پیام سپاهان

آخرين مطالب

آزادی‌خواهی که از تیمارستان سر درآورد فرهنگی

آزادی‌خواهی که از تیمارستان سر درآورد
  بزرگنمايي:

پیام سپاهان - ایسنا / شهرت روزنامه‌اش به اندازه‌ای بود که مردم او را با نام روزنامه‌اش «نسیم شمال» می‌خواندند، مردی که از حجره حقیرش آرمان آزادی و مشروطه را پی می‌گرفت؛ سیداشرف‌الدین گیلانی (قزوینی) که در اواخر عمر از تیمارستان سر درآورد و همین به معمایی بدل شد، به گفته محمدعلی جمال‌زاده، یکی از بزرگ‌ترین معماهای حوادث دوران.
88 سال پیش، در چنین روزی یکی از شاعران و روزنامه‌نگاران بنام مشروطه از دنیا رفت. مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی در مدخلی به معرفی او پرداخته و نوشته است: «اَشْرَفُ‌الدّینِ گیلانیِ قَزْوینی (1288-1352 ق / 1871-1933 م)، شاعر و روزنامه‌نگار بنام دوره مشروطیت که بعدها به‌سبب انتشار روزنامه‌ای با عنوان نسیم شمال، به «نسیم شمال» نیز معروف شد. اشرف‌الدین تحصیلات مقدماتی را در مدرسۀ صالحیۀ قزوین نزد ملاعلی طارمی و ملامحمدعلی برغانی صالحی به پایان رساند و سپس رهسپار عتبات شد. در کربلا در درس فقه و اصول میرزاعبدالله و میرزا علی‌نقی برغانی صالحی حاضر شد و پس از حدود 5 سال به قزوین بازگشت. بیشتر سرگذشت‌نویسان، سفر وی را به عتبات میان سال‌های 1300-1305ق نوشته‌اند. از آن‌جا که وی هنگام بازگشت به قزوین و سفر به زنجان و تبریز به گفته خودش 22 ساله بود. بازگشت وی از عتبات می‌بایست در 1310 ق رخ داده باشد. اشرف‌الدین در تبریز به ادامه تحصیل پرداخت و نزد استادان آن دیار صرف و نحو، هیأت، جغرافیا، هندسه، فقه، منطق و کلام آموخت و چنان‌که خود می‌گوید: با «پیری روشن‌ضمیر» دیدار کرد که تأثیر بسزایی در حیات روحی و معنوی وی نهاد. برخی به سفر دوم او به کربلا، یعنی در 1316 ق / 1898 م، اشاره کرده‌اند.
تحول اساسی در زندگی او هنگامی رخ داد که در 1324 ق به رشت مهاجرت کرد (اشرف‌الدین، همانجا). اشرف‌الدین در این سال‌ها با رهبران مشروطیت در گیلان آشنا شد و نخستین شماره نسیم شمال را به صورت هفتگی منتشر ساخت.
اشرف‌الدین پس از بمباران و انحلال مجلس، از بیم مأموران محمدعلی شاه با لباس مبدل از طریق روستاهای گیلان و قزوین به اشتهارد گریخت. وی سال‌ها بعد به این رویداد و نیز این‌که مردم اشتهارد وی را واعظ پنداشته بودند و او ناتوان از وعظ بوده، اشاره کرده است. پس از فرار اشرف‌الدین از رشت، نسیم شمال نیز بیش از 7 ماه ــ از 18 جمادی‌الاول 1326 تا 24 محرم 1327 ــ توقیف شد.
چندی بعد درپی اولتیماتوم روس‌ها و انحلال مجلس دوم (1330 ق / 1912 م)، نسیم شمال مجدداً تعطیل شد و اشرف‌الدین بار دیگر ناگزیر از ترک رشت شد. ظاهراً فشار مأموران تزاری و کنسول روس در خروج او از رشت بی‌تأثیر نبوده است. پس از آن، روس‌ها چاپخانه عروه الوثقی را که نسیم شمال در آن چاپ می‌شد، ویران کردند. از این هنگام تا انتشار مجدد نسیم شمال در تهران، از زندگی او آگاهی چندانی در دست نیست.
اشرف‌الدین پس از ورود به تهران چندی در سایه حمایت سپهدار رشتی زیست. از وی نامه‌ای به تاریخ تیر 1308 خطاب به رئیس الوزراء مخبرالسلطنۀ هدایت موجود است که در آن ضمن اشاره به وقفه در انتشار نسیم شمال و قطع کمک‌های سپهدار، تقاضای کمک مالی کرده، و درخواست او پس از طرح در هیأت وزیران پذیرفته شده است. محل اقامت او در تهران، ابتدا در پارک امین‌الدوله، سپس حجره‌ای کوچک در ضلع شرقی مدرسه صدر و در پایان عمر منزلی محقر در شرق تهران بود.
از زندگی خانوادگی اشرف‌الدین چون دیگر جنبه‌های زندگی شخصی او آگاهی‌های دقیقی در دست نیست. به گفته نفیسی عشق نافرجام او در جوانی سبب تنهایی و تجردش تا پایان عمر شد.
درباره واپسین سال‌های زندگی و بیماری روحی شاعر، گزارش‌ها مبهم، و تا اندازه‌ای ضد و نقیض است. ظاهراً وی در 1309 ش دچار اختلال حواس شد. با این‌که به گفته نفیسی: «نشانه جنونی در این مرد بزرگ» نبود، اما با در نظرگرفتن گزارش‌های گوناگون، وجود نوعی بیماری روحی در او درست می‌نماید، زیرا چنان‌که او خود می‌گوید در 1302 ش به سبب اختلال روحی به استراحت و معالجه پرداخته بود.
درباره سبب بروز اختلال مشاعر و رهایی او از تیمارستان نیز نظرها متفاوت است: برخی این جنون را احتمالاً از مسمومیت عمدی سید توسط پسر سپهدار رشتی دانسته، و تلاش ملک الشعرا بهار را در رهایی اشرف‌الدین از تیمارستان و ملزم کردن خـانواده سپهدار به پـرداخت نفقـه به او، مؤثـر شمـرده‌انـد. فخرایی از کوشش سیدحسن مدرس در رهایی سید از تیمارستان یاد کرده است. البته سرخوردگی‌های سیاسی و آرمانی وی را در ایجاد زمینه این بیماری نمی‌توان از نظر دور داشت. به گفته صفایی پس از بیرون آمدن از تیمارستان وحید دستگردی سرپرستی او را عهده‌دار شد. اشرف‌الدین ظاهراً در بحران بیماری نیز از فعالیت‌های ادبی هر چند محدود بازنمانده بود. اشرف‌الدین، برپایه آگهی‌ای که در نسیم شمال اول فرودین 1313، شم‍ 5 چاپ، و دو روز پس از مرگ وی منتشر شد، در 29 اسفند 1312 کمی پس از رهایی از تیمارستان و در اولین روزهای آغاز پانزدهمین سال انتشار نسیم شمال درگذشت و او را در گورستان ابن بابویه به خاک سپردند.»
محمدعلی جمال‌زاده ، نویسنده مطرح در مقاله‌ای با عنوان «پنجاهمین سال تأسیس روزنامه نسیم شمال و ذکر خیر موسس بزرگوار آن سیداشرف الدین گیلانی(قزوینی)» که در سال 1399 در مجله یغما منتشر شده، درباره او نوشته است: «سیداشرف‌الدین مدیر و دبیر «نسیم شمال» از میان مردم بیرون آمد و با مردم زیست و در میان مردم فرو رفت و شاید هنوز در میان مردم باشد. این مرد نه وزیر شد، نه وکیل شد، نه رئیس اداره شد، نه پولی به هم زد، نه خانه ساخت، نه ملک خرید، نه مال کسی را با خود برد، نه خون کسی را به گردن گرفت، روز ولادت او را کسی جشن نگرفت و من خودم شاهد بودم که در مرگ او هم ختم نگذاشتند.
ساده‌تر و بی‌ادعاتر و کم‌آزارتر و صاحب‌دل‌تر و پاکدامن‌تر از او من کسی ندیده‌ام. مردی بود به تمام مرد، مودب، فروتن، افتاده، مهربان، خوشرو، خوشخو، دوست‌باز، صمیمی، کریم، نیکوکار، بی‌اعتنا به مال دنیا و به صاحب جاه و جلال، گدای راه‌نشین را بر مال‌دار کاخ‌نشین ترجیح می‌داد، آن‌چه کرد و آن‌چه گفت برای مردم خرده‌پای بی‌کس بود.
روزی که با وی آشنای نزدیک شدم، مردی بود پنجاه و چندساله، با اندامی متوسط، چهارشانه، اندکی فربه شکم، سینه برجسته‌ای داشت و صورت گرد و ابروهای درهم کشیده و چشمان درشت و پیشانی بلند و لب‌های پرگوشت، و ریش و سبیل جوگندمی خود را از ته می‌زد. دستار کوچک سیاهی بر سر می‌گذاشت و قبای بلند می‌پوشید و شالی به کمر می‌بست که برجستگی شکم از زیر آن پیدا بود.
لباس‌های نازک بسیار ساده می‌پوشید و تنها در سرمای سخت عبای کلفتی بر روی آن می‌انداخت، یک دست لباس متوسط را سال‌ها می‌پوشید و بیشتر گیوه بر پا داشت...
هر روز و هر شب شعر می‌گفت و اشعار هر هفته را چاپ می‌کرد و به دست مردم می‌داد، و نزدیک به بیست سال هر هفته روزنامه «نسیم شمال» او در «مطبعه کلیمیان» یکی از کوچک‌ترین چاپخانه‌های آن روز طهران، در چهار صفحه کوچک به قطع کاغذهای یک‌ورقی امروز چاپ و به‌ دست مردم داده می‌شد.
«نسیم شمال» نه چشم‌ پرکن بود نه خوش‌چاپ، مدیرش هم وکیل و سناتور و وزیر نبود. پس مردم چرا این‌قدر آن را می‌پسندیدند. از خود مردم بپرسید. نام این روزنامه به اندازه‌ای بر سر زبان‌ها بود که سیداشرف‌الدین قزوینی مدیر آن را مردم به نام «نسیم شمال» می‌شناختند و همه او را «آقای نسیم شمال» صدا می‌کردند.
سیداشرف‌الدین در ضلع شرقی مدرسه صدر در جلوخان مسجد شاه حجره‌ای تنگ و تاریک داشت. اثاثیه محقر و پاکیزه‌ای که با فروش روزنامه‌اش تدارک کرده بود. زمستان‌ها کرسی کوچک یک‌نفری پاکیزه‌ای داشت و در کماجدان‌ کوچکی برای خود و گاهی برای ما ناهار و شام می‌پخت. بیشتر روزها خوراکش کباب یا آبگوشت و با تنگ‌آب بود که در آن لیموی عمانی بسیار می‌ریخت و با دست خود آن‌ها را له می‌کرد و آب آن را در خوراک خود می‌فشرد و نان خرد می‌کرد و نان را می‌غلتاند و در میان انگشتان نرم می‌کرد و به دهان می‌گذاشت.
در آن گیر و دار اختلاف مشروطه‌خواهان و مستبدان به میدان آمده و اشعار معروفی در نکوهش زشت‌کاری‌های محمدعلی شاه و امیر بهادر و اعوان و انصار ایشان گفت که دهان‌به دهان می‌گشت و در این حوادث هیچ‌کس موثرتر از او نبود، یقین داشته باشید که اجر او در آزادی ایران کمتر از اجر ستارخان پهلوان نیست.
ضربت‌هایی که طبع او و قلم او و بی‌باکی و آزادمنشی او و بی‌اعتنایی او و سرسختی او به پیکر استبداد زد هیچ‌کس نزد. با این همه کمترین ادعا را نداشت، شما که او را می‌دیدید هرگز تصور نمی‌کردید در زیر این دستار محقر و در این جامه متوسط جهانی از بزرگی و بزرگواری جای گرفته است....
آزادگی و آزاداندیشی این مرد عجیب بود. همه چیز را می‌توانستی به او بگویی و اندک تعصبی در او نبود. لطایف بسیار داست. قصه‌های شیرین می‌گفت. خزانه‌ای از لطف و رأفت بود. کینه هیچ‌کس را در دل نداشت. از هیچ‌کس بد نمی‌گفت اما همه را مسخره می‌کرد.
او سرانجام گرفتار همان عواقبی شد که نتیجه طبیعی و مسلم این‌گونه مردان بزرگ است. او را به تیمارستان شهر نو بردند که در آن‌زمان «دارالمجانین» می‌گفتند. اطاقی در حیاط عقب تیمارستان به او اختصاص دادند. بارها در آن‌جا به دیدن و دلجویی و پرسش و پرستاری او رفتم. من نفهمیدم چه نشانه جنونی در این مرد بزرگ بود. همان بود که همیشه بود. مقصود از این کار چه بود. این یکی از بزرگ‌ترین معماهای حوادث دوران زندگی ماست.
خبر مرگ او را هم به کسی ندادند. آیا راستی مرد؟ نه هنوز زنده است و من زنده‌تر از او نمی‌شناسم. این مرد نزدیک هفتاد سال در میان مردم زیست، با این مردم خندید، با این مردم گریست، دلداری داد، همت بخشید، در دل‌ها جا گرفت و هرگز از دل‌ها بیرون نخواهد رفت.
اگر در مرگش نَگریستند، اگر کتابی درباره‌اش ننوشتند، اگر گور او نیز از دیده‌ها پنهان است و کسی نمی‌داند کجا او را به خاک سپرده‌اند، اگر نامش را دیگر نمی‌برند، اگر قدر او را از یاد برده‌اند، او چه زیان کرده است؟ او کسی نبود که به این چیزها محتاج باشد. همه او به او محتاج بودند.»

لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/528184/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

بازسازی عتبات عالیات باید به صورت اختیاری انجام شود

آرزوی فولاد مبارکه برای سپاهان: سهمیه آسیایی!

دیدار سه جانبه کارترون و یوسف‌زاده با مدیرعامل فولاد مبارکه!

استقلال با 6 غایب به اصفهان می‌رود

اولین شهربازی تهران کجا بود؟

فواید و مضرات حنا برای موی سر

میرزاآقابیک: ادای احترام به نسلی کردیم که مسیر ورزش کشور را ساختند

استقلال با 6 غایب راهی اصفهان می‌شود!

پیام انگیزشی استاندار اصفهان برای سپاهان!

صدقی: به دنبال تضمین موفقیت مدیران جوان در سایه خرد و تجربه بزرگان ورزش هستیم

چرایی عقب‌نشینی همزمان آمریکا و چین

دلار نفتی؛ کشورهای جنوب خلیج‌فارس چگونه توسعه یافتند؟

بحران کم‏‌سوادی میان فقرا

بازگشت به قرنطینه و ماسک؟

موضع‌گیری علیه صادرات پنهان آب

گام تاکتیکی یا پایان یک منازعه دیرینه؟

چرا مذاکرات ایران و آمریکا پیشرفت مشهودی نداشته است؟

سایه توافق بر دیوار بی‌اعتمادی؟

صالحی امیری: با تمام توان در کنار سرمایه گذاران جزیره کیش هستیم

برگزاری نخستین همایش بین‌المللی مصدومین شیمیایی با تأکید بر دیپلماسی ایثار و حمایت وزارت امور خارجه

استاندار اصفهان در تمرین سپاهان: زاینده رود باز شد، حالا نوبت شماست که مردم را خوشحال کنید

سرمایه‌گذاری 3.2 میلیارد دلاری فولاد مبارکه در راستای توسعه پایدار و حفظ محیط زیست

این دو ستاره استقلال بازی با سپاهان را از دست دادند

تشریح نکات فنی نمایشگاه قطعات خودرو در رویداد «هم‌ مسیر»

میزان فروش نمایشگاه کتاب به 285 میلیارد تومان رسید

بازدید رئیس جهاددانشگاهی از سی‌وششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران

واردات تلفن همراه مشمول دریافت ضمانت‌نامه بانکی در گمرک شد

تعدیل نیروی گسترده در مایکروسافت؛ دست‌کم 6 هزار نفر اخراج می‌شوند

نوت 16 و نوت 16 پرو رونمایی شدند؛ گوشی‌های ارزشمند میزو با مشخصات چشمگیر

استاد دانشگاه جرج واشنگتن: ایران مهم‌ترین محور سفر ترامپ است

مکرون و کوکایین؛ رسوایی یا شایعه‌سازی؟

در خدمت و خیانت کنسرسیوم هسته‌ای

قالیباف فعلا برای ریاست مجلس رقیب ندارد

دبیر کل اکو : کیش، بدون شک مقصدی بی‌نظیر برای گردشگران از سراسر جهان است

نشست هم‌اندیشی کارشناسان حوزه آموزش شاهد و ایثارگر گلستان با حضور مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان گلستان

دیدار چهره به چهره مدیر کل بنیاد مازندران با جامعه ایثارگری قائمشهر

پیام تسلیت رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران در پی درگذشت مادر شهیدان والامقام «خرمی»

پیام تسلیت رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران در پی درگذشت مادر شهیدان والامقام «خوراکیان»

پیام تسلیت رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران در پی درگذشت پدر شهیدان معزز «فرهادی تروجنی»

حواله داران بی ام و ix1 از قیمت گذاری های پرشیا خودرو اعلام نارضایتی کردند

حسینی و رضاوند بازی با سپاهان را از دست دادند

فروش بلیت مسابقه فوتبال سپاهان و استقلال آغاز شد

دو تیرک در اصفهان مانع از دو گل تماشایی (عکس)

غیبت دو بازیکن کلیدی استقلال مقابل سپاهان

غیبت 2 استقلالی مقابل سپاهان قطعی شد

حضور بقائی در نمایشگاه کتاب تهران

آپدیت جدید گوگل مسیجز باعث ایجاد مشکل برای کاربران شد

ساعت ارزان امیزفیت بیپ وارد بازارهای بیشتری می‌شود

آیا کنسرسیوم غنی‌‏سازی راهکار حل اختلاف‏‌ هسته‌‏ای ایران و غرب است؟

آقایان این حیات خلوت را جمع کنید