ایران و امریکا یک چنین گزارههایی مدنظر قرار میگیرند. البته اگر رقبای منطقهای ایران اجازه دهند. منظورم از رقبای منطقهای، اسراییل نیست.
ولی عربستان و امارات و حتی ترکیه از روند توافق احتمالی میان ایران و امریکا حمایت کرده و آن را ترویج میکنند.
به میزانی که ایران پس از مذاکره با امریکا به توافق برسد، جا برای دیگر قدرتهای منطقهای در بخشهای مختلف اقتصادی، راهبردی، امنیتی و ارتباطی تنگ میشود. کشورهای منطقه تا جایی از توافق دفاع میکنند که باعث دوری ایران از ظرفیتهای هستهای شود. اما اگر قرار باشد ایران به قدرت اقتصادی و تجاری منطقه بدل شود، نوع دیگری از مواجههها را شاهد خواهیم بود. اگر امریکا و سایر کشورهای غربی به سمت سرمایهگذاریهای راهبردی در ایران روی بیاورند، سایه سنگین جهش ایران سایر کشورهای منطقه را نگران میکند. در صورت برداشته شدن تحریمها، قدرت نقشآفرینی ایران به شدت ارتقا پیدا میکند. این قدرتنمایی همسایگان ایران را نگران میکند. البته همسایگان منطقهای ایران مخالفتی با توافق هستهای ندارند. اما اگر توافق هستهای با مجموعهای از روابط اقتصادی سنگین با ایالاتمتحده امریکا همراه شود، مساله تغییر مییابد. امریکا اگر غنیسازی ایران را حتی به اندازه اندک بپذیرد، بلافاصله عربستانسعودی خواهان انضمام خود به باشگاه اتمی جهان میشود.
مگر غیر از این است که در برجام هم حق ایران برای غنیسازی محفوظ شمرده شده بود؟ اما عربستان درخواست انضمام به باشگاه کشورهای اتمی را مطرح نکرد.
اگر ایران و امریکا توافق کنند، مادهای که در برجام گنجانده شد در توافق احتمالی با ترامپ ثبت میشود. این ماده میگفت «به رسمیت شناخته شدن حق ایران درخصوص غنیسازی حقی برای سایر کشورها ایجاد نمیکند که از این ماده استفاده کنند و خواستار حق غنیسازی شوند.» معتقدم این ماده در توافق احتمالی ایران و امریکا تکرار میشود. به همین دلیل برخی مقامات امریکایی میگویند، توافق ایران و امریکا چیزی بیشتر از برجام نخواهد بود. البته ترامپ به شدت از این مساله ناراحت است که توافق با ایران با برجام نظیرسازی شود.
با توجه به فشاری که منتقدان داخلی ترامپ وارد میکنند، آیا دلیلی دارد که ایران توافق با امریکا را نظیر برجام قلمداد کند؟
این سوال خوبی است. اگر در توافق بین ایران و امریکا 2 گزاره متفاوت گنجانده شود، برجام پشت سر گذاشته میشود و توافق جدید مانند ققنوس از خاکستر توافق قبلی بیرون میآید. اول همکاریهای اقتصادی با امریکا به دو منظور که 1) امتیازدهی به ایالاتمتحده و نیاز ایران به سرمایهگذاریهای بزرگ و متنوع و دوم) محدودسازی غنیسازی اورانیوم به منظور برقراری اعتماد حتی در یک دوره کوتاه و معدود زمانی. این روند هم اعتماد میان دو کشور را بالا میبرد و هم با ورود امریکا به سرمایهگذاری در ایران ضمانت توافق احتمالی بالا میرود. در نتیجه امریکا از توافق با ایران دو استفاده میبرد؛ یکی در بازسازی اقتصاد ایران مشارکت میکند و بعد هم تضامین لازم برای دوری ایران از جنبههای تسلیحاتی هستهای افزایش مییابد. توجه داشته باشید در دکترین ایران تسلیحات هستهای اساسا جایی ندارد.
آیا پس از توافق با امریکا همه مشکلات نظام حکمرانی ایران حل میشود یا حاکمیت ایران باید ایده گفتوگو، مذاکره و توسعه روابط را در سطح داخلی هم پیادهسازی کند؟
یکی از ویژگیهای ترامپ که برای حاکمیت ایران مطلوب و برای جامعه مدنی ایران کمی تاسفبار است، این است که در امریکا دولتی سر کار است که به عنوان اولویتهای دموکراسی، حقوق بشر و آزادیهای اجتماعی ندارد. در نتیجه حکومت ایران به راحتی میتواند ایدههای خود را اجرایی سازد. اگر امریکا هیچ برنامهای برای پیگیری موضوع حقوق بشر نداشته باشد، به راحتی میتوان توافق ایران و امریکا را محتمل دانست. توافقی که بدون تردید فراتر از گمان من و شما خواهد بود.
پزشکیان برخلاف حسن روحانی، ارادهای برای اینکه این مذاکرات را به دولت الصاق کند، ندارد. در واقع تلاش دارد به صورت چراغ خاموش بستری را فراهم کند تا تنها بستر تحقق منافع ملی فراهم شود. این رویکرد دولت را چطور ارزیابی میکنید؟
من حتی میخواهم پا را فراتر بگذارم. پزشکیان از روز اول و حتی قبل از انتخابات ریاستجمهوری، مرکزیت قدرت در ایران یعنی رکن رهبری را وارد کنشگریهای قدرت کرد. در واقع، پزشکیان تلاش کرد موازنه قدرت را با حضور رهبری بپذیرد و در راستای این موازنه حرکت کند. پزشکیان خیلی روشن اعلام کرد، آمده تا منویات رهبری را اجرا کند. پزشکیان به خوبی میدانست خواستههای رهبری تفاوتی با مطالبات مردم ندارد. با اجرای خواستههای رهبری، مطالبات مردم هم محقق میشد. اساسا شعارهای خود را در این راستا تنظیم کرد. در رابطه با مسائل بینالمللی هم کاملا مرکزیت قدرت را وارد عرصه سیاسی، دیپلماسی و... کرد. نه تنها مرکزیت قدرت را وارد عرصه کنشگری کرد، بلکه موضوع را به صورت کامل واگذار کرد. چه در تصمیمسازیها و چه در تصمیمگیریها دولت را به ارابههایی بدل کرد که پشت سر اسب ارابهکش حرکت میکند. لذا دستاوردها افزایش یافتند، به همین دلیل پارادوکسها، تناقضها، شکافها و... که در دولت روحانی از یک طرف بین بدنه سیاسی، بدنه اجرایی و بدنه اجتماعی و از سوی دیگر مرکزیت قدرت بود از میان رفتند. امروز توافق ایران و امریکا را توافق خامنهای-ترامپ عنوان میکنند و رهبری هم مخالفتی با این نوع نامگذاریها ندارند. اساسا شخص رهبری اعلام کردند این توافق مانند صلح
امام حسن(ع) خواهد بود، بنابراین در شکلدهی به یک چنین نظم تازهای، پزشکیان بهترین کنشگری را صورت داد و به خاطر این نوع چینش قدرتها باید به دولت تبریک گفت.
-
سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۸:۵۷:۲۹
-
۸ بازديد
-

-
پیام سپاهان
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/964396/