کیهان: ایران در جنگ پیروز شد؛ مذاکره، نسخه نجات دشمن است
سیاسی
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - کیهان /متن پیش رو در کیهان منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
12 روز جنگ تمامعیار میان ایران و محور شرارت آمریکا-اسرائیل، نهتنها پروژه شکستخوردهای برای دشمن بود، بلکه به صحنهای بیسابقه از نمایش اقتدار ایران در میدان نظامی، وحدت ملی و فروپاشی محاسبات غرب تبدیل شد. رژیمی که با خیال خامِ انهدام توانمندیهای هستهای، نظامی و اجتماعی ایران وارد میدان شد، با پیکر نیمهجان به پشت میز مذاکره پناه برد. اما آیا تکرار تجربه خسارتبار برجام، اینبار هم ممکن است.
دوازده روز جنگی که با همدستی رژیم صهیونیستی و دولت جنایتکار آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران به راه افتاد، صرفاً یک ماجراجویی نظامی نبود. این جنگ، فصل تازهای از خصومت تاریخی قدرتهای سلطهگر علیه ملتی بود که چهار دهه است سد راه هژمونی غرب در منطقه شده است. این جنگ، در واقع، تلاشی مذبوحانه برای فروپاشی اراده ایران بود؛ اما آنچه رقم خورد، ورق خوردن یک بازی بزرگ به نفع ایران و فروپاشی محاسبات دشمن بود.
آنچه آمریکا و اسرائیل طراحی کرده بودند، قرار بود ظرف چند روز، هم صنعت هستهای کشور را نابود کند، هم توان دفاعی ایران را زمینگیر سازد و هم از دل اختلافات داخلی، جبههای خائنانه را در داخل کشور ایجاد کند. اما آنچه در میدان جنگ رخ داد، چیزی جز شکست کامل این پروژه و اتحاد ملی بیسابقه در ایران نبود.
نبرد 12 روزه اخیر، بیش از آنکه یک درگیری نظامی باشد، یک آزمون تمامعیار برای سنجش اراده، انسجام و توانمندی جمهوری اسلامی ایران بود؛ آزمونی که در آن، فرزندان این سرزمین در نیروهای مسلح، اعم از سپاه، ارتش و سایر نهادهای دفاعی، با شجاعت و هوشمندی، نشان دادند که دشمن در سه عرصه راهبردی ـ نابودسازی صنعت هستهای، ضربه به توان نظامی کشور و ایجاد گسست میان ملت و نظام ـ شکست مطلق خورده است.
نخست، در حوزه صنعت بومی هستهای، دشمن با صرف میلیاردها دلار هزینه اطلاعاتی، لجستیکی و نظامی، خیال خامِ انهدام زیرساختهای هستهای کشور را در سر میپروراند؛ اما نهتنها نتوانست این توانمندی را نابود کند، بلکه با پاسخ هوشمندانه ایران و قطع همکاری با آژانس، عملاً با شرایطی روبهرو شد که کوچکترین اطلاعی از وضعیت جدید فعالیتهای هستهای کشور ندارد. در واقع، دشمن هر آنچه را در سالها مذاکره و بازرسی بهدست آورده بود، در یک لحظه از دست داد و اکنون در تاریکی مطلق استراتژیک فرو رفته است.
دوم، در بعد نظامی، دشمن تصور میکرد که با یک عملیات برقآسا، توان پاسخدهی ایران را از بین میبرد؛ اما ضربات موشکی بیسابقه، انهدام تأسیسات حساس اسرائیلی، و فروپاشی سامانههای پدافندی تلآویو و حیفا، نشان داد که ایران نه تنها آماده جنگ است، بلکه در پاسخ دادن، دست بالا را دارد. این چیزی نبود که در محاسبات جنایتکارانی مانند نتانیاهو و ترامپ دیده شده باشد. آنها روی «واکنش ضعیف» و «ترس از درگیری» حساب کرده بودند، اما با «پاسخ قاطع» و «افزایش سطح درگیری» مواجه شدند.
سوم، و شاید مهمتر از همه، شکست دشمن در پروژه قدیمی خود یعنی ایجاد اختلاف میان ملت و نظام بود. حملات کور و ناجوانمردانه به زیرساختهای غیرنظامی، موجب اتحاد کمنظیر مردم با نظام شد. حتی آن دسته از مردم که شاید نگاه انتقادی به دولت یا نظام داشتند، با مشاهده دشمنی عریان آمریکا و اسرائیل، به صفوف مدافعان وطن پیوستند. این همان چیزی بود که حتی رسانههای صهیونیستی نیز از آن با تعبیر «اتحاد غیرقابلپیشبینی ایرانیان» یاد کردند.
اکنون، دشمنی که قمار سنگین نتانیاهو و ترامپ را باخت، به تنها ابزار باقیماندهاش پناه برده است: مذاکره. همان ابزار کهنه و فرسودهای که در دورهای توانست بخشی از قدرت ایران را با وعدههای توخالی خنثی کند، بار دیگر از خاک بیرون کشیده شده است. آنها اکنون میخواهند با ژست صلحطلبی و زبان دیپلماتیک، خود را از زیر بار سنگین قدرت و تهدید ایران نجات دهند. اما واقعیت این است که مذاکرهای که پس از شکست نظامی مطرح شود، در حقیقت ادامه جنگ است با ابزاری دیگر.
دشمن میخواهد دست ایران را از ابزارهای اقتدار خالی کند، آنهم در شرایطی که ملت ایران تازه قدرت واقعی خود را به نمایش گذاشته است. تلاش برای کشاندن کشور به میز مذاکره، در چنین شرایطی، نه راهحل، که تلهای برای خنثیسازی دستاوردهای این پیروزی بزرگ است. آنها میدانند که در میدان نظامی شکست خوردهاند، حالا میخواهند در میدان سیاست، جبران مافات کنند.
بازار ![]()
هاآرتص: اشتباه استراتژیک اسرائیل اتحاد ایرانیان را تقویت کرد
حتی رسانههای دشمن هم نتوانستند شکست را انکار کنند. روزنامه اسرائیلی «هاآرتص» در گزارشی تأکید کرد:«اسرائیل قدرت خود را نشان داد، اما از نظر استراتژیک، جنگ با ایران یک اشتباه بود.»
این رسانه با اذعان به بنبست فکری صهیونیستها نوشت«:اسرائیل در رؤیای تغییر رژیم در ایران بود، اما بمباران ملت ایران، حس ملیگرایی آنان را تقویت کرد. حالا حتی منتقدان حکومت هم در شبکههای اجتماعی مینویسند که ما با هر متجاوزی برای کشورمان خواهیم جنگید. جنگ، ایران را متحد کرد.»
این اعترافات، سندی بر آن است که پروژه «جنگ برای ایجاد گسست داخلی» نه تنها شکست خورد، بلکه نتیجهای معکوس و برای دشمن، فاجعهبار بهبار آورد.
مرشایمر: ایران پیروز میدان، اسرائیل متوقفشده در پناه آتشبس
پروفسور جان مرشایمر، نظریهپرداز برجسته آمریکایی نیز از جمله تحلیلگرانی بود که به صراحت اعلام کرد این جنگ نشانگر پایان افسانه شکستناپذیری اسرائیل بود. او گفت: این اسرائیل بود که از آمریکا خواست آتشبس برقرار شود، نه اینکه ترامپ اسرائیل را مجبور به توقف جنگ کرده باشد.
مرشایمر با اشاره به حجم ضربات موشکی ایران افزود: موشکهای بالستیک ایران، تأسیسات نظامی اسرائیل را یکی پس از دیگری هدف قرار دادند. ذخایر پدافندی اسرائیل ته کشید و دولت تلآویو با یک بحران دفاعی تمامعیار مواجه شد.»
او همچنین تصریح کرد که اهداف اسرائیل ـ یعنی نابودی برنامه هستهای ایران و ایجاد هرجومرج داخلی ـ نه تنها محقق نشد، بلکه با شکست کامل مواجه گشت و حتی امکان تحقق آن در آینده نیز کاهش یافت.
نفیو: حمله نظامی، راهحل نیست
ریچارد نفیو، طراح تحریمهای آمریکا علیه ایران نیز از دیگر شخصیتهایی است که به ناکارآمدی راهبرد نظامی علیه ایران اذعان کرد. نفیو در یادداشت خود در فارن افرز اجمالا عنوان میکند«:تاکتیک ابهام هستهای ایران تهدیدآمیزترین سناریو برای اسرائیل و آمریکا است.»
او پیشتر نیز تأکید کرده بود که اقدام نظامی علیه ایران نه تنها نمیتواند منجر به نابودی برنامه هستهای ایران شود، بلکه ممکن است موجب تسریع روند حرکت ایران به سمت سلاح هستهای خواهد شد.
بازگشت به میز مذاکره؟ یا فرار از شکست؟
اکنون که صدای انفجارهای ایران در تلآویو و حیفا خاموش شده، صدای زمزمههای مذاکره در پایتختهای غربی بلندتر از همیشه به گوش میرسد. دشمنی که در میدان شکست خورد، اکنون با چهرهای بزکشده و با واژههایی همچون «تنشزدایی» و «مذاکره برای صلح» در تلاش است تا از طوفان اقتدار ایران جان سالم به در ببرد.
این ترفند نخنما، تکرار نسخهای است که پیشتر در برجام تجربه شد. آنجا نیز دشمن با لبخند وارد میدان شد و با «تعهدات کاغذی» ابزارهای قدرت ایران را از کار انداخت. این بار نیز مذاکرات پس از شکست، تلاشی است برای نجات دشمن، نه حل مسئله.
نقش آژانس؛ بازوی اطلاعاتی دشمن یا نهاد فنی بیطرف؟
آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در طول سالیان گذشته، بارها و بارها نقش پوششی برای سرویسهای جاسوسی غربی و عبری ایفا کرده است. حملات هوائی اخیر به تأسیسات هستهای ایران نیز، بیارتباط با اطلاعات لو رفته از طریق این آژانس نبود. در حالی که اسرائیل که نه عضو NPT است و نه تحت هیچ بازرسیای قرار دارد، آزادانه زرادخانه اتمیاش را توسعه میدهد و عجیبتر اینکه از سوی مدیرکل دست نشانده آژانس رافائل گروسی در برابر ایران که عضو معاهده است زیر ذرهبین بازرسیهای یکطرفه قرار دارد حمایت میشود. این تناقض آشکار، خود گویای نقش منحرفکننده آژانس است.
سیاست ابهام هستهای؛ کابوس مشترک واشنگتن و تلآویو
در شرایط کنونی، مهمترین کابوس محور شرارت آمریکا و رژیم کودککش اسرائیل، ترس عمیق آنان از بازسازی توان هستهای ایران در چارچوب یک سیاست سکوت آگاهانه، موسوم به ابهام هستهای است.
دشمن خوب میداند که ایران امروز، ایرانِ پیش از جنگ نیست. ملتی که از دل آتش و ویرانی، با اتکاء به توان بومی و اراده ملی، دوباره برخاسته است، دیگر زیر بار قیمومیت آژانسی نخواهد رفت که عملکرد آن، به جای آنکه فنی و تخصصی باشد، به وضوح امنیتی، سیاسی و جاسوسی است. سیاست ابهام هستهای، نه تنها حق طبیعی جمهوری اسلامی در چارچوب رفتار متقابل است، بلکه دقیقاً برگرفته از همان الگویی است که رژیم جعلی اسرائیل در طول هفت دهه گذشته، بهعنوان یک استراتژی دائمی در دستور کار خود قرار داده است.
جای تأسف نیست، جای تأمل و خروش است که رژیم صهیونیستی با در اختیار داشتن صدها کلاهک اتمی و یکی از بزرگترین زرادخانههای هستهای جهان، نه تنها مورد بازخواست هیچ نهاد بینالمللی قرار نگرفته، بلکه مدیرکل دستنشانده آژانس بینالمللی انرژی اتمی، عملاً در قامت سخنگوی غیررسمی تلآویو، از این رژیم قانونگریز که حتی عضو NPT هم نیست، به صراحت حمایت میکند.
در کدام منطق حقوقی و در کجای قواعد بینالمللی میتوان توجیه کرد که ایرانِ متعهد به NPT، سالها زیر ذرهبین شدیدترین و بیسابقهترین بازرسیهای آژانس قرار گیرد، اما اسرائیلِ جنایتکار، آزادانه برنامه اتمی نظامی خود را توسعه دهد و حتی یکبار هم مورد بازخواست یا هشدار رسمی قرار نگیرد؟!
این دوگانگی رسوا، ماهیت واقعی آژانس را بهعنوان یک بازوی اطلاعاتی سرویسهای جاسوسی غربی-عبری آشکار کرده است. از اینرو، اتخاذ سیاست ابهام، نه تنها واکنشی مشروع به خیانتهای آژانس است، بلکه اقدامی پیشدستانه برای دفاع از منافع ملی و حفظ ابزارهای قدرت ایران در برابر دشمنی است که دیگر حتی نقاب دیپلماسی هم بر چهره ندارد.
در چنین شرایطی، دیگر همکاری با آژانسی که در جنایات جنگی اخیر نقش غیرقابل انکاری داشته، هیچ موضوعیت و مشروعیتی ندارد. وقت آن است که ایران نیز با همان زبان و منطق قدرت، بازی را بازتعریف کند؛ همانطور که دشمن بهدروغ و با فریب، سالها از «ابهام» بهره برد، اکنون نوبت ماست که از ابهامِ مشروعِ بازدارنده بهعنوان یک راهبرد ملی در برنامه صلحآمیز هستهای بهره ببریم.
مجلس، سد راه شود
در همین راستا، قانون مجلس شورای اسلامی مبنی بر «منع همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی» نه یک گزینه، بلکه یک تکلیف قانونی و ملی است. این مصوبه که به تصویب نمایندگان ملت و تأیید شورای نگهبان رسیده، باید مبنای عملکرد همه نهادهای مسئول قرار گیرد. اما متأسفانه از برخی مسئولان، زمزمههایی شنیده میشود که از «نرمش» در اجرای این قانون حکایت دارد.
همانطور که مجلس نیز اعلام کرده، برای آینده برنامهریزی شده که هرگونه همکاری با آژانس بهطور جدی محدود شود و تنها در چارچوب این قانون انجام پذیرد.
پس از حوادث اخیر، سیاست ابهام هستهای، بهعنوان راهبردی هوشمندانه در دستور کار قرار گرفته است. این همان راهی است که رژیم صهیونیستی در طول حیات ننگین خود در پیش گرفته و با در پیش گرفتن آن، از نظارتهای بینالمللی فرار کرده است.
اکنون ایران نیز باید در برابر سیاست دوگانه آژانس، سیاست خود را بازتعریف کند. سؤال اینجاست: با چه کسی، و بر سر چه چیز باید مذاکره کرد؟
مذاکره برای نجات دشمن، یا تکرار یک خسارت محض؟
آنچه امروز تحت عنوان «بازگشت به مذاکره» مطرح میشود، در واقع تلاشی است برای اجرای نسخه نجات دشمن. نسخهای که چه به صورت آگاهانه و چه بیشتر از روی ساده اندیشی، اگر اجرا شود، میتواند همچون تجربه تلخ برجام، آسیبهای جبرانناپذیری به قدرت ملی کشور وارد سازد. دشمن شکستخورده، تنها یک راه برای بقا را برای خود دیده و صراحتا در نوشتههای خود به آن اذعان دارد: خلع سلاح ایران در میدان دیپلماسی. این واقعیتی است که افرادی همچون نفیو بارها در ماههای آغازین دولت ترامپ آن را تکرار کرده بودند.
پیروزی در میدان، هوشیاری در سیاست
امروز ایران در جنگ پیروز شد؛ هم در میدان نظامی، هم در جبهه افکار عمومی. اما این پیروزی، نیازمند تثبیت و تحکیم است. دشمن در تلاش است آنچه را در میدان از دست داده، در مذاکرات باز پس گیرد. وظیفه نخبگان، مسئولان، و آحاد ملت آن است که اجازه ندهند پروژه «نجات دشمن » عملی شود.
ایران باید از جایگاه قدرت، منافع و داراییهای استراتژیک و راهبردی کشور را حفظ کند و اجازه ندهد مذاکره، به نقشه دوم دشمن بدل شود.
دشمن حالا مذاکره را نه از موضع قدرت، بلکه از سر استیصال میخواهد؛ چرا که ایرانِ امروز، ایرانی است که در برابر حمله ائتلاف عبری-غربی ایستاد، پاسخ داد و هزینه تحمیل کرد. اکنون اگر ساده اندیشی و خوشبینی در میان برخی مسئولان دست بالا پیدا کند، پروژهای که با موشک متوقف شد، با قلم ممکن است دوباره به حرکت درآید.
بنابراین، هوشیاری امروز از هر زمان دیگری حیاتیتر است. همانطور که در میدان جنگ، جبهه مقاومت پیروز شد، اکنون نیز در میدان سیاست، باید با همان قاطعیت و صراحت عمل کرد. باید دانست که هرگونه نرمش پس از پیروزی، خود یک شکست و زمینهای برای گستاخی بعدی دشمن است.
مذاکره، اگر قرار است موضوعیت داشته باشد، باید نه در امتداد خواسته دشمن، بلکه بر مبنای اقتدار ایران و در چارچوب منافع ملی باشد؛ و تا زمانی که آژانس دستنشانده، آمریکا عهدشکن، و رژیم صهیونیستی گستاخ و متجاوز است، هرگونه گفتوگویی، جز تکرار تجربه خسارتبار گذشته نخواهد بود.
پیروزی ملت ایران باید به سکوی جهش تبدیل شود، نه دروازهای برای نفوذ مجدد دشمن. زمان تثبیت پیروزی فرا رسیده است، نه وقت بازی با نسخههای سوختهای چون مذاکره.
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/973833/