سرمقاله فرهیختگان/ هنر جنگ روایتها
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - فرهیختگان / «هنر جنگ روایتها» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم مسعود فروغی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
روشن است توقف جنگی که صهیونیستها در بامداد 23 خرداد علیه ایران شروع کردند به معنای برگشت ما به زندگی معمول و گذشته نیست. درگیری نظامی 12روزه از حیث شلیک موشک متوقف شده ولی مؤلفههای حیاتی نشان میدهد احتمال بازگشت وضعیت جنگی وجود دارد. موضوع جنگ در صورت و نقش نظامی و امنیتی امر پیچیده و تخصصی است. اینکه تجهیزات، نیروی انسانی کارآمد و استراتژیک و نیروی جانفدای میدانی و مجموعه ضربات به دشمن در چه وضعیتی است، کار تخصصی است که مسئله این یادداشت نیست. اما صورت دوم جنگ، فهم و تصویر افکار عمومی از وضعیت جبهه خودی و دشمن است. قبل از این گفته شد که رژیم میخواست با ضربه غافلگیرکننده بامدادی و ترور فرماندهان ارشد نظامی، ساختار رزم ایران را از هم بپاشد و با فروپاشی ساختار اجتماعی سیاسی کلان ایده تجزیه ایران را اجرایی کند. هر دو اتفاق رخ نداد، ایران 12 ساعت پس از غافلگیری سهمگین ابتدایی، مرکز سرزمینهای اشغالی را موشکباران کرد. ولی رخداد مهمتر واکنش معکوس جامعه ایران به بحران خارجی بود. از ادبیات نتانیاهو و ترامپ روشن است که روی همراهی جامعه ایران حساب میکردند؛ اما ماجرا برعکس شد به طوری که «ایست و بازرسی بسیج» در خیابانها از یک مسئله چالشی به امری مقدس در دفاع از وطن تبدیل شد. کنار همین ایست و بازرسیها عکس شهدا بالا رفت. از سردار و دانشمند بزرگ تا کودک و زن و مرد با تیپهایی که هیچگاه در قامت «شهید» دیده نشده بودند. جامعه ایران پس از لرزش بامداد جمعه متفاوت شد و این ستون خیمه حفظ ایران شد. حتی در ادبیات فرماندهان نظامی ارشد هم اتحاد ملی و حفظ یکپارچگی مقابل دشمن خارجی، بالاتر از قدرت و ابزار آفندی ما قرار گرفت.
پس از توقف جنگ اما شرایط تغییر کرد. اول اینکه خطر فوری موشک و پهپاد دشمن رفع شد و جریان معمول زندگی با سرعت متوسط برگشت، دوم اینکه اختلاف برداشتها درباره علت جنگ و تحولات کنونی و آینده رخنمایی کرد. بخشی از این تغییر طبیعی است اما بخش مهمی از آن به خاطر بیتدبیری (با تسامح) برخی صاحبان تریبون به صحنه اجتماعی آمد.
عقل سلیم میگوید وقتی دشمن شیطان صفت در انتظار ضربه مجدد به ایران است و روی شکافهای اجتماعی ما برای اثرگذاری حساب میکند، هر کنشی که شکافها را فعال کند، مردود و به نفع دشمن است. این گزاره قطعی برای کسانی که تریبونهای بزرگی مثل تلویزیون را در اختیار دارند، روشنتر معنا پیدا میکند. با این وجود اقدام و کنش درست و منطقی باید شناسایی شود و گسترش پیدا کند. مثل آن چیزی که در گفتوگوی علی لاریجانی ظهور پیدا کرد. روایت صحیح و به نفع منافع ملی چه ویژگیهایی دارد؟ سعی میکنم در بندهای زیر دستهبندی کنم.
بازار ![]()
زمانشناسی: در شرایطی که افکار عمومی زیر بمباران جنگ روانی دشمن هستند، کنش به موقع سیاسی و رسانهای فوقالعاده مهم است. میوه سیاست اگر به موقع چیده نشود یا کال است یا گندیده. درست مثل شرایط ایران در یک هفته اخیر، موقعیتی که باید روایتهای صحیح و مؤثر از وقایع دو هفته اخیر گفته میشد، عدهای تیغ را به سمت و سوی بخشی از نیروهای داخلی بردند. حتی شرح این اشتباه خودش میتواند آتش تهیه دعواهای بعدی باشد ولی برای درمان این درد به مقدار کنترل شدهای باید به بدن نظام سیاسی و رسانهای ایران از ویروس زماننشناسها تزریق کرد تا واکسینه شویم. سرمایه حیاتی جبهه خودی در جنگ تحمیلی 12 روزه بدون شک اتحاد ملت دور پرچم ایران با وجود تمام اختلاف سلیقهها بود. به طوری که مهمترین موشکهای خانهخرابکن روی سر «وطنفروشهای پهلوی» از سمت بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی زده شد. ما فراموش نمیکنیم در ادبیات رسمی و پشت بلندگوی رهبر فرزانه انقلاب تصریح شده بود کسانی که حتی نظام را قبول ندارند، به خاطر ایران پای صندوق رأی بیایند. (هم در سال 92 و هم در سال 94) و پس از توقف جنگ ضلع سوم تبریک رهبری اتحاد ملت بود. چه معیار و میزان دیگری برای ما وجود دارد که این کلام صریح و عمل رسمی را لحاظ نکنیم؟
از این جهت فهم اینکه اکنون زمان تسویه حساب با کسانی نیست که در جبهه ایران هستند و باید فقط طرح عملیات روانی نتانیاهوی خبیث را افشا کرد، سخت نیست. اگر ویژگی فراگیری وطندوستی را از جامعه بگیریم، بزرگترین ظلم را به انقلاب و ایران کردیم. چه آنکه هیچ کس مانند رهبران انقلاب اسلامی پیامهای جهانی انقلاب را فریاد نزده و هیچ کس مثل همین رهبران، مدافع تمامیت ارضی ایران و حفظ یکپارچگی این تنوع فرهنگی و سیاسی نبوده است. زمانشناسی علاوه بر اینکه بر اصل موضعگیری و کنش سیاسی تأکید دارد، بر دقت و تمرکز بر پیچیدگی این موضعگیری هم اصرار میکند.
واقعگرایی: در روایت و نقشآفرینی در جنگ روایتها باید به فهم مخاطب از واقعیت توجه کرد. مخاطب فقط مصرفکننده یک رسانه نیست و از اتمسفر عمومی هم پیام دریافت میکند. مشکل بیشتر روایتها پشت کردن به واقعیت است. در گفتوگوی اخیر لاریجانی او سعی کرد مخاطب را با ریل واقعگرایی به منزل مقصود برساند. برای همین از ذکر شکستهای خودی و قدرت دشمن خودداری نمیکرد. اشاره او به اینکه در چند روز اول دست رژیم بالاتر بود و یا تماس با سیاسیون برای خالی کردن پشت مردم، از این زاویه قابل تأمل است. مهم استفاده درست و هوشمندانه از واقعیتهاست. در تار و پود روایت مؤثر، همراه کردن افکار عمومی مهم است. مخاطب هم در متن زندگی واقعی و در برابر تولید دیگران حتماً برداشتی از وضعیت دارد؛ تغییر در برداشت مخاطب بدون توجه به اینکه افکار عمومی چه درکی از پیرامون خود دارد، ممکن نیست. روایت لاریجانی از جنگ 12 روزه یکبار دیگر هنر او در کنش سیاسی از موضع قدرت سیاسی را نشان داد. این ویژگی نافی ضعف لاریجانی در جایگیری در سیاست داخلی نیست. جای تحلیل و بررسی این ضعف و تفاوت آن با نقطه قوت لاریجانی البته اینجا و در این موقعیت زمانی نیست!
استدلال عمومی: در روایت جنگ و مقابله با طراحی دشمن توجه به اینکه مخاطب عمومی یعنی مجموعهای از طیفهای سیاسی متفاوت و همچنین بدنه عمومی جامعه که مشتری همیشگی سیاست نیستند، ضروری است. مخاطب عمومی در روایت جنگ تحولات عینی را درک میکند، نفی واقعیتها را دوست ندارد و بر محور وطندوستی و ضدیت با دشمن واحد اجماع دارد. در شرح پیروزی و موفقیتهای بزرگ ملی، حد مقبول روایت دادههای عینی و پشت صحنه و انتخاب یک خط واحد است. مثل آنچه در نماز جمعههای اثرگذار دهه 60 و 70 شاهد بودیم. مثل داستان زماندار لاریجانی از جنگ 12 روزه و اشارات گاهگاهی به اخبار پشت پرده به مقدار کافی.
فعال نکردن شکافهای داخلی: روایت ملی نمیتواند شکافآفرین باشد. نمیتواند انرژی بخشی از جامعه برای کنش ملی را بگیرد و انگیزهها برای مقابله با دشمن خارجی را کور کند. روایت ملی باید صدای پیروزی ملت باشد به طوری که گویا اختلاف داخلی نداریم.
تحریک هر انرژی منفی داخلی ضد روایت ملی از جنگ است. وگرنه میدانیم در این صف متحد شده هنگام جنگ، متضادترین دیدگاهها کنار هم ایستادند. دشمن روی همین حساب کرده بود. برخی استدلال میکنند اسلامیت نظام سیاسی مبنا و مبدأ انرژی مقابله با دشمن است و اگر آن را تضعیف کنیم، از بین میرویم. هرچند هیچ نشانهای برای تلاش برای تضعیف اسلامیت نظام دیده نمیشود ولی باز برای پاسخ کار سختی نداریم. چه آنکه ابتدا باید ایران واحدی بماند و دست دشمن از ایران کوتاه شود تا بنیانهای اسلامیت نظام سیاسی و جامعه مستحکمتر بماند. همانطور که موشک دشمن هم فرمانده و دانشمند نماز شبخوان را شهید کرد و هم کسی که ظاهر اسلامی ندارد. به دشمن پاس ندهیم.
پاتک به جنگ روانی دشمن: یکی از مهمترین کارها در روایت جنگ، پاسخ دندانشکن به جنگ روانی طرف مقابل است. این کار فقط از ذهن و فرد سیاستمداری بر میآید که توانایی عبارتسازی اثرگذار دارند. مثل کارگردانی که فیلم جذابی میسازد. مثل فوتبالیستی که با توپ در چمن سبز دلربایی میکند. چه کسی انکار میکند ترامپ وظیفه جنگ روانی روی جامعه ایران را دارد؟ جواب موشکی که میخواهد روان جامعه را بههم بریزد، فقط با موشکی از همان جنس شدنی است. این موشک از جنس شعار و حرفهای گنده نیست. بلکه ترکیبی از مضمون برنده و قالب هنرمندانه میخواهد. لاریجانی این کار را بلد است. حتی مخالفان داخلی او هم این را میدانند.
سیاست ابهام: در جنگ بخش مهمی از اطلاعات باید مبهم باقی بماند. دیواری هم میان افکار عمومی داخلی و دشمن خارجی نیست. پس نمیتوان همه مسائل را باز کرد. یکی از مهمترین مصادیق این مسئله برای ما در حال حاضر به داستان حمله آمریکا به تأسیسات هستهای برمیگردد. ابهام در موفقیت این حمله ضد منافع دشمن است. چراکه دستاویز آنها برای تجاوز به ایران دانش هستهای تهران بود و میدانیم هرگونه عدم موفقیت این هدف ظاهری (هدف اصلی تجزیه ایران است) باعث تضعیف ترامپ و نتانیاهو در جبهه خودشان است. سیاست ابهام میتواند طرف مقابل را منفعل کند. این یک هنر واقعی است.
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/972590/