پیام سپاهان - شرق / «عبور از نیهیلیسم» عنوان یادداشت روز در روزنامه شرق به قلم احمد غلامی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
اگر بگوییم جامعه ایران دچار نیهیلیسم شده است، سیاهنمایی کردهایم؟ سیاهنمایی یعنی اغراق در بیان معضلات جامعه، یعنی اصل معضل انکارکردنی نیست؛ اما در بیان معضل اغراق شده است. اما درباره مفهوم نیهیلیسم قضاوت چندان راحت نیست. چون اغراق در بطن این مفهوم پنهان است. بدون هیچ پسوند و پیشوندی خود نیهیلیسم غایت وضعیتی را نشان میدهد.
ترویج این تفکر در جامعه به یأس و ناامیدی، خشونت و بیقانونی و بیرحمی و بیبندوباری میانجامد. اما نیهیلیسم در میان گروههایی نیز واکنشهایی متفاوت برمیانگیزد. مقاومت در برابر این فضا موجب گرایشهای خلاقانه میشود. گرایشهایی که میتواند فضایی را که این مفهوم ساخته، از کار بیندازد. آیا جامعهای وجود دارد که دچار چنین بیماریای نباشد.
بازار
![]()
بیشک پاسخ منفی است. نیهیلیسم کم و زیاد با تنوع چشمگیر در جوامع وجود دارد. هر جامعهای نیهیلیسم خودش را تجربه میکند و مهمتر از همه واکنشهای هر جامعهای بستگی دارد به موقعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن. جامعه آمریکا نیهیلیسم خود را به شیوه انتقام از سرمایهداران نشان داده است، آنهم با انتخاب سرمایهداری از جنس کوچهوبازار علیه سرمایهداری نخبهسالار. پوپولیسم پولدار علیه نخبه پولدار. گاهی انتقامجویی به انتقام از خود تمام میشود. مردم برای انتقام از اکبر هاشمیرفسنجانی به محمود احمدینژاد روی آوردند.
این رویگردانی بیش از آنکه انتقاد از رئیسجمهور دوره سازندگی باشد، به انتقام از خود منجر شد. انتقام از خود، یکی از ویژگیهای جامعه نیهیلیست نیست. به تعبیر ژیژک سرمایهداری اضطرابآفرین است، چراکه امکان انتخاب آدمها را افزایش داده و سلیقهشان را دستکاری میکند. آدمی برای اینکه از بازار مصرف عقب نماند، دچار افزایش سرعت در تصمیمگیری و سردرگمی و تشویش و به معنای دیگر دچار زمانپریشی میشود. این زمانپریشی نطفه اصلی نیهیلیسم است، چراکه آدمی قادر نیست به همه خواستههای خود دست یابد. مردم جوامع شبهسرمایهداری یا در حال توسعه، امکان دستیابی به خواستههای خود را ندارند، اما از تنوع نیازهای خود آگاهاند. ناکامی در این مطالبات برآوردهنشده منتهی به نیهیلیسم میشود. از این پس انتقام از دیگری بهعنوان سوژه این ناکامی در دستور کار قرار میگیرد. مانند این ایده که این روزها بسیار رایج است که این مهاجران هستند که فرصتهای زندگی ما را میدزدند. ژیژک تعبیری با عنوان «شیء مطلق ملی» دارد که وجوه عمیقتری از انتقام را عیان میکند. آدام کوتسکو در کتاب «ژیژک و الهیات» مینویسد: «سرمایهداری ذاتا اضطرابآفرین است و مدام امیال جدید به وجود میآورد.
در جوامع سنتی نوعی ارباب یا مهتر مداخله میکند تا مانع از انفجار تخاصم بنیادین جامعه شود. اما در عصر مدرن، سیمای ارباب یا مهتر متزلزل شده است؛ یعنی جایگاه قدرت خالی است و سرمایهداری آزادانه میتازد. در چنین وضعیتی مردم به هویتهای ملی روی میآورند که پسمانده دورههای تاریخی گذشتهاند و اغلب از هیچ برای خودشان یک میراث تاریخی مشخص میسازند. امری که ژیژک آن را شیء مطلق ملی مینامد، تبدیل میشود به راهی برای سروشکلدادن به لذت گروه یا اجتماع از طریق ساختن یک سبک زندگی پایدار. ذات تعارضآمیز سرمایهداری مانع از تثبیت این زندگی پایدار است، بنابراین شیء مطلق ملی (مثلا «آمریکا») لزوما نوع نژادی دیگری به بار میآورد (مثل «مهاجران غیرقانونی») که گمان میرود ژوییسانس ما را میرباید. در حالت افراطی، وقتی ارباب یا مهتری جدید خود را بهعنوان مدافع شیء مطلق ملی جا میزند، میتوان انتظار ظهور فاشیسم را داشت. آن وقت کاری نمیماند، جز تصفیه دیگری از بدنه اجتماعی تا توازن اسطورهای ازدسترفته احیا شود».
ظهور برخی افکار مبنی بر بازگشت به پادشاهی را باید در این مفهوم جستوجو کرد، یا عبور از نیهیلیسم در ناکامی وضع موجود. تاریخ، سطحی مسطح نیست که بتوان وقایع آن را بهراحتی احیا کرد. تاریخ پر است از فرازونشیبهایی که پشت سر مانده است. هر جامعهای برای خلاصی از وضعیت نیهیلیسمی درصدد است از این وضعیت عبور کند. عبور از عقبماندگی قاجار با مشروطه، عبور از دیکتاتوری و صغارت تحمیلشده از سوی استثمارگران که با ناکامی برآمده از 28 مرداد به سرانجام نرسید و از این رو است که 28 مرداد از یاد و خاطره کسانی که این دوره را زیستهاند، زدودنی نیست. شکستی که نیهیلیسمی عمیق و تاریخی بر جای گذاشت.
هر جامعهای برای حیات و احیای خود باید از نیهیلیسم موجود بگذرد و برای عبور باید به داشتههای خود چنگ بزند و هر آنچه را که میتواند راهگشای این خلاصی باشد، فراچنگ آورد. اغلب در زمانهای که فضای نیهیلیسمی غالب است، متنها (آثار) اندیشمندان، سنت و فرهنگ از کار میافتند. برای عبور از این فضا نیاز به جریانی خلاقانه در عرصه اندیشه و فرهنگ وجود دارد. تولید آثاری که جامعه بتواند براساس منشور این متنها از این وضعیت خلاص شود. جامعهای که نتواند متن تولید کند یا متون گذشتگان را بازخوانی خلاقانه کند، از نیهیلیسمی به نیهیلیسم دیگری درمیغلتد: همان «شیء مطلق ملی». نکته حائز اهمیت در مفهوم «شیء مطلق ملی» فهم و تأکید بر واژه شیء و مطلق است که ما را از خطا میرهاند تا آن را با ملی و ملیگرایی خلط نکنیم. بدون نگاه انتقادی و پشتوانه آثار مکتوب، عبور از فضای نیهیلیستی پرمخاطره است و چیزی نیست جز درغلتیدن از وضعیتی بد به بدتر. برای پرهیز از انحرافهای تاریخ باید نقشه راه داشت، و نقشه راهِ هر جامعهای متنهای خلاقانه و اذهان پویای اندیشمندان آن است.