پیام سپاهان - ایران / «گزارش مناظره دانشگاه آکسفورد: خطر منطقهای؟! (2)» عنوان یادداشت روز در روزنامه ایران به قلم سید عطاءالله مهاجرانی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
هر دو گروهی که میبایست در مناظره در برابر هم قرار بگیریم، مشخص شد؛ هر گروه شش نفر. گروهی که باور دارند اسرائیل خطر و تهدید منطقهای است (و بالعکس، یعنی چنین باوری ندارند). در هر گروه هم دو نفر از دانشجویان آکسفورد که از اعضای اتحادیه بودند، صحبت کردند. در گروه ما قرار بود چهار نفر، به غیر از دانشجویان در مناظره شرکت کنیم:
1- محمد اشتیه (متولد 1958)، نخست وزیر سابق فلسطین. اشتیه از سال 2019 تا 2024 نخستوزیر فلسطین بوده است. اقتصاددان و تحصیلکرده دانشگاه «ساسکس» انگلستان است. مثل همه رهبران فلسطینی سخنور و توانا بود.
2- نورمان فینکلشتین (متولد 1953) تاریخدان و پژوهشگر ممتاز یهودی- امریکایی است. دانشگاه پرینستون درس خوانده است. فینکلشتین امروزه یکی از پرآوازهترین و رساترین صداها در جهان علیه صهیونیسم و نسلکشی فلسطینیها از سوی اخلاقیترین ارتش جهان و تنها دموکراسی خاورمیانه است! فینکلشتین یهودی است و خانوادهاش از قربانیان هولوکاست بودهاند. این ویژگی به او اعتباری ویژه در طرح نظریات ضدصهیونیستیاش بخشیده است. کتابهای او در جهان جزو پرفروشترین کتابهاست. در تظاهرات حمایت از فلسطین در شنبههای لندن نیز جوانان کتابهای او را در چادرها یا خیمهها عرضه میکنند. متأسفانه ایشان امکان حضور پیدا نکرد.
3- رانیا خالق (متولد 1986) روزنامهنگار و مجری برنامه تلویزیونی لبنانی- آمریکایی است. خانواده رانیا خالق از طایفه دروزیهای لبنان هستند. در آمریکا متولد شده و همان جا درس خوانده است. رانیا خالق در سال 2014 کتابی تحت عنوان «پیام» منتشر کرد. این کتاب در نقد صهیونیسم و اسرائیل است.
بازار ![]()
4- بنده!
از جمع چهار نفره ما، نورمان فینکلشتین و رانیا خالق موفق به شرکت در مناظره نشدند. از غیبت فینکلشتین دریغ خوردم. یکی از انگیزههای شرکت و حضورم در مناظره آشنایی نزدیک با ایشان بود. گاهی برخی متفکران تجسم انصاف و شرافتند. فینکلشتین از همین زمره است.
گروه حامیان اسرائیل:
1- سر مالکولم ریفکند ( متولد 1946). ایشان در دولتهای مارگارت تاچر و جان میجر وزیر خارجه بودهاند. در مناظره شرکت نکردند. دوستان اتحادیه به من گفتند ایشان گفته است به دلیل حمله اسرائیل به قطر دیگر زمینه و ظرفیتی برای دفاع از اسرائیل باقی نمانده است. با توجه به یهودی بودن ریفکند، این موضع قابل توجه است.
2- سر دومینیک چیلکوت (متولد 1959) سفیر سابق انگلستان در ترکیه و ایرلند بوده است. تازه به ایران آمده بود. به مصداق «قدم نامبارک چیلکود، چو به دریا نهاد بر شد دود!» روابط انگلستان و ایران قطع شد و سفارت چیلکوت چند ماهی به طول نینجامید. فعلاً سوراخ دعا را در جهان معاصر خوب پیدا کرده است و گرم تجارت در منطقه است. سخنرانیاش هم حتماً خوشایند صهیونیستها خواهد بود.
3- هیلال نیوئر (متولد 1970) وکیل صهیونیست کانادایی- سوئیسی از ستارهها و سلبریتیهای تبلیغات صهیونیسم است. روزنامه «معاریو» او را به عنوان یکی از 100 صهیونیست اثرگذار جهان معرفی کرد و روزنامه «هاآرتص» به عنوان یکی از 50 تا. مطالبش همان حرفهای معروف بود که ایران خطر منطقهای است و اسرائیل طرفدار صلح و آرامش و امنیت است. در بخش آخر صحبتش هم مفصل به کتاب «نقد آیات شیطانی» نوشته من پرداخت و خواست در انگلستان به جرم نوشتن این کتاب تحت تعقیب قرار بگیرم. همان حرفهایی که «اینترنشنال در انقلاب ژینا!» مطرح کرد. از شیرین عبادی هم خواستند مدیریت کار را در دست بگیرد. نگرفت! چهار سال گذشت. اکنون هیلال نوئر داستان را زنده کرد. گفت: «رقیب من (یعنی من) به دلیل معاضدت در جنایت بایستی تحت تعقیب قرار گیرد!» منظورش این بود که من از فتوای امام حمایت کردهام.
در واقع مناظره دو به دو شده بود. بدیهی بود که در فرصت 10 تا 12 دقیقه که زنگ پایان وقت به صدا درمیآمد، میبایست بحث کاملاً سنجیده و دقیق تنظیم شود. نکته با اهمیت، رأیگیری اعضای اتحادیه پس از مناظره بوده و هست. در مناظره ما با طرفداران اسرائیل، رأی طرف ما با اکثریت قاطع 265 نسبت به 113 پیروز شد. جوانان دانشجوی عضو اتحادیه و مسئولان اتحادیه و «افسرها» (به قول خودشان)، اکثراً از نتیجه خرسند به نظر میرسیدند.
یکی از شگردهای مناظره این است که طرف میکوشد شما را به واکنش سریع و نیندیشیده بیندازد تا در موضع ضعیف دفاع از خود قرار بگیرید. من این کار را نکردم. در انتهای صحبتم گفتم مطالبی که درباره کتاب من در نقد آیات شیطانی مطرح شد، موضوع مستقل و بی ارتباط با موضوع مناظره است. اگر وقت دیگری پیشبینی شود، استقبال میکنم. یک فضاسازی سیاسی- تبلیغاتی هم علیه حضورم در آکسفورد- یونیون از سوی «گِرِگ استافورد»، یکی از نمایندگان محافظهکار پارلمان انگلیس مطرح شده بود. چنان که انتظار میرفت، اعتراض او را (نشریه) «جویش کرونیکل» بازتاب و پر و بال داده بود. اینترنشنال هم به اقتضای ماهیت و مأموریتش به موضوع دامن زده بود. گرگ استافورد اعتراض کرده بود که چرا برای شرکت در بحث از من دعوت شده است؟ برنامه آکسفورد -یونیون را ضد اسرائیلی قلمداد کرده بود. واقعاً ضد اسرائیلی شد! به این معنی که طرفداران اسرائیل نتوانستند اکثریت اعضای اتحادیه آکسفورد را قانع کنند که اسرائیل خطر و تهدید منطقهای نیست. چنان که در تظاهرات روزهای شنبه که در حمایت از فلسطین شاهد بودیم؛ جمعیت چند صد هزار نفری و گاه تا نیم میلیون و بلکه بیش از آن، از جمله با شرکت یهودیان و بازماندگان هلوکاست در لندن، اسرائیل را محکوم میکردند. یک جمع 40-30 نفره هم با پرچم اسرائیل و بلندگوی قوی در گوشهای فریاد میزدند. اگر بگوییم جمعیت راهپیمایان و تظاهرات روزهای شنبه لندن ضد اسرائیلی است، سخن درستی است.
محمد اشتیه به خوبی توانست مظلومیت فلسطینیها و مردم غزه را تبیین کند. به شهیدان کرانه غربی اشاره کرد. گفت کرانه غربی که دیگر غزه نیست، دولت خودگردان که حماس نیست، اما اسرائیل برای کشتن فلسطینیها هیچ مرزی نمیشناسد و برای توسعهطلبی سرزمینی و اشغال سرزمین دیگران هیچ مانعی را بر سر راه خود نمیداند.
موقع سخنرانیام، خوشبختانه جلسه گرم شده بود و نشانی از خستگی دیده نمیشد. سخنرانیام را با یک قصه شروع کردم. قصه را از مرحوم «لرد جاناتان ساکس» رهبر دانشمند یهودیان انگلیس شنیده بودم. به مقتضای بحث، تغییراتی در قصه دادم. میتوان گفت ایده قصه در حقیقت از مولانا جلال الدین بلخی است:
بر خیالی صلحشان و جنگشان
وز خیالی فخرشان و ننگشان.
و اما قصه!
«فردی که اندک شباهتی به ترامپ واقعی داشت، در «مانهاتن» (نیویورک)، در خیابان «مدیسون»، به یک رستوران ایرانی رفته بود. تا توی صندلیاش افتاد، خودش را باد زد. فریاد زد: «اینجا خیلی گرمه، زود تهویه را روشن کنید.»
پیشخدمت اطاعت کرد. پنج دقیقه بعد فریاد زد «الان خیلی سرده، زود خاموش کنید. کردند.» سه بار تکرار شد. پیشخدمت آرام و متبسم بود. عموی ممدانی که مشتری رستوران بود، از پیشخدمت پرسید «راز این آرامش تو و فریاد مشتری چیست؟ هوا هم که مناسبه و ثابت؟» گفت «راستش ما توی این رستوران تهویه نداریم، این گرما و سرما در درون مشتری است.»
نمونههای متعددی میتوان برشمرد که جنگی علیه کشوری بر اساس خیال و توهم آغاز شده است. ناپلئون در سال 1812 به روسیه لشکر کشید. 600 هزار نفر سپاه او بود. مسکو را تصرف کرد، اما ناگزیر از بازگشت بود. الکساندر اول و روسیه تسلیم نشدند. نزدیک به نیم میلیون نفر از سپاه ناپلئون کشته و اسیر و مفقود شدند. لئون تولستوی در فصل آخر کتاب سوم «جنگ و صلح» نوشته است «کتابهای تشریفات مراقبت از اسبها در ارتش ناپلئون 30 جلد ضخیم بود (که) چگونه اسبها را آرایش کنند، چگونه اسبها را قشو کنند، چه نوع شیرینی به اسبها بدهند، اما پیشبینی نکرده بودند که وقتی از شدت گرسنگی ناگزیر میشوند اسبهای نیمه جان و گرسنه را که توان راه رفتن ندارند، سر ببرند، چگونه این کار را انجام دهند!»
نمونه دوم: جنگ عراق علیه ایران است. برای اولین بار در تاریخ معاصر بعد از جنگ جهانی دوم، ناتو و ورشو همپیمان شدند. آمریکا و شوروی و همه اروپا از صدام حمایت کردند. گمان میکردند ایران تسلیم و سرزمین و ملت ایران تجزیه میشود. «تونی بلر» این موضوع را به صراحت در کتاب خاطراتش بیان کرده است؛ از «اقدام تاکتیکی» که به «اشتباه استراتژیک» تبدیل شد. نوشته است: «ما و آمریکا در سال 1980 به عنوان اقدام تاکتیکی صدام را در برابر ایران و مجاهدان افغانی را در برابر شوروی تجهیز کردیم، حمایت کردیم. میخواستیم ایران از یک سو و شوروی را از سوی دیگر متوقف و خنثی کنیم. این اقدام یک حرکت تاکتیکی بود، اما به اشتباه فاحش استراتژیک انجامید!»(1)
_________________________________
(1) Tony Blair, A Journey, London. Hutchinson,2010, P 388