حاجی واقعی ازدیدناصرخسرو؛ گفتمش «زدی لبیک از سر علم و...»
اقتصادی
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - تسنیم / قدیمیترین سفرنامه حج به زبان فارسی مربوط به ناصر خسرو است. این سفرنامه به نام «سفرنامه ناصر خسرو» یا «سفرنامه» معروف است و در سال 1046 میلادی (436 هجری شمسی) نوشته شده است. در این اثر، ناصر خسرو جزئیات سفر خود به مکه و مدینه را به دقت توصیف کرده و به مسائل اجتماعی، فرهنگی و مذهبی آن زمان پرداخته. سفرنامه او به عنوان یکی از اولین و مهمترین متون سفرنامهنویسی در زبان فارسی شناخته میشود و تأثیر عمیقی بر ادبیات و فرهنگ سفرنامهنویسی داشته است. ناصر خسرو با این که در فنون سخن صاحب سبک و چیرهدست بوده است اما در سفرنامه اش از آن ادبیات غمزه آلود خبری نیست، بلکه از عمق درون به مساله نگریسته است.
ناصرخسرو بخش قابل توجهی از سفرنامه خود را به توصیف تفصیلی وضعیت اجتماعی و عمرانی اماکن مقدس حرمین، به ویژه شهر مکه و مسجدالحرام، در سده پنجم هجری اختصاص داده است. وی بر خلاف اینکه در سفرنامهاش درباره احوالات معنوی سفر حج سخنی نگفته در قصایدش به این امر پرداخته است.
شاید نخستین شاعری که در زبان فارسی یک قصیده مستقل در باب حج سروده است، ناصرخسرو باشد. قبل از ناصرخسرو شاعرانی مضامین پراکندهای از حج را باز کردهاند و گفتهاند که حج چه معنایی دارد و حج باطن و حج ظاهر کدام است. اما یک قصیده کامل و باقدرت، به مطلع: «حاجیان آمدند با تعظیم/ شاکر از رحمت خدای رحیم»، ازآن ناصرخسرو است.
تلاش ایران برای تقویت هویت اسلامی و همگرایی فرهنگی در حج
او در این قصیده مسئله معنویات حج را به زبان مردم زمان خود بیان کرده است، اینکه حج چه معنایی دارد؟ اودر قالب یک داستان زیبا معانی سمبولیک حج را توضیح میدهد. گفتهاند اگر بخواهیم دین اسلام را فشرده بکنیم و تمام اجزای آن را در یک چیز خلاصه کنیم، میشود آن را در حج خلاصه کرد. از فردیترین سلوک تا جمعیترین حرفها، در حج هست. این بازتولید معنای حج از ناصرخسرو شروع میشود و بعدها در مولانا و بقیه، به یک مفهوم پذیرفته شده تبدیل میشود.
معروفترین قصیده ناصرخسرو درباره حج، قصیدهای است که در استقبال یکی از دوستان قدیمی از سفر حج بازگشته سروده است. ناصرخسرو در این قصیده به روح فریضه حج تمتع و آثار حقیقی آن بر حاجی تاکید دارد. او که پس از بازگشت یار دیرینش از سفر حج به دیدار و زیارت وی میرود، در قالب طرح سؤال، فلسفه تمامی مناسک حج را یکی پس از دیگری میپرسد و در تمامی این موارد با پاسخ ناشی از جهل دوست از سفر برگشته روبهرو میشود.
ناصرخسرو از احرام و میقات حج آغاز میکند تا به هدف و مقصود اصلی از مناسک و معارف حج میرسد. او از دوست حاجی خود از رمز و راز عرفات، مشعر، منا، رمی جمرات، سعی صفا و مروه، طواف، قربانی، مقام ابراهیم سؤال میکند و در قالب این سؤال و جوابها، به بیان فلسفه حج میپردازد. ناصرخسرو هرگز بر این باور نیست که حاجی اگر با جسم و بدن ظاهری خود به سفر خانه خدا رفت، او حاجی واقعی محسوب میشود. او چنین حجی را حج نمیداند. او اعمال ظاهری حج را چنانچه بدون معرفت باشد، هرگز حج نمیخواند بلکه، معتقد است تمامی اعمال و مناسک حج باید با توجه به ابعاد سیاسی و معرفتی بجا آورده شود.
او با این قصیده 34 بیتی به تعلیم آداب سفر و فلسفه سیاسی و معنوی حج پرداخته است و با سؤال و گفتوگو و به شیوهای غیرمستقیم با مخاطب سخن میگوید.
این قصیده به شرح ذیل است:
حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم
جسته از محنت و بلای حجاز
رسته از دوزخ و عذاب الیم
آمده سوی مکه از عرفات
زده لبیک عمره از تنعیم
یافته حج و کرده عمره تمام
باز گشته به سوی خانه سلیم
من شدم ساعتی به استقبال
بازار ![]()
پای کردم برون ز حد گلیم
مر مرا در میان قافله بود
دوستی مخلص و عزیز و کریم
گفتم او را «بگو که چون رستی
زین سفر کردن به رنج و به بیم
تا ز تو باز ماندهام جاوید
فکرتم را ندامت است ندیم
شاد گشتم بدانکه کردی حج
چون تو کس نیست اندر این اقلیم
باز گو تا چگونه داشتهای
حرمت آن بزرگوار حریم:
چون همی خواستی گرفت احرام
چه نیت کردی اندر آن تحریم؟
جمله برخود حرام کرده بدی
هرچه مادون کردگار قدیم؟»
گفت «نی» گفتمش «زدی لبیک
از سر علم و از سر تعظیم
میشنیدی ندای حق و جواب
باز دادی چنانکه داد کلیم؟»
گفت «نی» گفتمش «چو در عرفات
ایستادی و یافتی تقدیم
عارف حق شدی و منکر خویش
به تو از معرفت رسید نسیم؟»
گفت «نی» گفتمش «چون میکشتی
گوسفند از پی یسیر و یتیم
قرب خود دیدی اول و کردی
قتل و قربان نفس شوم لئیم؟»
گفت «نی» گفتمش «چو میرفتی
در حرم همچو اهل کهف و رقیم
ایمن از شر نفس خود بودی
وز غم فرقت و عذاب جحیم؟»
گفت «نی» گفتمش «چو سنگ جمار
همی انداختی به دیو رجیم
از خود انداختی برون یکسر
همه عادات و فعلهای ذمیم؟»
گفت «نی» گفتمش «چو گشتی تو
مطلع بر مقام ابراهیم
کردی از صدق و اعتقاد و یقین
خویشی خویش را به حق تسلیم؟»
بازتاب معنویت و ابعاد فرهنگی حج نیازمند انقلاب رسانهای است
گفت «نی» گفتمش «به وقت طواف
که دویدی به هروله چو ظلیم
از طواف همه ملائکتان
یاد کردی به گرد عرش عظیم؟»
گفت «نی»گفتمش «چو کردی سعی
از صفا سوی مروه بر تقسیم
دیدی اندر صفای خود کونین
شد دلت فارغ از جحیم و نعیم؟»
گفت «نی» گفتمش «چو گشتی باز
مانده از هجر کعبه بر دل ریم
کردی آنجا به گور مر خود را
همچنانی کنون که گشته رمیم؟»
گفت « از این باب هر چه گفتی تو
من ندانستهام صحیح و سقیم»
گفتم «ای دوست پس نکردی حج
نشدی در مقام محو مقیم
رفتهای مکه دیده، آمده باز
محنت بادیه خریده به سیم
گر تو خواهی که حج کنی، پس از این
این چنین کن که کردمت تعلیم»
ای شده در کوی وفا معتکف
معتکف او تو ز روی شرف
باد ترا مژده که موسم رسید
از شب غم صبح سعادت دمید
هفتم ذی الحجه شد ای ساربان
ناقه به رقص آر و حُدی بر زبان
راه حدی را به زبان ساز ده
ناقه به رقص آور و پرواز ده
مهلت ایام تعلل نماند
فرصت هنگام تغافل نماند
می رود از حد آلم انتظار
منتظران را پی دیدار یاز
منتظرند اهل نظر سال و ماه
واله و حیران ز پی یک نگار
خطبه ادا کرد خطیب عظام
زلزله افگند به بیت الحرام
فرش زمینها همه بر پای شد
پای ستونها همه از جای شد
ناقه سراسیمه شد و شوقناک
مرده برآورد سر از جیب خاک
جمله درین ره شده بی پا و سر
گشته چو مجنون و ز مجنون بتر
این چه کیا بود که در خم فگند
شور عجب در دل مردم فگند
کرده خلایق ز سر اهتمام
نیت احرام به بیتالحرام
تو شده ای محرم حج قبل ازین
مانده احرام ثوابت چنین
آمده از راه وفا ماه و سال
محرم حرمت به حریم وصال
خوش دو سه روزی به سر آوردهای
نخل سعادت به بر آوردهای
وقت شد اکنون که به موقف روی
واقف اسرار معارف شوی
جمله حریفان چو ازین بزمگاه
روی نهادند زهر سو به راه
روی به راه از همه سو آن گروه
هودج آراسته با صد شکوه
هودج لیلی ست مگر در میان
کین همه مردم شده مجنون آن
دشت زمجنون پر ولیلی به وحی
جمله شده واله تمثال وی
-
يکشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۳:۳۰
-
۸ بازديد
-

-
پیام سپاهان
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/962295/