پیام سپاهان - فرهیختگان /متن پیش رو در فرهیختگان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
علی مزروعی| «توقف کامل غنیسازی اورانیوم در ایران، قطع کامل حمایت از جریانهای مقاومت در منطقه و کاهش برد موشکها.» این سه شرطی است که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا از طریق محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی به عنوان «پیشنیاز» هرگونه توافق با ایران مطرح کرده است. این اطلاعات را روز گذشته مجتبی ذوالنور، عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس شورای اسلامی، در گفتوگویی رسانهای کرد. پیش از این در گزارشی که با عنوان «آمریکا شروط عجیبش را از زبان عمان گفت» در فرهیختگان منتشر شد به شروط غیر قابل قبول ترامپ پرداخته شده است.
بازار ![]()
البته این اطلاعات چندان پنهان نبود و پیش از این در اول مهرماه علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی در واکنش به سخنرانی ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل بدون اینکه اشارهای به پیششرطهای طرف آمریکایی بکند، شرط محدود کردن «برد موشک به زیر 500 کیلومتر» را «چشمپوشی از توان دفاعی در برابر اسرائیل» خوانده و با تاکید بر اینکه «امنیت ملی» جای «معامله» نیست، این پرسش را مطرح کرده بود که «کدام ایرانی باغیرتی چنین محدودیتی را میپذیرد؟» یک ماه بعد، لاریجانی در مراسم بزرگداشت شهید همدانی صریحتر به این موضوع اشاره کرد و گفت غربیها میخواستند «برد موشکهای ایران را به زیر 500 کیلومتر کاهش دهند و این یعنی تسلیم شدن.»
البته این شرط و شروط گذاشتنها چیز جدیدی نیست. سال 97 و پس از خروج از برجام، ترامپ و حلقه سیاستخارجی او فهرست بلندبالایی از آرزوهای خود را در قالب پیششرط هرگونه توافق پیش پای ایران گذاشته بودند؛ اما ایران حاضر به پذیرش این شروط نشد تا 7 سال بعد از آن، آمریکا بدون این پیششرطها پای میز مذاکره بنشیند؛ مذاکرهای که در دل آن، تقریباً همین مطالبات دنبال میشد. با این حال ایران برای اینکه نشان دهد طرف مقابل بیشتر از آنکه به دنبال شکلگیری میز مذاکره باشد، به دنبال توافق نشدن و تداوم مسیر تقابل است، به طور غیرمستقیم چند دور با طرف آمریکایی مذاکره کرد؛ مذاکراتی که درنهایت با مدیریت آمریکا و با اقدام رژیمصهیونیستی، هدف حمله قرار گرفت.
به بهانه تشریح کامل شروط آمریکا از زبان عضو کمیسیون حقوقی مجلس بد نیست مهمترین اهداف آمریکا از طرح این مطالبات که ایران به طور منطقی با آن مخالف است، بررسی شود.
غنیسازی صفر در خاک ایران
اولین شرط طرح شده توسط ترامپ ممنوعیت غنیسازی اورانیوم در داخل خاک ایران است. ذوالنور در اینباره اعلام کرده که ترامپ خواهان این است که «مطلقاً غنیسازی در داخل خاک ایران نباشد.» این مطالبه در حالی مطرح میشود که ایران عضو معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) است و طبق ماده چهارم این معاهده، همه اعضا حق دارند برای مقاصد صلحآمیز به چرخه کامل سوخت هستهای ازجمله غنیسازی دسترسی داشته باشند. بنابراین هیچ استدلال حقوقی برای این ممنوعیت وجود ندارد. آمریکا و متحدانش که خود مجهز به سلاح هستهای هستند و حتی اخیراً نیز اقدام به تست سلاحهای هستهای کردهاند، میخواهند حتی مانع از استفاده صلحآمیز ایران از فعالیتهای هستهای شوند. این درحالی است که پیش از آغاز جنگ 12 روزه یعنی زمانی که دور اول مذاکرات به پایان رسیده بود آمریکا تلویحاً اعتراف کرده بود که حق غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسد. استیو ویتکاف، نماینده ویژه آمریکا در مذاکرات غیرمستقیم با ایران در 25 فروردین در مصاحبه با فاکسنیوز گفته بود: «ایران به غنیسازی بیش از 3.67 درصدی نیاز ندارد». این جمله هرچند با نیت اتهامزنی به ایران بیان شد؛ اما در دل خود پذیرش ضمنی حق غنیسازی تا سطح 3.67 درصد، یعنی سطح مورد نیاز برای سوخت رآکتورهای تحقیقاتی را داشت. ایران نیز با همین پیشفرض وارد مذاکرات شد؛ اما آمریکا یکشبه موضع خود را به غنیسازی صفر تغییر داد. با اظهارنظر ویتکاف در سطح رسانهای، آمریکا ناچار شد موضع واقعی خود یعنی مطالبه غنیسازی صفر را خیلی زود آشکار کند تا در ادامه متهم به خراب کردن میز مذاکره نشود. به همین دلیل ویتکاف یک روز بعد از مصاحبه با فاکس نیوز طی مطلبی در شبکه اجتماعی ایکس ضمن اتهامزنی به ایران در مورد غیرصلحآمیز بودن برنامه هستهای نوشت: «ایران باید برنامه غنیسازی خود را متوقف و نابود کند.» این تغییر موضع یکشبه نشان میدهد که پذیرش غنیسازی 3.67 درصد از ابتدا جدی نبوده و صرفاً تاکتیکی برای کشاندن ایران به میز مذاکره و سپس مقصرنمایی تهران و تشدید فشار بوده است. به همین دلیل نیز آمریکا در حمایت از اسرائیل وارد جنگ 12 روزه علیه ایران شد. آمریکا امیدوار بود از دل این جنگ نابودی و تجزیه ایران حاصل شود؛ اما در عرض چندروز ورق برگشت تا ویتکاف به عاملی برای انتقال پیام جی دی ونس به عراقچی تبدیل شده و درخواست توقف جنگ را به تهران بدهد.
مطالبه غنیسازی صفر اما یک پیام مهم دیگر نیز در دل خود دارد. ترامپ مدعی است با عملیات بمبافکنهای B2 تأسیسات هستهای ایران نابود شده است. مطالبه غنیسازی صفر نشان میدهد که رئیسجمهور آمریکا آنقدرها هم که در مورد موفقیت عملیات بمباران ایران بازی تبلیغاتی به راه انداخته مطمئن نیست، به همین دلیل نیز آژانس بینالمللی انرژی اتمی مأمور شده تا به هر طریقی از این تأسیسات بازدید کرده و در مورد 400 کیلوگرم اورانیوم با غنای بالا که طرف غربی مدعی است ایران در اختیار دارد اطلاعات کسب کند. این مأموریت در آخرین قطعنامه ضدایرانی شورای حکام آژانس که 29 آبان ماه با پیشنهاد آمریکا و سه کشور اروپایی به تصویب رسید نیز گوشزد شده است.
حذف موشک برای احیای جبهه منطقهای ضدایران
آمریکا با این شرط که برد موشکی ایران به زیر 500 کیلومتر برسد به دنبال خلع سلاح ایران در برابر اسرائیل است. کاخ سفید امید دارد که با تحمیل این شرط در ادامه برچیده شدن زیرساخت موشکی را مطالبه کند همانطور که در مورد زیرساختهای غنیسازی چنین مطالبهای دارد. البته برد 500 کیلومتری موشک، هیچ تفاوت معناداری با برچیدن برنامه دفاعی ایران ندارد. علاوهبراین با توجه به حملات اخیر اسرائیل به سوریه و قطر این فهم در کشورهای منطقه شکل گرفته است که برخلاف تصویرنمایی آمریکا، دشمن شماره یک کشورهای منطقه رژیم صهیونیستی است نه ایران. در همین راستا وزیر خارجه عمان در نشست «گفتوگوی منامه 2025» که اوایل آبان ماه به میزبانی بحرین برگزار شد اقدامات خرابکارانه اسرائیل را نقض آشکار حقوق بینالملل توصیف و اعلام کرد: «این اقدامات به روشنی نشان میدهد که اسرائیل منبع اصلی بیثباتی و ناامنی در منطقه است نه ایران.» بدر بن حمد البوسعیدی همچنین خواستار ایجاد چهارچوب امنیتی منطقهای فراگیر شد که تمام کشورهای منطقه ازجمله ایران، عراق و یمن را در بر گیرد تا بتوان به صورت مؤثر با چالشهای مشترک روبهرو شد. آمریکا اما با محدود کردن توان موشکی ایران به زیر 500کیلومتر میخواهد بگوید ایران قبل از اسرائیل تهدیدی برای کشورهای منطقه بوده تا به این طریق اجماع شکستهشده علیه تهران را بار دیگر احیا کرده و مشتریان تسلیحات آمریکایی در منطقه را حفظ کند.
توقف حمایت از محور مقاومت
مطالبه قطع کامل حمایت ایران از جریانهای مقاومت در منطقه به معنی درخواست خلع ید ایران از عمق استراتژیک خود است. این مطالبه درحالی مطرح میشود که یکی از مهمترین اهداف حمایت از گروههای مقاومت، دفاع از منافع و امنیت ملی است. هدفی که در مهار گروههای تروریستی ساخته آمریکا به خوبی محقق شده و مانع از دستیابی آنها به مرزهای ایران شد. اگر این حمایت قطع شود ایران در برابر تهدیدات مستقیم و نیابتی اسرائیل بیدفاع خواهد شد.
پرسش متقابل این است که چرا آمریکا از رژیم صهیونیستی و گروههای تروریستی حمایت بیقیدوشرط میکند؟ تا وقتی آمریکا با کمکهای مالی و تسلیحاتی اسرائیل را به عنوان یک بازیگر مهاجم در منطقه سرپا نگه میدارد، تهدید برای ایران باقی است و ایران نیز به طور طبیعی گروههای حامی خود را تقویت میکند. این یک رابطه علت و معلولی است نه انتخاب یکطرفه.
آمریکا با این شرط درواقع میخواهد ایران را به کشوری محصور در مرزهای جغرافیایی خود تبدیل کند که هیچ نفوذ منطقهای نداشته باشد، درحالیکه خود و متحدانش آزادانه در منطقه حضور نظامی دارند، پایگاه میسازند و کشورهای منطقه را به تقابل با ایران دعوت میکنند. بدیهی است که چنین شرطی از جانب ایران پذیرفته نباشد؛ اما طرف آمریکایی با هدف ایجاد یک عملیات روانی علیه ایران و پیشبرد سناریوی مقصرسازی آن را روی میز قرار داده است.
به مرگ گرفتهاند تا به تب راضی شویم
با کنار هم قرار دادن این سه شرط، تصویر روشنی به دست میآید. آمریکا به دنبال توافق نیست، به دنبال تسلیم ایران است. با پذیرش این پیششرطها و اجرای آنها، هیچ تضمینی وجود ندارد رژیم صهیونیستی تمامی زیرساختهای نظامی و اقتصادی کشوری را که موشک با برد 500 کیلومتری دارد، نابود نکند. اگر هدف واقعی توافق بود، شروط باید در چهارچوبی قابل گفتوگو از سوی دو طرف تنظیم میشد نه اینکه یک طرف را کاملاً خلع سلاح کند و طرف دیگر را در موقعیت برتر نگه دارد. واضح است که ایران به چنین مطالباتی تن نخواهد داد و آمریکا نیز نسبت به این موضع آگاه است. با این وجود این پرسش ایجاد میشود که چرا شروط غیرقابلقبول روی میز قرار داده میشوند؟ طرح چنین مطالباتی علاوه بر اینکه باب مقصرنمایی و بهانهجویی را باز میکند، باعث میشود تا در هر مذاکره احتمالی کاخ سفید بتواند از موضع بالا فرایند را شروع کرده و دستاوردهای بیشتری کسب کند. تعبیر عامیانه این استراتژی این است که «به مرگ گرفته است تا ما به تب راضی شویم.» این شروط از ابتدا برای پذیرفته شدن طراحی نشدهاند، بلکه برای رد شدن طراحی شدهاند. رد این شروط توسط ایران به آمریکا بهانه میدهد تا ایران را «طرف ردکننده مذاکره» معرفی کرده و مسیر فشار حداکثری را ادامه دهد. مسیری که در جنگ 12 روزه به اوج رسید، با فعالسازی اسنپبک تداوم یافت و با صدور قطعنامههای ضد ایرانی در شورای حکام بهروزرسانی شد.
ترامپ به دنبال نمایش مذاکره
پیغامرسانی آمریکا به ایران به معنی شکلگیری مذاکره بین دو طرف نیست، با این وجود طرف آمریکایی به دنبال این است که وانمود کند شراکت با اسرائیل در تهاجم به ایران مؤثر بوده و او پول مردم آمریکا در حمایت از اسرائیل را هدر نداده است. به همین دلیل مدعی است که پس از تحمیل جنگ 12 روزه، ایران تشنه هرگونه توافقی با آمریکاست. در همین راستا ترامپ 27 آبان ماه در دیدار با بن سلمان، ولیعهد عربستان مدعی شد: «ایران واقعاً میخواهد توافق کند. آنها به شدت خواستار دستیابی به توافق هستند. من کاملاً استقبال میکنم. ما در حال گفتوگو با آنها هستیم و فرایند آن را شروع کردهایم.» پاسخ این تعابیر را رهبر انقلاب در سخنرانی 6 آذر خود خطاب به مردم ایران اینگونه دادند: «شایعاتی درست میکنند که دولت ایران به واسطه فلان کشور به آمریکا پیغام فرستاده؛ دروغ محض که چنین چیزی حتماً وجود نداشت.» ایشان با این توصیف که «آمریکاییها به دوستان خودشان هم خیانت میکنند»، دولت این کشور را در خور اینکه ایران به دنبال همکاری با آن باشد، ندانسته و آن را قاطعانه رد کردند.