پیام سپاهان
کیهان: نتیجه مذاکره با آمریکا جنگ بود، نتیجه مذاکره با اروپا مکانیسم ماشه
دوشنبه 23 تير 1404 - 10:04:02
پیام سپاهان - کیهان /متن پیش رو در کیهان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در حالی که ظریف و دیگر اطرافیان رئیس‌جمهور کارویژه این دولت را دور کردن سایه جنگ با «تدبیر دیپلماتیک» معرفی کردند‌، پس از یک سال از انتخابات و پس از دو ماه مذاکره، کشور در معرض حمله نظامی صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها قرار گرفت. امروز نه‌تنها آمریکا و اسرائیل در میدان نبرد علیه ایران صف‌آرایی کرده‌اند، اروپا نیز در ادامه مسیر خیانت، تهدید به فعال‌سازی مکانیسم ماشه کرده؛ سازوکاری که حتی در خوش‌بینانه‌ترین سناریو نه توانی برای تحریم‌های بیشتر از تحریم آمریکا و نه توانی ویژه‌تری برای زمینه‌سازی جنگ در شرایطی دارد که جنگ 12 روزه بر ما تحمیل شد‌، مکانیسم ماشه چیزی بیش از یک عملیات روانی بی‌اثر نیست. زیر سایه این واقعیت‌ها، وظیفه وزارت خارجه مشخص است: فریب نخورید.
یک سال پیش، وقتی دولت چهاردهم بر سر کار آمد و در شرایطی که خیل عظیم از برجامی‌ها سعی در نزدیک کردن خود به رئیس‌جمهور محترم داشتند، بسیاری از تحلیلگران هشدار دادند که تجربه تلخ مذاکرات یک‌طرفه و زیان‌بار با آمریکا و اروپا نه تنها نمی‌تواند کشور را از خطرهای همچون جنگ دور کند، بلکه زمینه‌ساز گستاخی بیشتر دشمنان خواهد شد. با این حال، محمدجواد ظریف، وزیر خارجه اسبق، که در ماه‌های اولیه دولت چهاردهم عهده‌دار منصب معاون راهبردی رئیس‌جمهور بود، در یک کارزار سیاسی‌-رسانه‌ای، مهم‌ترین کارویژه دولت چهاردهم را جلوگیری از جنگ معرفی کرد. حال، یک‌سال پس از روی کار آمدن همین دولت، و در شرایطی که گفتمان غالب در سیاست خارجی آن، گفتمان مذاکره است، کشور درگیر جنگ و نبردی عظیم با رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا شد.
سؤال اصلی اینجاست: آیا این همان جلوگیری از جنگ بود؟ آیا این همان مسیر صلح‌طلبی است که برجامی‌ها وعده‌اش را می‌دادند؟ و آیا تجربه یک دهه گذشته در دولت‌های یازدهم، دوازدهم و حالا چهاردهم، نشان نمی‌دهد که سیاست «مذاکره با گرگ» در شرایطی که طرف مقابل کوچک‌ترین نشانه‌ای از اصلاح خود را بروز نمی‌دهد جز به خون ختم نمی‌شود؟
حسن روحانی و جواد ظریف در دولت دوازدهم صراحتا مذاکره با ترامپ را بی‌فایده معرفی می‌کردند، سؤال اینجاست که برجامی‌ها و ذی‌نفوذان سیاست خارجی دولت چهاردهم چه نشانه‌ای از تغییر در ترامپ مشاهده کردند که این بار بر مذاکره اصرار داشتند.
بازار
برجام؛ نه ضامن صلح که کلید تحمیل جنگ بود
مسببان برجام و به خصوص حسن روحانی رئیس‌جمهور اسبق کشورمان و محمد جواد ظریف در ابتدای امضای برجام هدف این توافق را برچیده شدن تحریم‌ها و فشار‌های اقتصادی بر کشور عنوان می‌کردند و از «لغو «تمام تحریم‌ها»» در لحظه اجرای توافق سخن به میان می‌آوردند، پس از معلوم شدن بی‌خاصیتی برجام در برابر رژیم تحریم‌ها، وضع تحریم‌های جدید در دولت اوباما و سپس تحریم‌های حداکثری دولت اول ترامپ، برجامی‌ها کارویژه این توافق را دور شدن از خطر جنگ معرفی می‌کردند کار ویژه‌ای که اساسا بر روی یک دروغ تبلیغ می‌شد: مقایسه مواضع آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی درباره تهدید ایران به حمله نظامی در دوره زمانی دولت نهم و دهم با یازدهم و دوازدهم نشانگر این است که خطر جنگ و میزان تهدیدات بر علیه کشورمان در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی به شدت افزایش یافت.
جدای از این هنوز هم پس از 10 سال از امضای برجام، در حالی که طرف مقابل صراحتا برجام را رژیمی برای کنترل خلع سلاح ایران معرفی کرده است، هدف مسببان برجام از این توافق به شکل واضح مشخص نیست.
نگاهی به تاریخچه تهدیدات رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران از سال 2013 (آغاز دولت یازدهم) تا امروز نشان می‌دهد که نه تنها شدت این تهدیدات کاهش نیافت، بلکه بر اساس تحلیل محتوای مواضع علنی سران آمریکا و رژیم اسرائیل، دامنه تهدیدات افزایش بی‌سابقه‌ای یافت. به عبارت دیگر، همان سیاستی که قرار بود سایه جنگ را از کشور دور کند، خود به بستری برای جسارت دشمنان تبدیل شد.
دولت حسن روحانی، در دو دوره متوالی، با تکیه بر همین سیاست به خیال خام «اعتماد سازی و تعامل سازنده با جهان»، زمینه را برای شدیدترین تحریم‌های تاریخ ایران فراهم کرد. برجام نه تحریمی را لغو کرد، نه تهدیدی را کم کرد. خروج یک‌طرفه آمریکا از این توافق در سال 2018، همراه با انفعال اروپا و بی‌عملی مطلق تروئیکای اروپایی، فقط نشان داد که به دشمن اعتماد شده و دشمن از این اعتماد برای پیشبرد سیاست‌های خصمانه‌اش سوءاستفاده کرده است.
تجربه‌ای که تکرار شد: از مذاکره تا موشک
همان سناریو، امروز در دولت چهاردهم، با ظاهری جدید تکرار شد. پس از ماه‌ها رایزنی و ارسال پالس‌های مثبت دیپلماتیک‌، در حالی که حتی کوچک‌ترین نشانه‌ای از تغییر رویکرد خصمانه ترامپ و تیم جدید وی در کاخ سفید مشاهده نمی‌شد، رژیم صهیونیستی با چراغ سبز کاخ سفید، حمله‌ای مستقیم و جنایتکارانه به خاک ایران انجام داد. این حمله، تنها دو ماه پس از آغاز مذاکرات غیررسمی و ارسال پیام‌های حسن‌نیت از سوی ایران نسبت به مسیر دیپلماسی صورت گرفت. اگرچه برخی در صدد هستند که این اقدام را ساده‌سازی کرده و میان آمریکا و اسرائیل تمایز قائل شوند‌، اما واقعیت این است که این جنگ نتیجه مستقیم سیاست اصرار بر مذاکره بود.
مکانیسم ماشه؛ اختراع برجامی‌ها
اکنون اروپا، در حالی که کارنامه‌ای سیاه در اجرای برجام و تعهدات خود دارد، ایران را به فعال‌سازی مکانیسم ماشه تهدید می‌کند. مکانیزمی به واسطه شدت تحریم‌های فعلی آمریکا، اثرگذاری مضاعفی هم نخواهد داشت. این سازوکار که شاهکار حقوقی تیم مذاکره‌کننده برجام به شمار می‌آید گرچه کارایی ویژه‌تری را در نظام تحریم‌ها نداشته و ارزشی راهبردی ندارد ولی حالا به ابزاری برای جنگ روانی علیه کشورمان بدل شده است.
جالب‌تر اینکه ظریف تا سالها منکر مکانیسم ماشه شده و صراحتا منکر مکانیسم ماشه یا نابرابری آن می‌شد. وی با بیان اینکه در برجام مکانیسم ماشه‌ای وجود ندارد در سال 1394 اظهار داشت:«یک مکانیزم برگشت‌پذیری متقابل در برجام وجود دارد که در قطعنامه هم گنجانده شده است. این برگشت‌پذیری همانقدر به ما اجازه می‌دهد در مقابل عهدشکنی طرف مقابل به برنامه مان برگردیم که به طرف مقابل اجازه می‌دهد.»
جالب آن‌که، بسیاری از تحلیلگران بین‌المللی معتقدند حتی در صورت فعال‌سازی مکانیسم ماشه، بازگشت تحریم‌های شش‌گانه شورای امنیت در عمل تفاوتی با وضعیت فعلی تحریم‌های خصمانه بر علیه ایران ایجاد نمی‌کند. چراکه نه به واسطه مهارت تیم برجام که به دلیل شدت تحریم‌های آمریکا در دوران پس از برجام، تحریم‌های ثانویه آمریکا در دوران پسا برجام به‌مراتب شدیدتر، فراگیرتر و موثرتر از تحریم‌های پیشین شورای امنیت بوده هست.
این سازوکار(چه در سناریوی فعال‌سازی همزمان با توافقی میان ایران و آمریکا و اراده‌ای از سوی واشنگتن برای اصلاح رفتار خود در حوزه تحریم‌ها، و چه در سناریوی دوم که بدون توافق میان ایران و آمریکا و همراه با اعمال قوانین تحریمی آمریکا صورت گیرد) در عمل تأثیر معناداری نخواهد داشت. چرا که در واقع، تحریم‌های فعلی آمریکا به‌مراتب گسترده‌تر و شدیدتر از شش قطعنامه تحریمی شورای امنیت پیش از قطعنامه 2231 هستند و اسنپ‌بک، قدرت فزاینده‌تری نسبت به آن‌ها ندارد. از سویی دیگر قطعنامه شورای امنیت در برابر تحریم‌های ثانویه آمریکا ارزشی کمتر از کاغذ پاره دارد و تجربه تحریم‌های شدیدتر از قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت پس از خروج آمریکا از برجام در شرایطی که قطعنامه 2231 به حیات خود ادامه داده است کاغذ پارگی این قطعنامه‌ها را به خوبی نشان داده است.
نشانه واضحی از بی‌تاثیری این مکانیزم در نظام تحریم‌ها را می‌توان در مقایسه فروش نفت ایران در زمان قطعنامه 1929 و 2231 دید. کشورمان در زمانی که تحت قطعنامه 1929 و پنج قطعنامه تحریمی دیگر قرار داشت، از منظر تحریم در فشار کمتری نسبت به زمان قطعنامه 2231 و خروج آمریکا از برجام قرار داشت و آمار فروش بالای یک میلیونی نفت در ماه‌های پایانی دولت دهم در مقایسه با فروش نفت 200 هزار بشکه‌ای در دولت دوازدهم حسن روحانی نشانگر این است که تحریم‌های ثانویه آمریکا که به خصوص اکنون در نهایت خود قرار دارد، اعم از قطعنامه‌هایی است که شورای امنیت آنان را برگرداند.
تحریمی که با برجام به کشور تحمیل شد، تحریمی بی‌سابقه و بسیار فراتر از قطعنامه‌های شورای امنیت است
مکانیسم ماشه در حوزه جنگ نیز توانایی خاصی نداشته و ندارد. جنگ 12 روزه بر علیه ایران نشان داد که سران جنایتکار آمریکا و اسرائیل نیازی به قطعنامه شورای امنیت برای اقدامات خصمانه خود نمی‌بینند.
پادوی تحریم
اروپا نه در زمان انعقاد برجام (با اتخاذ نقش پلیس بد)، نه پس از خروج آمریکا از برجام(با سازوکار مسخره اینستکس و بی‌تفاوتی خود)، و نه در حال حاضر، هیچ‌گاه نقش سازنده‌ای را در موضوع مذاکرات ایفا نکرده است. سه کشور اصلی تروئیکا (فرانسه، آلمان و انگلیس) نه‌تنها هیچ‌گاه در برابر نقض عهد آمریکا موضع نگرفتند، بلکه در بسیاری موارد، خود به ابزار اجرای تحریم‌های آمریکا علیه ایران تبدیل شدند. حال همین کشورها، با وقاحت کامل، ایران را تهدید به فعال‌سازی مکانیسم ماشه می‌کنند.
اساسا اروپا دیگر جایگاه مستقلی را نه در کلیت اقتصاد بین‌الملل و نه در ساختار توزیع قدرت بین‌المللی و نظام بین‌الملل ندارد که به واسطه آن توانایی فشار بر کشورمان را داشته باشد و حقیقت آن است که اروپا جز پیروی کورکورانه از سیاست‌های آمریکا، برنامه و سیاست مستقلی ندارد. از همین رو، دستگاه دیپلماسی کشور به هیچ عنوان نباید مرعوب این تهدیدات روانی شود. اگر آن‌ها به دنبال راه انداختن جنگ روانی هستند، پاسخ ایران باید قاطع، فنی و با اتکا به اقتدار ملی باشد.
شاید بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک سیاست‌گذاران برجامی این بود که مذاکره را نسخه‌ای همه‌کاره برای هر مشکل سیاست خارجی می‌دانستند. در حالی که حتی در دنیای غرب نیز هیچ دیپلماتی با این ساده اندیشی به ابزار دیپلماسی نگاه نمی‌کند.
مذاکره‌ای که طرف مقابل آن نه تنها پایبند به اصول نیست، بلکه صراحتاً اعلام می‌کند هدفش از مذاکره، اعمال فشار بیشتر است، جز اتلاف وقت و باز کردن دروازه کشور به روی دشمن، نتیجه‌ای نخواهد داشت. تکرار این اشتباه برای چندمین بار، دیگر نه از سر غفلت که از سر ضربه به منافع ملی تعبیر می‌شود.
تهدیدهای پوشالی؛ وزارت خارجه‌ باید هوشیار باشد
مکانیسم ماشه، همان‌طور که گفته شد، در شرایط کنونی صرفاً کاربردی تبلیغاتی دارد. نه قدرت تحریمی آن از تحریم‌های کنونی آمریکا بیشتر است، نه ظرفیت آن برای زمینه‌سازی جنگ بیش از آن چیزی است که اسرائیل و آمریکا بدون قطعنامه و مکانیسم انجام دادند. بنابراین دستگاه دیپلماسی باید از فریب این ابزار بی‌اثر و تبلیغاتی برحذر باشد.
اتخاذ تصمیمات راهبردی از جمله فعال‌سازی فرآیند خروج از NPT در صورت فعال‌سازی ماشه، همان‌گونه که در نامه رسمی حسن روحانی در دروان ریاست جمهوری‌اش نیز مطرح شده بود، باید در دستور کار باشد. چرا که کشور نباید بیش از این در این مسیر هزینه بپردازد.واقعیت آن است که مسیر دیپلماسی گرچه ابزاری مهم برای هر کشور به شمار می‌آید ولی مذاکره و دیپلماسی در شرایطی که هدف طرف مقابل نه حل مسالمت‌آمیز اختلافات که فشار بر ما هست هیچ توجیه علمی و منطقی نداشته و ندارد.
نتیجه سیاست برجامی: جسارت دشمن تحمیل جنگ، و مکانیزم‌های بی‌اثر
سیاستی که با وعده رفع تحریم آغاز شد، با شدیدترین تحریم‌ها ادامه یافت و حالا به جنگ منتهی شده، سیاستی است که نه‌تنها نباید تکرار شود، بلکه باید با صدای بلند در برابر آن ایستاد. غرب، چه با قطعنامه، چه بی‌قطعنامه، اگر پالس و سیگنال ضعفی از ایران ببیند، جسارت حمله پیدا می‌کند و شاید مهم‌ترین دلیل جسارت یافتن دشمنان در حمله به کشورمان اصرار ساده‌اندیشانه بر مذاکره و فرستادن ناخواسته پالس ضعف به خارج از این رهگذر باشد. اما امروز قدرت نیروهای مسلح ایران نشان داده که جنگ، هیچ تأثیری بر توان موشکی، هسته‌ای یا سیاست خارجی کشور نداشته و نخواهد داشت.
آنچه امروز بر کشور ما گذشته، نه صرفاً نتیجه قلدری آمریکا و صهیونیسم، بلکه محصول مستقیم سیاستی است که سال‌ها با ساده‌اندیشی، خوش‌بینی و ضعف، درهای کشور را به روی تهدید باز گذاشت.
امروز دیگر زمان اصلاح این خطای راهبردی فرارسیده است. باید سیاست خارجی را از مدار مذاکرات بی‌سرانجام یا بی‌دستاورد خارج کرد. باید تفکری که مذاکره را نه ابزار، بلکه هدف می‌دانست، کنار گذاشت. باید سه اصل عزت، حکمت و مصلحت را در واقعیت نصب‌العین اقدامات در سیاست خارجی قرار داد.
این‌بار اگر از گذشته نیاموزیم، فردا برای جبران دیر خواهد بود. تجربه برجام، مکانیسم ‌ماشه و جنگ تیرماه 1404، درسی گران است؛ مشروط بر آن‌که از آن عبرت گرفته شود.

http://www.sepahannews.ir/Fa/News/973989/کیهان--نتیجه-مذاکره-با-آمریکا-جنگ-بود،-نتیجه-مذاکره-با-اروپا-مکانیسم-ماشه
بستن   چاپ