پیام سپاهان - روزنامه سازندگی /متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
محمود سعیدزاده| بعد از 70 سال تجربه شکست خورده انگلیس در نامگذاری خلیج فارس به ساحل عربی، اکنون بعضی از ریز دولتهای حاشیه خلیج فارس پا در میدان بازیی گذاشته اند که پایان آن به هیچ وجه در راستای منافع جمعی منطقه نخواهد بود .در حالیکه تا دهه 60 قرن بیستم میلادی تمام کشورهای عربی از عبارت خلیج فارس استفاده می کردند.
بازار
![]()
اولین بار و بدنبال ملی شدن صنعت نفت و شکست خفت بار انگلیسیها در مجامع بین المللی در ناتوانی شکستن اراده ملت برای حاکمیت بر صنعت نفت خود در سال 1339 رودریک اون نماینده سیاسی انگلیس در بحرین بجای خلیج فارس عبارت ساحل عربی و بعدها خلیج عربی را بکار برد و این اقدام شیطنت آمیز سنگ بنای بهم زدن قاعده کلی تغییر هویت جغرافیای منطقه شد.این درحالی بود که مطابق معاهده مجمل بین ایران و انگلیس در سال 1809 بریتانیا ضمن پذیرش حاکمیت ملی ایران بر کل خلیج فارس از ایران خواسته بود مانع نزدیک شدن کشورهای رقیب انگلیس به هندوستان شود. بعدها ملی گرایان تحقیر شده به دست اسراییل به رهبری جمال عبدالناصر اینبار برای فرار از بار روانی ایجاد یک دولت یهودی در دل سرزمین های عربی به خطای دوم دست زدند و برای ایجاد غرور از دست رفته و حیثیت بر باد رفته جهان عرب در اقدامی غیر معمول و به دور از اصل حسن همجواری نام خلیج فارس را مورد چالش قرار دادند و در یک توافق داخلی اجماع کردند نام خلیج فارس را به خلیج عربی تغییر بدهند که البته این اقدام مورد تایید و استقبال مراکز دانشگاهی و نهادهای بین المللی قرار نگرفت. اکنون به نظر می رسد اینبار اتحاد شوم عربی -عربی بدنبال ناکامی در به جنگ کشاندن پای ایران به یک جنگ بی هدف دوباره بر سر تغییر نام جغرافیای تاریخی ایران بدنبال این هستند خرس آمریکا را به قنادی خاورمیانه بندازند. و اینبار این بدنامی را بنام آمریکا و رئیس جمهور آن ترامپ سکه بزنند. اگر چه همه دولتها حتی دولتهای کاملا دمکراتیک ادعا می کنند که به نمایندگی مردم وارد جنگ و صلح می شوند اما واقعیت این است دولتها یا به دلائل ایدولوژیک و یا به منظور جاه طلبیهای سیاسی و اقتصادی و حتی بمنظور ایجاد پایداری خود در مقابل رقبای سیاسی داخلی دست به بازیهای خطرناک از قبیل جنگ هم می زنند و در چنین شرایطی خواست دولتها و ملتها بر هم منطبق نمی شود برای همین هم هست جنگ دولتها هم با اراده دولتها به صلح تبدیل می شود اما آنچه به جنگ ملتها تبدیل بشود الزاما با صلح دولتها به حالت اول بر نمی گردد و نمونههای تاریخی آن فراوان است که یکی از آنها دشمنی دولت آلمان با مردم یهود بود که در نهایت به رسوایی هلوکاست تبدیل شد و علی رغم آن همه جبران مالی از طرف دولت های آلمان این شرمندگی تا همیشه با چهره آلمان خواهد ماند.نمونه دیگر آن کودتای آمریکای انگلیسی در سقوط دولت مصدق است و فشار انگلیسیها برای جدایی افعانستان از ایران بود اگر چه هم دولت شاهنشاهی سابق و هم دولت جمهوری اسلامی با دولت انگلیس رابطهاش را حفظ کرد اما حافظه تاریخی ایرانیان از این دخالت نادرست پاک نشده و هنوز ذایقه ایرانیان بابت این دخالتها و خیانتها تلخ است و یکی از عواقب آن زمینه سازی برای حمله به سفارت امریکا بعد از انقلاب 57 بود .
آنچه در این برهه تاریخی طراحی شده تا دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در صفحه ای بنام تغییر جغرافیای خلیج فارس که مرتبط با هویت جمعی و تاریخی ایرانیان است ایفای نقش کند طراحی خطرناکی است که از تقابل با جمهوری اسلامی و حتی در تقابل با حاکمیت ملی ایران هم گذشته است. آمریکای ترامپ در حال ورود به تقابل تاریخی دیگری است که می خواهد هویت جمعی و ماهیت وجودی یک ملت را انکار کند. این بازی از هر کجا طراحی شده باشد بازتولید همان بازی غزه و اسرائیل است همانقدر که در غزه اسرائیل فقط با حماس نجنگید و به بهانه حماس به فلسطینیها حمله کرد و به بهانه فلسطینیها به لبنان حمله کرد و بهانه لبنان به ایران حمله کرد و به بهانه ایران به یمن حمله کرد در این بازی هم حد یقف وجود ندارد زیرا هویت یک ملت مورد تهدید قرار می گیرد و وقتی هویت یک ملت مورد تهدید قرار بگیرد فرقی نمی کند کدام دولت در راس امور باشد هر دولتی باشد قدرت برگشتن به مذاکره و صلح او به اندازه قدرت ابومازن در فلسطین خواهد بود.لذا اگر ترامپ و تیم او دنبال مذاکره و صلح در خاورمیانه هستند ملت ها را نباید وارد منازعه کنند بده بستان سیاسی در بین دولتها حتی جنگ بین دولت ها هم مرسوم است و هم معمول زیرا رئالیست ها جنگ را هم ادامه دیپلماسی می دانتد اما جنگ با هویت ها و ملت ها برای هیچ کس نتیجه ای جز تهدید صلح و ترویج تروریسم و تکثیر خشونت نخواهد داشت.جهان یکبار تاوان تحقیر یک ملت در فلسطین را با تروریسم با طالبان با داعش با موج ناسیونالیستی عربی داده است ورود به بازی هویتی، ورود به چرخه ناگسستنی خشونت و نفرتی است که معلوم نیست چند صدسال ماندگار بماند و بذر چه نوع خشونت های در آینده بشود. لذا اتفاقا رسالت دولت هایی چون عربستان و عمان که توسعه را انتخاب کرده اند و دنبال جهان و خاورمیانه امن هستند و از شیطنت ریز دولت های منطقه که حیات خود را در تنش بین دولتها تعریف می کنند،بیش ازگذشته سنگین تر است و نباید اجازه بدهند چند ریز قدرت با بیدار کردن هیولای نفرت قومی و مذهبی اجازه داشته باشند خاورمیانه را به آتش بکشانند.