پیام سپاهان - هم میهن /متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
در نگاه به تحولات تاریخ سیاسی ایران، بازار یکی از مهمترین عوامل نقشآفرین در تحولات بوده است که به نظر میرسد در این روزها جایگاه و موقعیت گذشته خود را ندارد. صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در گفتوگو با خبرنگار هممیهن، پس از بررسی روند حرکتی بازار در تاریخ معاصر، به این نقطه رسید که دو عامل تغییر نسل و نامهربانیهای سیستم باعث شده که در آذر 1402 شاهد این باشیم که پایگاه اجتماعی و سیاسی بازار سنتی ایران از بین برود.
در روند بررسی وقایع تاریخ معاصر ایران، همیشه بازار سنتی جایگاه ویژهای داشته است. بهعنوان اولین سوال، چرا و به چه علت بازار جایگاه بالایی پیدا کرد و به عبارت دیگر توانست در تحولات نقشآفرین باشد؟
بازار و بهخصوص بازار تهران یک جایگاه و موقعیت واقعاً استثنایی در تاریخ معاصر ایران داشته است که در روند بررسی این جایگاه باید به زمان آغاز نهضت مشروطه مراجعه کرد. چنانچه میبینیم وقتی که نهضت مشروطه به راه افتاد، بازار یکی از پایهها و ستونهای اصلی نهضت مشروطه بود اما اینکه چرا اینگونه شد و چرا بازار تهران چنین نقش سیاسی و اجتماعی را در دوره قاجار و نهضت مشروطه پیدا کرد، دلایل مختلفی دارد که به صورت خلاصه به این صورت است.
اولین دلیل این است که در ایران مدرن (که از مشروطه به بعد را شامل میشود) به واسطه ساختار استبدادی و دیکتاتوری که در ایران حاکم بوده است، احزاب و تشکلهای سیاسی و صنفی که بتوانند کار دستهجمعی انجام دهند، به وجود نیامد و در چنین فضایی، بازار تنها مجموعهای بود که تا مقداری حالت اجتماعی داشت. در این میان یادمان باشد که دانشگاه تقریباً دو دهه بعد از نهضت مشروطه و در زمان پهلوی اول تاسیس شد. ما در زمان مشروطه نه صنعت داشتیم و نه دانشگاه و نه شکل دیگری از تجمعات صنفی در این مقطع وجود داشت و در غیبت آنها، بازار تنها جایی بود که یک عده در آن گردهم آمده بودند و به عبارت دیگر تجمع داشتند.
دومین دلیل که میتوان در این ارتباط به آن اشاره کرد، این است که بازار و بازاریان به واسطه طبیعت کارشان (که مجبور بودند حساب و کتاب کنند)، از معدود لایههای اجتماعی و صنفی محسوب میشدند که سواد داشتند. میدانیم در آن موقع تعلیم و تربیت نبود و سواددار بودن فقط محدود به اشراف قاجار و روحانیون میشد و بهصورت استثنا در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 افراد سواد داشتند. پس در این زمینه، هم بازار و بازاریها استثنا بودهاند و همین موضوع هم به پررنگ بودن نقش بازار در تحولات دوره نهضت مشروطه کمک زیادی کرده است.
سومین دلیل در این موضوع و در مقطع نهضت مشروطه، رابطه بازار با روحانیون بود. بسیاری از بازاریها در آن زمان، آدمهای متدین و مذهبی به شمار میرفتند و البته مقداری هم به مذهب نگاه اجتماعی داشتند. (بهعبارت دیگر میتوان گفت که نگاهی که در حوزه علمیه وجود داشت را بازاریها نداشتند.) آنها رابطه صمیمی و نسبتاً گسترده با روحانیت داشتند. چنانچه وقتی تاریخ را نگاه میکنیم بهخوبی قابل مشاهده است که کم نبودند بازاریهایی که با روحانیون وصلت کرده بودند، کم نبودند بازاریهایی که در جلسات دینی درس روحانیون شرکت میکردند و دروس دینی را از روحانیون یاد میگرفتند. این موضوع هم باعث شد که بازاریها وارد مسائل اجتماعی شوند و نقش زیادی در مشروطه پیدا کنند.
اما بعد از نهضت مشروطه، آن نقش تاریخی، سیاسی و اجتماعی بازار، به واسطه حوادث و رویدادهایی که به وجود آمد (مانند اشغال ایران، جنگ جهانی اول) و همچنین ضربههایی که به مشروطه وارد شد، ضعیف شد و دیگر بازار نتوانست مانند گذشته خیلی نقش جدی در تحولات سیاسی و اجتماعی بازی کند تا به ایران بعد از عصر پهلوی اول میرسیم. در ایران بعد از عصر پهلوی اول، برای اولین بار بود که ایران شاهد فضای باز سیاسی بود. در چنین فضایی بازار هم مثل دانشگاه و اتحادیههای کارگری توانست در امور سیاسی فعال شده و با توجه به مذهبی بودن بازار و ریشههای تاریخی که بازاریها با روحانیون داشتند، بازاریهایی مانند مرحوم حاجحسن شمشیری نقش بسیار مهمی را در جنبش ملی شدن صنعت نفت، به وجود آمدن جبهه ملی و طرفداری از دکتر مصدق پیدا کردند.
اما بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و به راه افتادن دیکتاتوری، بازار هم عملاً وادار به سکوت شد. البته بعد از 28 مرداد میتوان گفت که در مجموع سه نقطه بود که بهرغم بگیروببندهایی که بهوجود آمده بود، همچنان هرازگاهی صداهایی از آن شنیده میشد که این سه نقطه «دانشگاه، بازار و حوزههای علمیه و برخی روحانیون» بودند تا به دوران انقلاب رسیدیم که بازار مجدداً نقش مهمی را در انقلاب بازی کرد و درست نقشی را ایفا کرد که در انقلاب مشروطه داشت. اگر یک نمونه را بخواهیم بگوییم، در سال 1356 برخی از اساتید دانشگاه صنعتی شریف چون در برابر ریاست دانشگاه ایستادند، دانشگاه تصمیم به اخراج آنها گرفت و بازار به حمایت از آنها برخاست. ماجرا از این قرار بود که حکومت قصد داشت دانشگاه صنعتی شریف را از تهران به اصفهان منتقل کند، زیرا عملاً بعد از دانشگاه تهران و دانشگاه فنی، دانشگاه شریف در آن سالها جلودار مبارزه علیه رژیم پهلوی دوم شده بود و به همین علت میخواستند آن را به اصفهان منتقل کنند. وقتی که این بحث مطرح شد، شش الی هفت استاد دانشگاه شریف تسلیم سیاست حکومت نشدند و به این موضوع اعتراض کردند. دانشگاه هم وقتی اعتراض اساتید به میان آمد، گفت اگر حاضر نباشید به اصفهان بروید، شما را اخراج خواهیم کرد. بعد از این ماجرا، برخورد بازار جالب است، چنانچه میبینیم که یک تعدادی از بازاریها (مانند حاج محمود تهرانی، حاج محمود مانیان، حاج علی تهرانیکیا) اعلامیه دادند و گفتند که حقوق اساتیدی که اخراج شدهاند را تامین خواهند کرد. این روند بهصورت خلاصه عملکردی است که بازار از مشروطه تا سال 57 داشته و بهجایی رسید که میبینیم در در دوران انقلاب واقعاً بازار نقشهای مهمی را ایفا کرد.
موضوع دیگری که وجود دارد، این است که به نظر میرسد در اواخر دوره پهلوی دوم، بهنوعی تلاش میشود که مرکزیت از بازار گرفته شده و فروشگاههای زنجیرهای ایجاد شوند.
این موضوع هم اتفاق مهم دیگری بود که در زمان پهلوی دوم در حاشیه بازار رخ داد. در آن زمان از آنجایی که بازار مخالف شاه بود، گفته میشد فروشگاههای زنجیرهای مانند شهر و روستا و یا کوروش، برای این از سوی حکومت بهوجود آمده که بازار از حالت انحصار خارج شود، زیرا واقعاً در دهه 30 و 40 عملاً اقتصاد خرید و فروش ایران دست بازار تهران بود و بازار تهران به بازار تبریز، شیراز، اصفهان، اهواز و مشهد جنس میداد. اما بازار و بهطور ویژهتر بازار تهران واقعاً جدا از مسائل سیاسی و اجتماعی تا قبل از انقلاب، مرکز ثقل تجاری بود.
به بعد از انقلاب برسیم و این روزهای بازار. در بررسی روند بعد از انقلاب شاهد این هستیم که به مرور نقش و جایگاه بازار کاسته شده و دیگر آن مرکزیت سیاسی دوره قاجار و پهلوی را ندارد. علت این موضوع چیست؟
بعد از انقلاب اما ساختار بازار کلاسیک شکسته شد. فروشگاههای زنجیرهای که به وجود آمده بودند گسترده شدند. بازاریهای قدیمی که حالت سیاسی و مذهبی داشتند فوت کردند یا مورد غضب سیستم قرار گرفتهاند. نکته دیگری که در این زمینه میتوان به آن اشاره کرد این است که نسل جدید بازاریهایی که به وجود آمدند، کار پدران خود را ادامه ندادند و اکثر آنها دنبال کارهای واردات و صادرات و ایجاد واحدهای تولیدی رفتند و نتیجه این موضوع این شد که بازار به تدریج از حالت اصالت و سنتی بودن خارج شد و امروزه که در آذر 1402 هستیم، بازار اصلاً آن ویژگی سنتی و اصالت مبارزاتی خود را ندارد.
در کنار این موضوع، باید اشاره کرد که حاکمیت جمهوری اسلامی به تدریج تبدیل به حاکمیت اقتدارگرا شده است و حاضر نیست که بازار و اتحادیههایی مانند کارگران، معلمان و بازنشستگان از اختیارات و قدرتی برخوردار باشند بلکه عملاً بیشترین ممانعت را برای اینکه بازار از حالت سیاسی خارج شود، توسط سیستم انجام شده است، یعنی بههیچوجه تحمل بازاریهای مخالف و منتقد را ندارند. شما اگر بازاری طرفدار سیستم بودید (مانند حزب مؤتلفه و مرحوم عسگراولادی) حکومت کاری با شما نداشت و حتی سمت و مقام هم به شما میرسید اما اگر بازاری بودید که قصد داشتید مستقل بمانید، حکومت اصلاً هیچ عنایت و توجهی به شما نمیکرد و برعکس سعی داشتند به اشکال مختلف، بازاریهایی که مستقل هستند، در بازار پروبالی پیدا نکنند. اتفاق دیگری که بعد از انقلاب افتاد این است که دخالت حکومت در اقتصاد خیلی زیاد شد، اقتصاد ایران بعد از انقلاب دولتیتر شد. در زمان پهلوی دوم هم دولتی بود اما بعد از انقلاب دولتیتر شد. به همان میزان که اقتصاد ایران دولتی شد، بهطور طبیعی به همان میزان از جایگاه بازار بهعنوان یک رکن اقتصادی کاسته شد. در مجموع میتوان گفت بازار به دلایل مختلف که تغییر نسلی که ایجاد شده و هم نامهربانی که سیستم نسبت به بازار و هر تشکل صنفی روا داشته و فقط اطاعت محض و مطلق میخواهد، دیگر آن حالت پایگاه اجتماعی و سیاسی را ندارد.
بازار
![]()
http://www.sepahannews.ir/Fa/News/799352/زیباکلام--پایگاه-اجتماعی-و-سیاسی-بازار-سنتی-ایران-از-بین-رفته-است